برچسب :

داستانک

ارزش انسان در پیچ و خم زندگی

ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می‌گیریم یا با مشکلاتی که روبه‌رو می‌شویم، خم می‌شویم، مچالــه می‌شویم، خاک آلود می‌شویم و...

داستانک

دانه‌های باران آرام روی سرش می‌ریخت، دخترک بغضش گرفت، رو کرد به سوی آسمان و زمزمه کرد: خدای مهربون بسه دیگه گریه نکن، ما هم قول می دیم...

داستانک

بچه خوب!

خانوم بچه خوب بچه‌ایه که وقتی مامان و باباش دعوا می‌کنن، ساکت بشینه، صدای تلوزیونم کم کنه، تا دعواشون تموم شه!

داستانک

گره نگاه

مرتب و شیک کرده بود، در طول راه داشت همه حرفها رو با خودش مرور می کرد. زنگ زدند و با گل و شیرینی رفتن داخل. بعد از سلام و علیک نگاهش افتاد...

داستانک

توقع

مسافر دوم را که سوار کرد، بحث رو به مباحث اقتصادی کشوند ... ته حرفش این جمله دعایی بود که: «خدا هیچ مردی رو پیش زن و بچه‌اش شرمنده نکنه»...

سه نگاه به کربلا از منظر مینیمال

به دست‌هایش که رسید مداد رنگی را محکمتر فشار داد و زیر لب گفت: «دیگه هیشکی هیشکی نمی‌تونه دستات رو ببره

مصاحبه با نویسنده مجموعه داستان « هزار گره »

قلم مردانه آسیبی برای خانم ‌های نویسندگان/ جشنواره ‌هایی برای خالی نبودن عریضه

هفته قبل در همین صفحه کتاب «هزار گره» را معرفی و نقد کردیم. نویسندۀ آن مجموعه، مریم فردوسی، است. او از سال 86 اولین داستان‌اش را نوشته،...

«دشت‌های سوزان»

ترکان خاتون دستی بر سر پلنگ کشید و گفت: «کجا بودی دختر؟! نگفتی دلم برایت شور می‌زند؟! های یک ماهی برای وریده بیاور!» صادق کرمیار پیش از...