ادب و هنر

«دشت‌های سوزان»

ترکان خاتون دستی بر سر پلنگ کشید و گفت: «کجا بودی دختر؟! نگفتی دلم برایت شور می‌زند؟! های یک ماهی برای وریده بیاور!» صادق کرمیار پیش از این هم سابقه نوشتن رمان‌های تاریخی دارد که معروفترین آن «نامیرا» است. اگر نامیرا را خوانده باشید می‌توانید حدس بزنید که کرمیار چه جور روایتی را پیش رویتان قرار خواهد داد.

صادق کرمیار متولد 1338 تهران، نویسنده و فیلمساز است. او دانشآموختۀ رشتۀ الهیات دانشگاه آزاداسلامی است و نخستین داستان خود را در سال 1367 در روزنامۀ اطلاعات به چاپ رساند. کرمیار در سال 1369 مجموعه داستانی «فریاد در خاکستر» را منتشر کرد و بعد از یک سال، مجموعه داستان نوجوانانه او به نام «انتقام در اردوگاه» نیز زیر چاپ رفت. نخستین فیلمنامۀ سینمایی کرمیار به نام «کوسهها» در سال 1375 ساخته شد. وی نویسنده شایسته تقدیر سومین دورهه جایزه جلال آلاحمد برای رمان «نامیرا» است. رمان دشتهای سوزان صادق کرمیار رمانی شبهتاریخی است که ماجرای به حکومت رسیدن شیخ خزعل در هیاهوهای جنگجهانی اول و قتل ناصرالدین شاه و ماجرای کشف نفت توسط انگلیسیها در عربستانعجم(خوزستان) را به تصویر میکشد. شیخ خزعل حاکمی است که بعد از اتفاقاتی به جای برادرانش به حکومت رسیده است.

ماجرای دشتهای سوزان در خوزستان عهد ناصرالدین شاه میگذرد. آن زمان که انگلیسیها افتادهاند به جان خاک این منطقه و وجب به وجبش را دارند برای نفت بو میکشند. فضای حاکم بر خوزستان آن دوران و نسبتهای قومی و قبیلهای که امور مردم را مدیریت میکند، بهخوبی در داستان نشان داده شده است. اما شاید مهمترین بخش داستان که خیلی خوب داستان، حضور و نقش آفرینی انگلستان در ایران عهد ناصری است. ماجراهای رمان جوری پیش میرود که بدون ایجاد دلزدگی و یا خارج شدن از روند اصلی داستان با انبوهی از اطلاعات و روایات تاریخی روبرو میشوید. دشتهای سوزان گاهی به قصه‌‌های هزار و یک شب طعنه میزند و گاه پای در کفش کتابهایی تاریخی فرو میبرد. اما همۀ این کارها آنقدر هنرمندانه انجام شده است که توی ذوق نمیزند. در قسمتی از دشتهای سوزان آمده است: «ترکان خاتون تکهای از ماهی کند و بر دهان گذاشت و دوباره مشغول کشیدن قلیان شد. از پشتسر پلنگ بزرگی آرام از پشت نخلی بیرون آمد و به تخت ترکان خاتون نزدیک شد. خادمها مشغول کار خود بودند. پلنگ نزدیک شد. ترکان خاتون تکهای دیگر از ماهی کند و بر دهان گذاشت و نورا خانم شروع به کشیدن قلیان کرد. پلنگ به پای تخت رسید. ترکان خاتون به قلیان پک زد. پلنگ به بالای تخت جهید و آرام کنار ترکان خاتون نشست و دم خود را جمع کرد. ترکان خاتون دستی بر سر پلنگ کشید و گفت: «کجا بودی دختر؟! نگفتی دلم برایت شور میزند؟!  های یک ماهی برای وریده بیاور!» صادق کرمیار پیش از این هم سابقه نوشتن رمانهای تاریخی دارد که معروفترین آن «نامیرا» است. اگر نامیرا را خوانده باشید میتوانید حدس بزنید که کرمیار چه جور روایتی را پیش رویتان قرار خواهد داد.

 

https://www.shoma-weekly.ir/Iitey9