
آخر چگونه میشود، دعوایی سرنگیرد؟ حاشیهای به وجود نیاید و حرمتی شکسته نشود؟ حال آن که اخلاقیات این فوتبال و ارزشها به مرور زمان زیرپای ما له و به واقعیتی تلخ بدل شد!
بسیاری از اتفاقات روزمره فوتبال در اطراف ما به مرور زمان حاصل شد. یکی آبروی دیگری را برد و ما هورا کشیدیم. آن یکی دعوا کرد و ما تشویقش کردیم. دیگری حاشیهساز شد و ما تیتر یک را به او اختصاص دادیم تا این فوتبال از لحاظ اخلاقی روز به روز به سقوط نزدیکتر شود. آیا تا حالا شده کمی به این فکر کنیم! آرامش فوتبال را در کجا میتوان پیدا کرد؟ نقش ما رسانهها برای آن که چگونه دلها را به هم نزدیک کنیم، چیست!؟
یا اینکه اصلاً نه! ما باید دنبال جنجال و حاشیه بگردیم. ما باید دو نفر را به جان یکدیگر بیاندازیم و سپس گوشهای بنشینیم و بخندیم و ریسه برویم؟!
شاید مزه این جنجالها را ما زیر زبان اهالی فوتبال بردیم و چشاندیم. چیزی که در ابتدا خوشمزه به نظر میرسد و حالا تلخی و بی طعمی آن را باید با تمام وجود احساس کنیم! امروز و در این مطلب کوتاه میخواهیم یک سوزن (با جوالدوز اشتباه نشود!) به خودمان بزنیم، به رسانهها بزنیم که برای ساختن دوستی با دوام در فوتبال چه کردهایم!؟
هیچ و شاید هم کمی هیچتر! حالا کار به جایی رسیده که اگر یک رسانهای هم پیدا شود و بخواهد دلها را به یکدیگر نزدیک کند و درخت دوستی بکارد با نکوهش و نقد سایر رسانهها مبنی بر بیخاصیت بودن مواجه میشود! تا هر چه زودتر به سمت موج بلندتر تغییر مسیر بدهد و... آری، باری متأسفانه نقش ما رسانهها در اتفاقات کنونی و حرمت شکنیهای فوتبال بسیار پررنگ است و ادامه این مطلب نیز بیهودهنویسی است!