
آنچه خواندیم، بخشی از کتاب «بیا با هم بخندیم» نوشته کامران شرفشاهی است. این مجموعه دارای هجده داستان طنز با موضوعاتی نظیر «توسعه لذیذ!»، «اصول و مبانی لبخند»، «نامههای محرمانه»، «طرح نوین مقابله با گرانی»، «وقتی که ترافیک نامریی میشود»، «نظرسنجی با سس بنزین»، «میزگرد تروریسم» و «گزارش تنظیم خانواده» است. در بخش دیگری از این کتاب درباره داستان «حکایت فراموش شده»، میخوانیم: لابد اسم مبارک جناب «بهلول» به گوشتان یا به چشمتان خورده است و حتماً با حکایات و لطیفههایی که از این مرد بزرگ و البته طناز و نکتهسنج، نقل شده است، ناآشنا نیستید. به همین لحاظ شک ندارم که همین الساعه که چشم نازنینتان به اسم «بهلول» افتاده است، در ذهنتان مشغول مرور، حکایتهای شیرینی از او هستید که هر کدام نشانگر سرعت انتقال و حاضر جوابی اوست.
حالا که قرنها از زمان بهلول میگذرد، تازه ما مثلاً آیندگان پی بردهایم که این آدم چقدر زیرک و باهوش بوده که توانسته خودش را به کوچه علی چپ بزند و همه قلدران و گردن کلفتهای روزگارش را سرکار بگذارد. آدمی که برق دویست و بیست ولت و بلکه سه فاز زبانش، هنوز هم، بعد از این همه قرن، آدم را میگیرد و به قول امروزیها «شوکه» میکند و خلاصه آدمی که هنوز ناشناخته باقی مانده و هیچ کس نخواسته و یا نتوانسته و یا شاید هم جرأت نکرده تا به سراغ او برود و برای یکبار هم که شده، همایشی برپا کند و امکان درک افزونتر شخصیت او را فراهم آورد. (بی تعارف، گویی زمانه با تمام کسانی که به نوعی با طنز سروسری دارند، ناموافق است!).
نقل است که روزی هارون الرشید (خلیفه عباسی) چون به بارگاه خویش آمد، بهلول را دید که به شدت گریان است و چون علت را پرسید، متوجه شد که پیش از آمدنش، بهلول مرتکب جسارت شده و بر تخت خلیفه نشسته است و ملازمان و درباریان به رسم اعلام وفاداری و نشان دادن قابلیتهای فراوان خود، به جان بهلول افتادهاند و دمار از روزگارش برآورده اند. هارونالرشید که از کم و کیف اوضاع و احوال آگاه شد، با تبختر و تکبر از بهلول پرسید: «چرا چنین گریه و زاری میکنی؟» و بهلول بیدرنگ پاسخ داد: «مرا به سبب لحظهای که بر این تخت نشستم به ناروا، چنین عقوبتی دردناک حاصل شد، بر حال تو میگریم که عمریست بر این تخت نشستهای!». فهماند که مراد بهلول از این کلام و پدیدآوردن چنین موقعیتی، اشاره به غضب خلافت و عدم شایستگی هارون برای جلوس برآن مقام بوده و از این حکایت کوتاه چه برداشتها که بر نمیخیزد.
انتشارات «سفیر ارد هال» مجموعه داستان طنز «بیا با هم بخندیم» را در ۱۶۰ صفحه و با قیمت ۸۰۰۰ تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.