گفتگوی ویژه

چه کسی توان حل مشکلات مردم را دارد؟

اگر این فاصله‌ها را می‌بینیم به خاطر مسائل اجرائی نیست، بلکه به خاطر تفکرات، دیدگاه‌ها و روش‌های مورد نظر مسئولین اجرائی است و طبعاً ملت با این تجربه‌هائی که دارد می‌آموزد متوجه شده است که اداره کشور را چه در ریاست جمهوری و چه در مجلس به دست کسانی بسپارد که با خط اصیل امام و اعتدال انقلابی و ارزشی و همه ارزش‌ها و ارزش‌گرائی‌های انقلاب اسلامی همراه باشند که اگر این طور باشد، برای یک ملت به این عظمت و با این بصیرت و هوشیاری و اتحاد و با رهبری یک ولی فقیه هوشمند عادل قوی که نظر‌اتش را در همه این دیدگاه‌ها می‌یابیم، مشکلات اقتصادی چیزی نیستند و مشکلات را در پرتو چنین امتیازاتی می‌توان به‌راحتی حل کرد.
امیر زینلی - این روز ها که بازار شبکه های اجتماعی تلفن همراه داغ داغ است، مطالب فارغ از ارزیابی صحت خیلی زود دست به دست می شود و زود هم فراگیر! در روزهای جشن پیروزی انقلاب، طنزی سیاه نما که همه مسئولان دولتهای انقلاب را برچسب زده بود، یکی از این موارد بود. در گفتگو با دکتر اسد الله بادامچیان - که خود از دولت موقت تا کنون همواره حمایت انتقادی از دولتها را در دستور داشته است - به بررسی چگونگی و چرایی آسیب های دولتهای پس از انقلاب اسلامی پرداخته ایم.

***

شبهاتی مطرح شده برای برخی مسؤولین سابق جمهوری اسلامی ایران که پس از دوران مسؤولیتشان دچار انحراف شدند. آیا واقعا این جایگاه، خطر ساز است و موجب انحراف می شود؟ آیا اشتباهاتی در چینش نیروها داشته ایم که نتیجه گاهی این طور می شود؟

یک موقع منظور دولت و یک موقع منظور افراد در دولت است. دولت بازرگان، دولت شهید رجایی، دولت شهید باهنر، دولت مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، دولت مقام معظم رهبری ـ در دوران ریاست جمهوری‌شان ـ، دولت آقای هاشمی و دولت‌های بعدی را بررسی می‌کنیم در مجموع برای اقتصاد اسلام سلامت عمل کرده‌اند، اما سیاست‌های بعضی‌هایشان برای عدالت به کار رفته است، برخی به خاطر ضرورت‌های زمان، ابهام در مسائل اقتصاد اسلامی و سیاست‌گذاری‌های کلان داشتند و گاه سیاست‌هایشان در جهت دیدگاه‌های خاص خودشان است مثلاً اصلاح‌طلبان که دیدگاه عدالت ندارند، بلکه دیدگاهشان غرب‌زده و نگاهشان در اقتصاد و سایر جنبه‌ها به غرب است، معمولاً نگاهشان به اسلام، فقه و فرهنگ اسلامی نیست، به همین علت مشکلات ایجاد شده است. یا درون دولت اینها بعضی‌ها پیدا شده‌اند که خلاف کرده‌اند، برخی از سیاست‌هایشان غلط بوده است، بعضی‌ها نتوانستند کارهای اساسی بکنند. اینکه گفته می‌شود دولت‌ها دو، سه یا پنج تا آدم داشته‌اند، درست نیست، بلکه اینها انواع و اقسام وزرا را داشته‌اند که اکثرشان شخصاً سلامت‌اند، ولی گاهی اوقات بعضی‌هایشان توانایی جلوگیری از سوءاستفاده‌ها را نداشته‌اند. بعضی‌ها هم به‌طور طبیعی در این میان حضور دارند، مثل حکومت علی(ع) که عبیدالله بن عباس، پسرعمویش با وجودی که استاندار بود و سمت داشت، اموال بیت‌المال را برداشت، فرار کرد و پیش معاویه رفت. بنابراین این نوع مسائل به اقتضای جهان پدید می‌آید. بعضی‌هایشان مثل شهید رجایی، مقام معظم رهبری، شهید باهنر، مرحوم آقای مهدوی کنی و مرحوم آقای عسگراولادی بهترین اسوه‌های سلامت‌اند. مرحوم آقای عسگراولادی وزیر بازرگانی و نایب رئیس مجلس بود، در کمیته امداد امام خمینی و سازمان‌های گوناگون مسئولیت داشت. آیا کسی از این فرد خلاف سراغ دارد؟ همین‌طور مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، شهید رجایی، شهید باهنر و بسیاری از وزرا نظیر شهید قندی و افرادی در دادستانی مثل شهیدان قدوسی، بهشتی، لاجوردی و کچویی و از زنده‌ها دکتر غفوری‌فرد و دکتر شیبانی. آیا بسیاری از نمایندگان مجلس ما اهل خلاف هستند؟ اینها زندگی‌های سالمی دارند، البته گهگاهی کسی را یکی دو جا سفارش کرده است، بین آنها آدم بد هم هست، نه اینکه منکر این قضیه شویم. همیشه همین‌طور است دنیا «رگ رگ است این آب شیرین و آب شور».(2)

یک زمانی رئیس بنیاد شهید آقای کروبی و یک وقتی هم ایشان رئیس مجلس بود. آن زمان‌ها هم مدیرانی داشتیم که بینشان آدم‌های خالص و مخلصی بودند. همین الان کسانی هستند که 35 سال در قدرت‌اند و مردم به این نکته توجه کنند کسی که در قدرت است دستش باز است و می‌تواند خیلی کارها بکند، مثلاً آقایان مهندس خاموشی، میرمحمد صادقی و حاج اسدالله عسگراولادی. اینها در اتاق بازرگانی بودند و آیا کسی سراغ دارد که یک وقتی کار خلافی از آنها سر زده باشد؟ آیا آقای مهندس خاموشی که 22 سال در اتاق بازرگانی این مملکت حضور داشت که محل اقتصاددانان ثروتمند و تجارت و امثالهم است و در این زمینه فعال و وارد هم هست، اهل اخلاف است؟ یک مورد خلاف از آنها سراغ ندارید. خیلی از تیپ‌های غرب‌زده و لیبرال آمده و دچار مشکلات شده‌ و بعضی‌هایشان فرار کرده و به خارج رفته‌اند. مشکل اصلی این است که هنوز اقتصاد اسلامی و فرهنگ خالص اسلامی حاکم نشده است. باید مشکل را در آنجا بیابیم، نه در اینجا.

اجازه دهید حالا مروری بر عملکرد همه دولتها داشته باشیم. از دولت موقت بازرگان آغاز می کنیم، که شاید بیش از دولت های دیگر زیر سؤال باشد...

دولت موقت به علت تفکر لیبرالی و تفکر نهضت آزادی و به اصطلاح خودشان ملی‌گرائی اسلامی نمی‌توانست مجری کامل نظرات امام باشد و با اینکه امام به آنها میدان داد و بازرگان را نخست‌وزیر کرد و دولت را به او سپرد، بازرگان برخلاف شرط امام همه اعضای دولتش را از عناصر لیبرال انتخاب کرد، در نتیجه دولت یک دولت لیبرال و محافظه کار و تساهل و تسامحی بود که در آن فضای انقلابی نمی‌توانست نه با انقلاب، نه با انقلابیون و نه با امام همراهی کند. به همین علت فاصله نگاه و دید عقیدتی و تفکر غرب گرایانه لیبرال‌ها آنها موجب شد که نتوانستند ادامه بدهند و با تسخیر لانه جاسوسی که از طرف امام، انقلاب دوم نامیده شد، بازرگان دار و دسته او به عنوان اعتراض استعفا بدهند. بنی‌صدر هم در سر مقاله روزنامه خودش، آن را محکوم کرد و کنار رفت.

دولت شورای انقلاب چگونه دولتی بود؟

دولت بعدی دولت شورای انقلاب است که هیچ نوع تضادی با امام پیدا نکرد و بر‌خوردی هم نداشت.

و از اینجا به بعد، هم رئیس جمهور داشتیم، هم نخست وزیر...

اولین رئیس جمهور بنی‌صدر بود که افکار لیبرالی داشت و با فریب مردم به عنوان طرفدار امام بودن و یار امام بودن و به عنوان کسی که می‌خواهد آزادمنشانه با همه کار بکند و مخالف و موافق را هماهنگ در صحنه کشور بدارد، بر سر کار آمد و به‌تدریج فاصله تفکر بنی‌صدر و روش‌ها و اطرافیان و تشکل‌های بنی‌صدری با خط امام آشکار شد و در نتیجه بنی‌صدر گریخت و آن رسوائی را برای خودش به بار آورد.

و بعد از او شهید رجایی به رأس کار آمد...

شهید رجایی مقلد امام و طبعاً موفق بود و از همه نیروها با صداقت استفاده کرد و هنگامی که محبوبیت گسترده‌ای یافت، منافقین و استکبار، او را در انفجار هشتم شهریور به شهادت رساندند.

رجائی‌ای که از مؤتلفه اسلامی بود، کابینه‌اش یکدست نبود و از همه نیروها هر کسی که فکر می‌کرد در آن روزگار برای انقلاب مفید هستند در دولتش جمع کرد.

سومین رئیس جمهور در اوج روزهای بحرانی انقلاب بر سر کار آمد اما خیلی زود دغدغه اختلافات داخل دولت بحران جدیدی شد؛ ریشه این اتفاق چه بود؟

در دو دوره ریاست جمهوری با نخست وزیری مهندس موسوی مشکل داشتند. بار اول مهندس موسوی انتخاب ایشان نبود، بلکه نظر ایشان روی دکتر ولایتی بود. بعد از معرفی ایشان به مجلس یک مقاله هم نوشتند، اما مجموعه گروهی که بازمانده‌های آنها امروز اصلاح‌طلب‌ها هستند، به آقای ولایتی رأی ندادند. قرار بود بعد از آقای ولایتی، آقای پرورش یا آقای عسگراولادی باشند که طی مرحله خاصی آقای مهندس موسوی نخست‌وزیر شد که خاطره آن هم گفتنی است. آقای موسوی در ظاهر با تبعیت از رئیس جمهور و نخست‌‌وزیر قانونی بودن، رفتاری را در پیش گرفت که در دوم، رئیس‌جمهور که مقام معظم رهبری بودند، نمی‌خواستند ایشان را دو باره برای نخست‌وزیری معرفی کنند، ولی فشارهای سیاسی و مشکلات جنگ و اقدامات خلاف قانون‌ از سوی همین کسانی که حالا هم بیش از همه فریاد قانون‌گرایی می‌زنند، فضائی را پدید آورد که امام (ره) احساس فرمودند با فضایی که اینها‌ دارند پدید می‌آورند و درگیری‌هائی که اینها دارند انجام می‌دهند، با موضوع جنگ تحمیلی، مصلحت نیست که مهندس موسوی نخست‌وزیر نشود و در نتیجه مجلس هم با رأی کم به نخست‌وزیری وی رأی داد و او هم به‌نحوی عمل کرد که بخشی از مشکلات عدیده‌ای که در حال حاضر کشور بدانها مبتلاست، از دوره ایشان به جا مانده است. ایشان در نامه‌ای هم که به امام نوشت خودش اعتراف کرد که اقتصاد کشور را به زیر صفر رسانده است.

بنابراین در مورد دولت آقای موسوی، ایشان نتوانست افکار امام و افکار مقام معظم رهبری را اجرا کند، به همین علت هم چند سال ساکت ماند و بالاخره در کارگردانی فتنه نقش اصلی را ایفا کرد. پس بحث بر سر این نیست که دولت نمی‌تواند، بلکه تفکرات اصلاح‌طلبی و روش‌های لیبرالی و روش‌های چپ انقلابی‌نما هستند که برای دولت‌ها مشکل به وجود آورده‌اند.

تا این زمان در کشور این نخست‌وزیر‌ها کشور را می‌گرداندند...

بله، در مجموع کار اجرائی دولت به عهده نخست‌وزیر بود. ما بجز دولت موقت که گفته شد، چهار نخست‌وزیر داشتیم: رجائی، باهنر، مهدوی، موسوی. رجایی در ظرف یکی دو سالی که نخست‌وزیر بود، انصافاً محبوبیت بی‌نظیری کسب کرد و به صراحت هم گفت که من فرزند مجلس، برادر رئیس‌جمهور و مقلد امام هستم که این مقلد امام بودن واقعاً نکته مهمی است. پس از اینکه ایشان رئیس‌جمهور شد، مرحوم شهید با‌هنر نخست‌وزیر شد که ایشان هم مقلد امام بود و تفکر اصیل انقلابی و خط ولایت را دنبال می‌کرد و طبعاً یک نخست‌وزیر ولایتی و محبوب بود، در این فاصله آیت‌الله مهدوی کنی بر سر کار آمدند که نخست‌وزیری توانمند و مورد قبول امام و همه بزرگان بودند. بعد از اینها بنا به فشار‌های سیاسی بین گروهی که امروز بقایای آنها به نام اصلاح‌طلب هستند، آقای موسوی نخست‌وزیر شد که با تجربه اندوزی از سرنوشت بازرگان و بنی‌صدر، بخش‌های عمده‌ای از کار‌ها را مجبور بود همان گونه که نظام و کشور می خواستند انجام بدهد، ولی در اصل به خاطر چیز‌هایی که با آنها موافق نبود و تفکرش اجازه نمی‌داد انجام بدهد، نتوانست نخست‌وزیری چون باهنر و رجایی بشود.

آن طور که شما مطرح کردید، بخشی از تضاد دولتها حاصل ضرورت کسب رأی نخست وزیر از مجلس بود؛ با عبور از نظام پارلمانی و ریاستی شدن نظام دولت، روند دولتها را چگونه ارزیابی می کنید؟

در این مقطع آقای هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور شد و امور اجرائی در اختیار ایشان بود و سازندگی بعد از جنگ را اجرا کرد که کار بسیار سختی بود. بعد دولت آقای خاتمی آمد. ایشان خودش را همراه با آقا می‌دانست، اما تفکر لیبرالی و اصلاح‌طلبانه ایشان نگذاشت که مورد پذیرش عامه قرار بگیرد و در نتیجه جناحی شد و هنوز هم خود را از جناح اصلاح‌طلب نجات نداده است و این روز‌ها هم می‌بینید که تفکر ایشان با تفکر امام و تفکر ولایت تا چه اندازه فاصله گرفته است. امید‌واریم که ایشان توجه کند و از این راه برگردد.

دولت احمدی نژاد را شاید بتوان دولتی رأی گرفته از شعارهای انقلابی دانست.

آقای احمدی‌نژاد در دور اول سعی کرد با همه موازین ولایت همراه باشد، دولتی موفق و از کارشناسان متدین و متخصص و از رأی خوبی بر‌خوردار بود، لکن به خاطر حالت خاصی که داشت، یکی ‌یکی آنها را کنار گذاشت و در دور دوم به خط انحراف رسید که آیت‌الله اعلم الهدی به زیبایی فرمودند که مسیر را عوضی رفت، مرد و تمام شد. او مقابل ولایت ایستاد و سقوط کرد.

و سرانجام دولتی با شعار اعتدال ...

در دولت فعلی، شخص آقای روحانی تلاش می‌کند که با ولایت همراه باشد، اما نیرو‌های اطراف ایشان، چون اکثراً از اصلاح‌طلب‌ها هستند، طبعاً برای ایشان فضای خاصی را پدید آورده‌اند.

پس از این مرور، سؤال این است که ریشه این عدم توفیقها چیست؟ مشکل از ساختار است یا افراد؟

اگر این فاصله‌ها را می‌بینیم به خاطر مسائل اجرائی نیست، بلکه به خاطر تفکرات، دیدگاه‌ها و روش‌های مورد نظر مسئولین اجرائی است و طبعاً ملت با این تجربه‌هائی که دارد می‌آموزد متوجه شده است که اداره کشور را چه در ریاست جمهوری و چه در مجلس به دست کسانی بسپارد که با خط اصیل امام و اعتدال انقلابی و ارزشی و همه ارزش‌ها و ارزش‌گرائی‌های انقلاب اسلامی همراه باشند که اگر این طور باشد، برای یک ملت به این عظمت و با این بصیرت و هوشیاری و اتحاد و با رهبری یک ولی فقیه هوشمند عادل قوی که نظر‌اتش را در همه این دیدگاه‌ها می‌یابیم، مشکلات اقتصادی چیزی نیستند و مشکلات را در پرتو چنین امتیازاتی می‌توان به‌راحتی حل کرد.

امیدواریم با حفظ آزادی برای همه دیدگاه‌ها و تفکرات، ملت انتخاب‌های اصلی خود را هم در انتخابات مجلس و هم در انتخابات آینده ریاست جمهوری به گونه‌ای انجام بدهد که مجموعه‌ای هماهنگ با ولایت و امامت و انقلاب اسلامی همه این مشکلات را حل کند.

https://www.shoma-weekly.ir/3GwJnt