رواج بیدینی و یا دین پنهانی، به دلیل حاکمیت تفکر کمونیستـمارکسیستی شوروی، وضعیت نابهنجاری را به ملتهای آسیای مرکزی منطقه تحمیل کرد؛ اما به دلیل ریشه دوانیدن با سابقهی اسلام، بلافاصله پس از فروپاشی شوروی، ما شاهد قدرت گرفتن گروههای اسلامی در این منطقه هستیم.

آسیای مرکزی منطقهای که اکنون پنج جمهوری ترکمنستان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان در آن قرار گرفتهاند از قدیم به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک خاص و اینکه پل ارتباطی بین آسیا و اروپا بوده مورد توجه قرار گرفته است.
از لحاظ تاریخی، اسلام در زمان خلفای دوم و سوم به آسیای مرکزی رسید و فتوحات گستردهای در ماوراءالنهر در حکومت آل امیه انجام شد. در زمان مأمون عباسی، اسلام دین رسمی این منطقه اعلام شد و در زمان سامانیان بود که تمدن اسلامی در ماوراءالنهر به اوج رسید. بنابراین باید گفت اسلام از پیشینهی تاریخی قابل تأملی در آسیای مرکزی برخوردار است که تا پیش از سیطرهی حکوت کمونیستی شوروی، بخش مهمی از تمدن این منطقه محسوب میشود. رواج بیدینی و یا دین پنهانی، به دلیل حاکمیت تفکر کمونیستـمارکسیستی شوروی، وضعیت نابهنجاری را به ملتهای این منطقه تحمیل کرد؛ اما به دلیل ریشه دوانیدن با سابقهی اسلام، بلافاصله پس از فروپاشی شوروی، شاهد قدرت گرفتن گروههای اسلامی در این منطقه هستیم.
البته نباید از این نکته غافل شویم که در همین سالها، کشورهای اسلامی اطراف شاهد روی کارآمدن حکومتها و احزاب اسلامی از نوع تندروی طالبانی در افغانستان تا نوع حداقلی در ترکیه بودند و هر یک به نوعی برای اثبات خویش به صدور برداشت خود از اسلام به کشورهای تازه رهاشدهآسیای مرکزی فکر میکردند.
از طرف دیگر، تنوع نژادی و قومی گذشته از جمله مزیتهایی که دارد همیشه برای هر اتحادی خطرآفرین است. در پروسهی ملتسازی در کشورهای آسیای مرکزی، قومیتگرایی و هویت چالشهایی بودند که کمکم نمایان میشدند. انفصال از هویت روسی و رشد گروههای بنیادگرا، دولتها را به این اندیشه برد تا برای نظارت بر فعالیتهای دینی به تدوین قوانینی به خصوص برای کانونها و مؤسساتی که ریشهی خارجی داشتند بپردازند.
این امر در تأسیس ادارهی مفتیات و گسترش میدان عمل این اداره نمود پیدا کرد که رهبران دینی را جابهجا و وفاداران به دولت را جایگزین رهبران قدیمی میکرد. همچنین در همان سالهای اول، قوانینی در غیرقانونی نمودن فعالیت احزاب سیاسی با ساختار مذهبی به تصویب رسید. این موضوع سبب فعالیت غیررسمی و زیرزمینی این گروهها شد. دلایل فوق و ظهور اسلام دولتی، همهی گروههای اسلامی را به فکر ادعای مشارکت در قدرت و بازگشت ارزشهای اصولی به جامعه انداخت.
همواره دولتهای اقتدارگرا، که به تبلیغ ایدئولوژیها و ارزشهای سکولار میپرداختند، اسلام را تا حد یک مذهب پایین آوردند و در حاشیهی سیاستهای دولت قرار دادند و این البته خود از ساختار سیاسی و اقتصادی نظام بینالملل بعد از جنگ جهانی دوم و اینکه قدرت دولت با فروش منابع و حمایتهای مالی از طرف هر یک از دو قطب بالا میرفت نشئت میگرفت. مشکلی که در کشورهای اسلامی مشاهده میشود توزیع نابرابر منابع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. بنابراین گروهها، اعم از آنهایی که به دنبال حکومت اسلامی هستند یا آنها که سکولار میاندیشند، باید به فکر مکانیزمی باشند تا این مشکل ساختاری را درمان کنند و تنها با این روش است که نفوذ و محبوبیت این گروهها در جامعه افزایش مییابد و میتوانند برای کسب قدرت سیاسی برنامهریزی کنند.
به دلیل فشارهای دولتی، وضعیت ادامهی تحصیل در خارج از کشورهای آسیای مرکزی برای متقاضیان تحصیل در علوم دینی چندان مساعد نیست و بیشتر مشتاقان علوم دینی از راههای غیررسمی به سایر کشورها سفر میکنند.
باید گفت که موجودیت، نظام فکری و عملکرد دولتهای منطقه انگیزهی پیدایش گروههای تندروی مذهبی را فراهم کرده است که از اسلامگرایی چهرهای تندرو و بنیادگرا ساخته است و در تعامل با سایر کشورها، دولتهای منطقه تمایل بیشتری به کشورهایی با نظامهای سیاسی مشابه دارند.
اسلامخواهی در آسیای مرکزی امری است که ریشههای تاریخی دارد و سرکوب و نفی آن توسط حکومت کمونیستی سابق و یا دولتهای سکولار کنونی چیزی نیست که مانع از تمایل ملتهای منطقه به اسلام شود. در مسیر اسلامگرایی، موانع و چالشهای درونی و بیرونی وجود دارد که باعث میشود گروههای اسلامگرا، تندروی و مشی مبارزهجویانه بیابند. در این حالت، تبلیغات غرب و دولتهای متبوعشان علیه تندرویهای آنان خواهد بود. اینجاست که باید به نقش ویژهی اسلام توجه کرد که از ابتدا خود را «کافه للناس» (قرآن کریم، سبا، آیهی 28) بیان کرده و این امر در موعودگرایی و رسالت خاصی که شیعیان برای خود قائلاند جلوهی بیشتری کرده است.
جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر شعارهای استقلالخواهانه، آزادیخواهانه، استکبارستیزانه و سلطهستیزانه میتواند گروههای اسلامگرا را در مسیر درست رسیدن به چارچوب قدرت قرار دهد. همان گونه که مقام معظم رهبری اشاره داشتند که «خاورمیانه لفظی است که از دید غربیها به جای سرزمینهای اسلامی بیان شده است.» قبلاً هم بیان کرده بودند که خاورمیانهی اسلامی شکل خواهد گرفت. وظیفهی سیاستمداران و همچنین صاحبانفکر و اندیشه را یادآور میشوند که به برنامهریزی جهت پیشرو بودن جمهوری اسلامی در نظم جدید بپردازند. در این وضعیت، جمهوری اسلامی ایران آیندهای قابل اطمینان در منطقه خواهد داشت که در آن هم به تعاملات با ملتها و هم به تعاملات با دولتها جامهی عمل خواهد پوشاند.
متن تلخیص شده مقاله ای
با همین عنوان از
پایگاه تحلیلی برهان
از لحاظ تاریخی، اسلام در زمان خلفای دوم و سوم به آسیای مرکزی رسید و فتوحات گستردهای در ماوراءالنهر در حکومت آل امیه انجام شد. در زمان مأمون عباسی، اسلام دین رسمی این منطقه اعلام شد و در زمان سامانیان بود که تمدن اسلامی در ماوراءالنهر به اوج رسید. بنابراین باید گفت اسلام از پیشینهی تاریخی قابل تأملی در آسیای مرکزی برخوردار است که تا پیش از سیطرهی حکوت کمونیستی شوروی، بخش مهمی از تمدن این منطقه محسوب میشود. رواج بیدینی و یا دین پنهانی، به دلیل حاکمیت تفکر کمونیستـمارکسیستی شوروی، وضعیت نابهنجاری را به ملتهای این منطقه تحمیل کرد؛ اما به دلیل ریشه دوانیدن با سابقهی اسلام، بلافاصله پس از فروپاشی شوروی، شاهد قدرت گرفتن گروههای اسلامی در این منطقه هستیم.
البته نباید از این نکته غافل شویم که در همین سالها، کشورهای اسلامی اطراف شاهد روی کارآمدن حکومتها و احزاب اسلامی از نوع تندروی طالبانی در افغانستان تا نوع حداقلی در ترکیه بودند و هر یک به نوعی برای اثبات خویش به صدور برداشت خود از اسلام به کشورهای تازه رهاشدهآسیای مرکزی فکر میکردند.
از طرف دیگر، تنوع نژادی و قومی گذشته از جمله مزیتهایی که دارد همیشه برای هر اتحادی خطرآفرین است. در پروسهی ملتسازی در کشورهای آسیای مرکزی، قومیتگرایی و هویت چالشهایی بودند که کمکم نمایان میشدند. انفصال از هویت روسی و رشد گروههای بنیادگرا، دولتها را به این اندیشه برد تا برای نظارت بر فعالیتهای دینی به تدوین قوانینی به خصوص برای کانونها و مؤسساتی که ریشهی خارجی داشتند بپردازند.
این امر در تأسیس ادارهی مفتیات و گسترش میدان عمل این اداره نمود پیدا کرد که رهبران دینی را جابهجا و وفاداران به دولت را جایگزین رهبران قدیمی میکرد. همچنین در همان سالهای اول، قوانینی در غیرقانونی نمودن فعالیت احزاب سیاسی با ساختار مذهبی به تصویب رسید. این موضوع سبب فعالیت غیررسمی و زیرزمینی این گروهها شد. دلایل فوق و ظهور اسلام دولتی، همهی گروههای اسلامی را به فکر ادعای مشارکت در قدرت و بازگشت ارزشهای اصولی به جامعه انداخت.
همواره دولتهای اقتدارگرا، که به تبلیغ ایدئولوژیها و ارزشهای سکولار میپرداختند، اسلام را تا حد یک مذهب پایین آوردند و در حاشیهی سیاستهای دولت قرار دادند و این البته خود از ساختار سیاسی و اقتصادی نظام بینالملل بعد از جنگ جهانی دوم و اینکه قدرت دولت با فروش منابع و حمایتهای مالی از طرف هر یک از دو قطب بالا میرفت نشئت میگرفت. مشکلی که در کشورهای اسلامی مشاهده میشود توزیع نابرابر منابع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. بنابراین گروهها، اعم از آنهایی که به دنبال حکومت اسلامی هستند یا آنها که سکولار میاندیشند، باید به فکر مکانیزمی باشند تا این مشکل ساختاری را درمان کنند و تنها با این روش است که نفوذ و محبوبیت این گروهها در جامعه افزایش مییابد و میتوانند برای کسب قدرت سیاسی برنامهریزی کنند.
به دلیل فشارهای دولتی، وضعیت ادامهی تحصیل در خارج از کشورهای آسیای مرکزی برای متقاضیان تحصیل در علوم دینی چندان مساعد نیست و بیشتر مشتاقان علوم دینی از راههای غیررسمی به سایر کشورها سفر میکنند.
باید گفت که موجودیت، نظام فکری و عملکرد دولتهای منطقه انگیزهی پیدایش گروههای تندروی مذهبی را فراهم کرده است که از اسلامگرایی چهرهای تندرو و بنیادگرا ساخته است و در تعامل با سایر کشورها، دولتهای منطقه تمایل بیشتری به کشورهایی با نظامهای سیاسی مشابه دارند.
اسلامخواهی در آسیای مرکزی امری است که ریشههای تاریخی دارد و سرکوب و نفی آن توسط حکومت کمونیستی سابق و یا دولتهای سکولار کنونی چیزی نیست که مانع از تمایل ملتهای منطقه به اسلام شود. در مسیر اسلامگرایی، موانع و چالشهای درونی و بیرونی وجود دارد که باعث میشود گروههای اسلامگرا، تندروی و مشی مبارزهجویانه بیابند. در این حالت، تبلیغات غرب و دولتهای متبوعشان علیه تندرویهای آنان خواهد بود. اینجاست که باید به نقش ویژهی اسلام توجه کرد که از ابتدا خود را «کافه للناس» (قرآن کریم، سبا، آیهی 28) بیان کرده و این امر در موعودگرایی و رسالت خاصی که شیعیان برای خود قائلاند جلوهی بیشتری کرده است.
جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر شعارهای استقلالخواهانه، آزادیخواهانه، استکبارستیزانه و سلطهستیزانه میتواند گروههای اسلامگرا را در مسیر درست رسیدن به چارچوب قدرت قرار دهد. همان گونه که مقام معظم رهبری اشاره داشتند که «خاورمیانه لفظی است که از دید غربیها به جای سرزمینهای اسلامی بیان شده است.» قبلاً هم بیان کرده بودند که خاورمیانهی اسلامی شکل خواهد گرفت. وظیفهی سیاستمداران و همچنین صاحبانفکر و اندیشه را یادآور میشوند که به برنامهریزی جهت پیشرو بودن جمهوری اسلامی در نظم جدید بپردازند. در این وضعیت، جمهوری اسلامی ایران آیندهای قابل اطمینان در منطقه خواهد داشت که در آن هم به تعاملات با ملتها و هم به تعاملات با دولتها جامهی عمل خواهد پوشاند.
متن تلخیص شده مقاله ای
با همین عنوان از
پایگاه تحلیلی برهان