یَاأَیُّهَا الرَّسُـولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ و َإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ : ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است ابلاغ کن، که اگر نکنی، رسالت او را نرساندهای [پس بیمی از ابلاغ آن نداشته باش]، خدا تو را از [شرّ] مردمان حفظ خواهد کرد. مسلماً خدا قوم ناسپاس [=کافران] را به مقصد هدایت نمیرساند.
در این آیه ضرورت ابلاغ پیام و تضمین حفظ پیامبر از شرّ مردم صریح است.
نکته عبرت آمیز
پیامبر رسالت خود را، در اکمال دین و اتمام نعمت و اسلامى که خدا از آن خشنود شده است، بهخوبى انجام داد و آنهایى که در غدیر حاضر بودند تبریک "من کنت مولاه فهذا على مولاه" را به حضرت على علیه السلام گفتند.
اما به این نکته باید براى عبرت گرفتن بهدقت توجه کنیم که خداى عالم به پنهان و آشکار عالم، مى دانست که اکثر امت اسلام ، پس از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ، به پیام غدیر جامه عمل نمى پوشانند، پس چرا با آن همه تأکید بایستی موضوع ولایت در غدیر مطرح مى شد؟ آیا آن پیام جنبه عاطفى و تشریفاتى داشت؟ آیا کسانى که در سقیفه جمع شدند، غدیر را فراموش کرده یا درست متوجه آن نشده بودند؟ آیا از آنچه در تاریخ اسلام، با ماجراى سقیفه رخ داد هیچ نتیجه اى نمى توان گرفت؟ آیا سرنوشت پیام غدیر براى همیشه در ابهام ماند؟
پیام اصلى غدیر
پیام اصلى غدیر این بود که دوام اسلام مورد رضایت خدا در تضمین تکمیل دین و اتمام نعمت است که با نصب ولایت ، میسر مى شد. پس اگر امت، در عمل بدان وقعى که شایسته آن است ننهادند، متناسب با آن قدر ناشناسى، از مزایاى اکمال دین محروم مى مانند و نعمت دریافتى شان ناقص مى ماند و جلوه دیگرى از اسلام که دربرگیرنده خشنودى الهى نیست ظاهر مى شود و غلبه مى کند. ریشه آن بىاعتنایى به پیام غدیر به نفسانیات بر مى گشت؛ بعضى از اصحاب، پیامبر را در امور احکام شرعى ولى امر خود مى دانستند و براى خود در امور سیاسى و اداره امور جامعه، قائل به اختیار بودند، طبیعى است که پس از پیامبر موضوع ولایت سیاسى اجتماعى را نخواهند در على متعین ببینند؛ پس بهراحتى به خود اجازه دادند پس از رحلت پیامبر به اجتهاد سیاسى مبادرت ورزند و جالب این است که منافقى همچون ابوسفیان مدافع حق على مى شود تا از اوج گرفتن آن اختلاف به نفع خود سودجویى کند، و البته حضرت به او مجال و اجازه چنان کارى را نمى دهد. على علیه السلام احقاق حق ولایت را رها نکرد اما براى جلوگیرى از چندپارگى امت، وظیفه خود را در مدت ٢٥ سال پس از رحلت، سکوت تشخیص داد، سکوتى که منافقى از تبار همان ابوسفیان براى استحکام بخشیدن به قدرت خود از آن کمال استفاده را کرد و بهویژه در دورانى که على مى خواست انحرافات را برچیند، باعث شکل گیرى جاهلان متنسکى همچون خوارج شد. بعد ازخلافت على علیه السلام، ولایت فقط عملا در امامت تجلى یافت و مردم از ولایت اهل بیت براى اداره امور جامعه، که در وصیت پیامبر اکرم بر آن تأکید شده بود، محروم ماندند و راه براى انحراف از صراط مستقیم در صحنه سیاسى اجتماعى بازشد. البته اهل بیت مطهر پیامبر (ائمه اطهار) براى دفاع از حقانیت ولایت در شرائط توأم با خفقان سیاسى و ابهام عقیدتى و اشکال اجتماعى ، براى ایفاى وظیفه الهى خود که برگرفته از پیام غدیر بود از هیچ تلاشى فروگذار نکردند و شهادت آنها گواه بر تعهد خدایى آنها است؛ و درسى که ما امروز پس از ١٤ قرن با توجه به ماجراى غدیر مىگیریم منحصر نمى شود به واقعه اى که در ١٨ ذیحجه سال دهم رخ داد که البته فى نفسه بسیار مبارک و پر ارزش است.
پیامدها
با ماجراى غدیر و پیامدهاى آن، خداى متعال به ما فهماند تا هوشیار باشیم غیر از دشمنان خارجى که دست برنمى دارند از هیچ توطئه اى با تفرقه افکنى علیه امت اسلام و ایجاد انحرافات اعتقادى در آیین اسلام و بى حرمتى به ساحت مقدس پیامبر عظیم الشأن اسلام، در داخل جوامع اسلامى نیز جریانى با سه شعبه جاه طلبى و نفاق و جهالت، ابزار دشمنان خارجى و باعث انحراف و تباهى در میان امت اسلامى و مانع ابلاغ پیام ولایت و اتحاد مسلمانان و اقتدار و پیشرفت آنها مى شود. خدایا توفیق شناخت عمق پیام غدیر را به ما ارزانى دار.
