
این آسیبها تقریباً به شکلی هر روزه مورد بررسی مطبوعات و شبکههای اطلاعرسانی قرار میگیرد؛ اما درنهایت و باوجود نهیبهای گوناگونی که بعضاً توسط کارشناسان یا متولیان این حوزه به جامعه زده میشود، باز شاهد نشر اخباری هستیم که نشان میدهد این ابزارهای ارتباطی بیش از آنکه یک نرمافزار برای تسریع ارتباط باشد تبدیل به بدافزار شده است. این بدافزار البته زمانی بیش از پیش امنیت زندگی خانوادگی را تهدید میکند که در کنار ابزاری شبیه ماهواره القاء اموری نظیر خیانت، شک و بدبینی و وسواس فکری را به زنان تزریق میکنند؛ زیرا عموماً بیشترین مخاطبان این ابزارها زنان و دخترانی هستند که در قیاس با مردان از فراغت بیشتری بهره میبرند.
این روزها هم به طبع انتشار اخباری که حکایت از افزایش آمارهای طلاق ناشی از شبکههای اجتماعی میکند؛ به نوعی در حکم یک تلنگر برای جامعه ما بهحساب میآید. جامعهای که بر مدار دیانت باید همانند گذشته آمار منفصلشدن زندگیهای مشترک بسیار کمتر از آمار ازدواج باشد.
البته شبکههای ارتباطات اجتماعی مجازی عامل اولیه در بحران ایجادشده نیستند؛ بلکه دورشدن از آنچه که ما آن را سبک زندگی اسلامی میدانیم، یکی از اصلیترین عوامل ایجاد و تشدید بحران است؛ اگر این روزها مادران ما به دخترانشان زندگی ساده و دور از تجمل را بیاموزند و معیارهای ازدواج را که متغیر اصلیاش در این روزگار ثروت و شهرت و اموری نظیر آن شده است، مجدداً به مدد متولیانی چون رسانه ملی و اموری چون آن بازخوانی و بازیابی کنند و از این طریق با تأسی نقش مادرانه خود در خانواده بخشی از مشکلات و آسیبهای اجتماعی را بکاهند. به هر روی جامعه ایرانی ناگزیر به تغییر و دگرگونی است و آموزش در این میان نقش نخست را ایفا میکند و حضور زنان بهعنوان رکن اساسی در این فرایند، علاوه بر کاهش هزینهها به کاهش آسیبها و بزهکاریهای اجتماعی کمک خواهد کرد.