
سمیه عظیمی - عدم رای اعتماد مجلس به صالحی امیری وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان اتفاق تامل برانگیزی بود که سبب شد تا این وزارتخانه به عنوان تنها وزارتخانه بلاتکلیف دولت یازدهم باقی بماند.
اتفاقی که واکنش گسترده ای از سوی گروه های مختلف و به ویژه اهالی ورزش را به دنبال داشت؛ واکنش هایی مثبت و گاهی هم منفی.
عده ای معتقدند که اطرافیان صالحی امیری در ظاهر با روی دوستی با وی همراه شده بودند و در واقع لابی هایی را برای عدم رای اعتماد مجلس انجام دادند.
از سوی دیگر کسانی هم هستند که عملکرد خود صالحی امیری را طی دوران سرپرستی مثبت ارزیابی نمی کنند و عدم رای اعتماد مجلس را اقدامی کارشناسانه و مثبت ارزیابی می کنند.
برای بررسی بیشتر موضوع با واعظ آشتیانی گفت و گو کردیم.
در ابتدا که آقای صالحی امیری معرفی شده بود، فکر میکردم ایشان سابقه فرهنگی دارند و در زمینههای فرهنگی کار کردهاند که طی مصاحبهای از ایشان حمایت کردم و گفتم عقبه فرهنگی ایشان میتواند به پاک کردن فضای آلوده ورزش کمک کند و در زمینه پایهریزی مباحث اخلاقی در ورزش مثمرثمر باشد، البته مشروط بر این که از افراد و نیروهای کارآمد و کارشناس در دوره سرپرستیشان استفاده کنند.
اما بهتدریج متوجه شدیم گروهی که برای هر مسئولی که مسئولیت ورزش را به عهده میگیرد، برنامهای را میچینند و متولی ورزش را احاطه میکنند، ایشان را احاطه کردند و با تملق و چاپلوسی ایشان را در مسیری قرار دادند که خودشان هم متوجه نشدند چه مسیری است.
به مرور زمان متوجه این مطلب شدیم که ایشان با منتقدین خودشان زاویه پیدا کردند، یعنی فکر میکردند اگر کسی انتقادی میکند از سر دشمنی است و کسانی که نکاتی را یادآوری میکنند، حتماً با ایشان مشکلی دارند، لذا ناخودآگاه زاویه پیدا کردند.
در این دو ماه هم انتصاباتی را انجام داد که برخی از آنها واقعاً جای اشکال داشت و مشکل ایجاد شد.
کسی که میخواهد وزارت ورزش و جوانان را به عهده بگیرد، باید برنامه جامع و کاملی را از همان ابتدا دنبال کند، اعم از اینکه بخواهد یک روز خدمت کند یا چهار سال.
ایشان فقط به دنبال این بود که سکوت کند و فکر میکردند با سکوت کردن آرامش بر ورزش حاکم میشود، در صورتی که سکوت کردن عوارض خاص خودش را دارد، همان طور که پرگویی هم عوارض خاص خودش را دارد. اعتدال در گفتمان و رفتار میتوانست بسیار مؤثر باشد.
در هر صورت با توجه به اتفاقاتی که در مجلس روی داد، رأی اعتماد نگرفت. بعضیها اظهار نظر کردند که این رأی اعتماد از سوی مجلس یک کار سیاسی بود، ولی من قاطعانه مخالف این نگاه هستم، چون اگر ما معتقدیم مجلس عصاره ملت است و باید حقوق مردم را استیفا کند، تهمت زدن و انگ زدن به مجلس کار شایسته و منطقیای نیست.
البته این حرف من به این معنا نیست که مجلس بهطور مطلق صادقانه برخورد کرده است، شاید چالشهایی هم وجود داشته است، ولی اینکه مجلس را صفر تا 100 به این قضیه متهم کنیم، کار پسندیدهای نیست. اشتباه ما این است که فکر میکنیم اگر دو وزیر پیشنهادی ورزش رأی نیاوردهاند، مجلس عناد دارد و دارد کار سیاسی میکند؛ خیر، این طور نیست. اتفاقاً باید از جنبه مثبت نگاه کرد و نگاه مثبت این است که مجلس با این کار خودش، در واقع یک تلنگر به دولت فعلی و دولت آینده زد که ورزش و جوانان را هیچوقت آخر نبینند، بلکه همان طور که وزرای اقتصاد، صنعت، بهداشت و درمان حائز اهمیت است، اهمیت ورزش اگر بیشتر از آنها نیست، کمتر هم نیست.
اگر جامعهای نشاط، شادابی و طراوت نداشته باشد، نه اقتصاد خوبی دارد، نه از نظر بهداشت و درمان مردم سالمی خواهد داشت و نه صنعت و کشاورزی موفقی خواهیم داشت، پس ورزش باید باشد تا اینها هم باشند. باید از نگاه مثبت به این تصمیم مجلس بنگریم.
· به نظر شما ویژگیهای وزارتخانه ورزش و کسی که قرار است مسئولیت آن را به عهده بگیرد، چیست؟
من برخلاف کسانی که معتقدند وزیر ورزش حتماً باید ورزشی باشد، این طور فکر نمیکنم، چون ورزش در این چند سال دست خود ورزشیها بوده و این طور نبوده است که دست غیرورزشیها بوده باشد و هر اتفاقی هم که تا به حال برای ورزش پیش آمده توسط خود ورزشیها بوده است.
منتهی مدیران ارشد کسانی بودند که آنها هم از همین ورزشیها استفاده کردهاند. شما کدام باشگاه یا فدراسیون را میبینید که مربیشان مثلاً خیاط باشد یا سوپرمارکت داشته باشد. خود همین ورزشیها مربی، سرپرست تیمها و مدیرعامل شدهاند.
اگر غیرورزشی منظور در هرم سازمانی است که در همه دنیا همین طور است. در کجای دنیای توسعهیافته میبینید که رئیس فدراسیون حتماً در آن رشته ورزشی تبحر داشته است؟ بحث مدیریت است. متأسفانه همیشه از مقوله مدیریت فاکتور میگیریم و نگاه عالمانه به آن نداریم و فکر میکنیم کسی که قهرمان است، حتماً میتواند رئیس فدراسیون خوبی هم باشد یا میتواند مدیرعامل باشگاه موفقی باشد یا اگر کسی تحصیلات ورزشی داشت و در عین حال قهرمان هم بود میتواند یک وزیر موفق باشد.
این استدلالها کاملاً غیرمنطقی هستند. حالا اگر استثنائاً کسی پیدا شد که هم تحصیلکرده، هم قهرمان و هم مدیر بود، استثنای قابل احترامی است و به نظر من اولویت با اوست، ولی امروز که ورزش در همه دنیا تبدیل به ابزاری برای توسعه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شده است، دیگر نباید این حرفها را بزنیم.
اینکه ورزش را باید به دست ورزشی سپرد مال دهه گذشته است. الان دیگر این حرفها نیست. باید فردی باشد، مدیر، مدبر، متعهد و آگاه نسبت به تشکیلات خودش.
تخصص هم موضوعی است که با استفاده از مشاورین صادق محقق میشود و میتوان از کارشناسان خوب، افراد آگاه، دلسوز و باتجربه استفاده کرد و از کسانی که تملق و چاپلوسی محور کارشان است تا بتوانند کارشان را پیش ببرند، پرهیز شود. اگر مدیری اسیر این گونه افراد شود، مطمئناً در کار مدیریتیاش موفق میشود و نه در هدفی که تعریف کرده است.
فکر میکنید مأموریتهای وزارت ورزش چه باید باشد؟ در شرایط کنونی اولویتهای وزارت ورزش را در چه میبینید؟
این یک بحث کلان و تخصصی است و کارشناسان مربوطه باید بدان بپردازند. بنده هم هیچوقت خودم را کارشناس ورزش نمیدانم و همیشه از نگاه مدیریتی و اقتصادی ورزش را رصد کردهام و پیشنهادم این است که اگر بناست ورزش ما توسعه یابد، باید متوجه باشیم که چه قبل از انقلاب و چه در ظرف این سی و چند سال پایهگذاری ورزشمان اشتباه بوده است.
ما ابتدا باید ورزش همگانی را توسعه بدهیم. ورزش همگانی هم چیزی نیست که تصور کنیم بهراحتی قابل اجراست. اگر دنیا توسعهای پیدا کرده، اگر توانسته است به خصوصیسازی برسد، اگر به سرمایهگذاری بخش خصوصی دل بسته و توانسته است سرمایههای بخش خصوصی را در ورزش فعال کند و اگر توانسته است برداشتهای فرهنگی و حتی استفادههای سیاسی از ورزش کند، ابتدائاً به ورزش همگانی پرداخته است که پایه و اساس شروع ورزش قهرمانی و حرفهای است.
ورزش همگانی است که حتی سبد اقتصادی خانوادهها را تلطیف میکند، چون ذات ورزش اقتصادی است و ورزش است که میتواند هزینههای دارو و درمان را کاهش بدهد و آن هزینهها صرف ورزش و تفریحات شوند.
امروز در دنیای توسعهیافته مردم در سبد اقتصادیشان چیزی به اسم دارو و درمان ندارند و دولتهایشان کمترین هزینهها را در زمینه درمان میدهند و این صرفهجویی اقتصادی را در جهت بالا بردن بهداشت جامعهشان هزینه میکنند و این خود بستری برای حضور بخش خصوصی در ورزش شده است.
فکر میکنم اگر بتوانیم بهدرستی و با حضور کارشناسان و نیروهای تربیتشده ورزش همگانی را محقق کنیم، میتوانیم امیدوار باشیم که در ده، پانزده سال آینده قادریم از اقتصاد ورزش هم بهره ببریم، چون دنیای توسعهیافته در بخش ورزش حرفهای توانسته است بین 4 تا 5 درصد تولید ناخالص ملی کشورهایشان را به اقتصاد ورزش اختصاص بدهند و از حدود 400 میلیارد یورویی که در ورزش دنیا دارد هزینه و درآمد ایجاد میشود، همه حکایت از آن میکند که اقتصاد در ورزش ابتدائاً در گرو تحقق ورزش همگانی، ورزش قهرمانی و نهایتاً ورزش حرفهای است.