
نصر عزیزی- تاریخ وقتی حق انسانهای بزرگ را ادا میکند که مورخان و واقعهنگاران وجود داشته باشند تا در زمان حیات آن بزرگان به مطالعه ژرف اندیشانه و موشکافانه زندگی آنها با معیارهای ارزشی بپردازند. در غیر اینصورت آنچه که بعد از مرگ شخصیتها ثبت میشود، بخشی از ابعاد شخصیتی آنها خواهد بود. در این رابطه اگر دوران حیات اثرگذار اولیاء و پیامبران و ائمه دین را جدا سازیم، در خصوص سایر بزرگانی که سالک دلبسته و پیوسته راه آنان بودهاند، این نقص تاریخی همواره وجود دارد.
در این رابطه باید گفت بزرگانی نظیر امام راحل، شهید مطهری، شهید مدرس، شهید شیخ فضل الله نوری، شهید صدر، مراجع تقلید مرحوم و سایر بزرگان مقاطع تاریخی نظیر علامه امینی، علامه مجلسی، شیخ مفید، شیخ انصاری و امثال آنها فقط و فقط میراث مکتوب شان معرف عظمت شخصیتیشان میباشد.
حبیبالله عسکراولادی نیز از جمله بزرگانی بوده که یک استثناء از اوصاف بزرگی و ماندگاری تاریخی را در خود جمع نموده است و آن موهبتی بوده که با تلمذ و شاگردی در مکتب دین و محضر روحانیت مرد عمل همه عرصهها از روی علم و معرفت بود که توانست قریب 67 سال از عمر پربرکتاش را برای تحقق حکومت و نظام اسلامی صرف و تنظیم و در لوای هدایت امامت هماهنگ سازد.
عسکراولادی اگرچه در حد وسع خودش مفسر نظری و عملی قرآن بود، و امام راحل به درخواست شهید صیاد شیرازی جهت بهرهگیری از تفسیر قرآن مجید به ایشان ارجاع میدهند، ولی مفسر مرسوم و مصطلح قرآن در آوازه مفسران نبود ولی یک چیز بود و آن اینکه با آگاهی و انتخاب و تدبر سعی داشت مفسر قرآن در عرصه جهاد و شهادت، مبارزه، راست قامتی، عزم و اراده آهنین، تولی به ولایت و هدایت امامت، انتظار عینی و عملی برای ظهور حضرت قائم (عج)، همنوایی با مستضعفان و محرومان، تشکل الهی، برنامهریزی، نظم در امور و مردمداری باشد.
عسکراولادی اگر چه از دوران فدائیان اسلام و مرحوم آیت الله کاشانی در دوران نوجوانی و جوانی با کمال تواضع مبارز تیزبین، اصلاحگر و نقادی بوده است، ولی با ظهور امام راحل به عرصه مبارزه و پیوستن خود و یارانش در سازماندهی ائتلاف و شکلدهی موتلفه اسلامی در محضر ولی فقیه زمان، تجربه یک فرد، یک ملت را با امثال شهید بهشتی و شهید مطهری و یک نفر معادل بیست نفر، امثال شهید عراقی را پشت سرگذاشت و او هم انصافاً خود به تنهایی یک گروه و یک جمع خواص بود که به تنهایی میدرخشید.
زندگی عسکراولادی کتاب پربرکت قطوری است که با یاری خداوند باید توسط یارانش که در قید حیات هستند، به صفحه تاریخ عرضه شود تا نسل جوان و نسلهای آینده بدانند که این مرد بزرگ چگونه توانست خود به تنهایی یک کتابخانه نانوشته باشد که پرتوی از خطوط روشنی بخش آنها در آیینههای تواضع، سعه صدر، تعبد، خدمتگزاری و مجاهدت همه جانبه تجلی یافت.
یکی از برگهای زرین کتاب اخلاق عسکراولادی تنها همین است که او با سعه صدر لازم و روح مشورتپذیری و تواضع و احترام به دیگران بیش از 60 سال کار شکیلاتی و حزبی با معیارهای دینی و بدون انشعاب انجام دهد.
کتاب دیگر شاکله شخصیتی عسکراولادی حاوی فهرستی میلیونی از محرومان و نیازمندان و پابرهنگانی است که نه تنها در سامان تشکیلاتی پایهریزی شده و موفق کمیته امداد امام خمینی، بلکه در سامانه دیگری از خدمتگزاری نظیر صندوقهای قرضالحسنه و مؤسسههای خیریه، مفسر عینی و عملی ابعاد حکومت اسلامی بوده است. هر کدام از یاران و نزدیکان عسکراولادی میدانند که هزاران خانواده نیازمند نادانسته و به صورت مخفی به این مرد بزرگ متصل بودهاند.
کتاب دیگر زندگی عسکراولادی شامل تفسیری از نکات آموزنده مفسران طول تاریخ اسلام بوده که همه را دررمز و رزم شبانه و قرار و مدار و بی قراری روزانه و شور و هیجان، بیم و امید نسبت به هماهنگی با آهنگ ولایت میباشد که الگوی مناسبی برای نسل جوان و نوجوان امروز و فرداهای تاریخ ایران خواهد بود و آن اینکه داستان غمبار کاپیتولاسیون و تبعید امام امت و پانزده خرداد همیشه عزای این ملت، عسکراولادی و یارانش در موتلفه اسلامی را بر آن داشت تا با هماهنگی روحانیت همیشه بیدار گلوله آتشین را بر حلقوم حسنعلی منصور فرود آورند و جملگی به اعدام و حبس ابد و شکنجه و تبعید محکوم شوند. اگر عسکراولادی، امانی، هرندی، نیک نژاد، بخارایی، عراقی، اندرزگو، بادامچیان، حاج حیدری، آیت الله انواری و دهها نفر دیگر، آیات جهاد را تفسیر کردند، امام راحل در نجف اشرف در طول پانزده سال تبعید و در نیمههای شب هم از دعای آنها غفلت نکردند و این هدیهای بود که امام راحل در نوفل لوشاتو به حبیباش و با صدای حبیب من، و در آغوش گرماش به حبیبالله عسکراولادی تقدیم شد.
عسکراولادی همه کارهای تشکیلاتیاش چه در زمان مبارزه موتلفه، چه در تشکیل حزب جمهوری اسلامی، چه در تداوم فعالیت موتلفه اسلامی، چه در جبهه پیروان خط امام و رهبری و تشکلهای همسو و جبهه متحد اصولگرایان و غیره، همه و همه اعم از عتابش، خطابش، نقدش، مخالفتش، موافقتش، رهنمودش، هماهنگی و همراهیاش، و مهمتر از همه صبر و حوصله و عدالتش و رعایت حقوق رقبا، درس، عبرت، پند و انصافاً یک کتاب قطور تشکیلاتی و الگوی مناسب برای احزاب اسلامی میباشد.
عسکراولادی از معدود و منحصر به فرد شخصیتهایی بوده که همواره عزت و احترام و جایگاه ویژهای بین مراجع عظام تقلید و علما دین و ائمه جمعه و جماعات و شخصیتهای سیاسی نظام و مسئولان داشت. اگر چه در فرآیند شخصیتسازی بدلی و شخصیتسوزی شخصیتهای اصیل نهضت اسلامی دشمن سعی فراوانی داشت تا عسکراولادی را در یک جناح محدود سازد، ولی یارانش در پیشگاه خداوند شهادت میدهند، او فقط به آهنگ ولایت و مقوله عدالت و آرمانهای نظام اسلامی و مبانی اصولی نظام و انقلاب اسلامی و مبانی اصلاحگرایانه اجتماعی میاندیشید و اگر غیراز این بود با پرکاری سیاسی و تلاش شبانه روزی که ایشان داشتهاند، این همه اتحاد و همدلی، برادری و آهنگ ولایت در حد اعلای موجود متجلی نمیگردید. باید تحلیلگران از روی صدق و صفا و راستی و درستی و با اطلاعات کامل و تحقیقات میدانی دریابند و بنویسند که شخص عسکراولادی چه جایگاه مصلحانه و خیراندیشانهای در نظام جمهوری اسلامی داشت و آثار آن را فهرست و تحلیل نمایند.
اینها همه در حالی بود که عسکراولادی خود را هیچ میدانست و این جمله را بارها در جلسات خصوصی میفرمودند که ما هیچی نیستیم، این خدای تبارک و تعالی است که اوضاع را با این وضع مطلوب به دست ولی فقیه هدایت میفرمایند.
و این هم کتابی است از باب اینکه یک سیاستمدار برجسته و پیچیده و اثرگذار و با آن همه سابقه درخشان و منحصر به فرد، خود را هیچ بداند یعنی محو در فرهنگ دینی و قرآنی و الهی که شخصی تربیت خود را بر اساس آموزههای قرآنی گام به گام تنظیم نماید و عزتی را که خداوند برای یک مؤمن حقیقی مقرر میفرماید، در وجود پربرکت او مصداق یابد.
کوتاه سخن آنکه کتابهای زندگی عسکراولادی، کتابهای قطوری هستند که باید به درستی نگاشته شوند ولی آخرین آن، که چند ماهه آخر عمر پربرکتش برای اتحاد و همدلی آحاد جامعه و قرار گرفتن در مسیر حقیقی مقام ولایت و ارتقاء جایگاه نظام درانتخابات پرشور ریاست جمهوری و تبدیل آن به جشن انقلاب، توسط وی به صحنه قضاوت و تحلیل سیاستمداران آمد، درس بزرگی بود که سیاسیون باید از این سیاستمدار برجسته نظام بیاموزند و آن هم تکلیفی بود که با فرمایش خودش و اجازه مرخصی از موتلفه اسلامی، پا به میدان جهاد دیگری گذاشتند و هر کس از منظر و توان و ظرفیت خویش نیز بهرهای برده و قضاوتی نمود.