اندیشه

مفاتیح الجنان و معجزه اخلاص!

کاش مثل عبدالرزاقِ مسئله‌گو مى‌شدى و مى‌توانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مى‌خواند، تو هم مى‌خواندى. شیخ عباس قمی می‌فرماید: چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تألیفات من است؛ اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمایید خداوند توفیقى مرحمت نماید!

حضرت صادق «ع» فرمودند: «عمل خالص آن است که نخواهی جز خدای عزیز و جلیل کسی تو را به خاطر آن، ستایش و تمجید کند.» (کافی، ج 2، ص 16) و در روایات دیگری داریم که اگر تو دنبال جلب رضایت خدا باشی خدا هم کار تو را در نظر مردم بزرگ جلوه میدهد. شاید شیخ عباس قمی اعلی الله مقامه مصداق بارزی برای این روایات باشد.

در مقدمه کتاب فوائد الرضویه نوشته است: «در یکی از ماههای رمضان، با چند تن از رفقا از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت کنند. ایشان پذیرفتند و چند روز نماز ظهر و عصر در یکی از شبستانهای آنجا اقامه شد.

جمعیت روز به روز افزوده میشد. یک روز پس از اتمام نماز ظهر مرحوم شیخ عباس به من که نزدیک ایشان بودم گفتند، من امروز نمیتوانم نماز عصر بخوانم. رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند و در موقع ملاقات و استفسار از علت ترک نماز جماعت گفتند حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم، متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من میگویند «یا الله، إن الله مع الصابرین» از محلی بسیار دور به گوش میرسد. این توجه که مرا به زیادتی جمعیت متوجه کرد، در من شادی و فرحی تولید کرد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است، بنابراین من برای امامت، اهلیت ندارم!»

پسر شیخ عباس این خاطره را نیز از زبان خود او نقل میکند که وقتى کتاب ارزشمند «منازل الاخره» را نوشت و به چاپ رساند، در قم شخصى بود به نام عبدالرزاق که مسئلهگو بود و همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مىگفت.

پدر شیخ عباس قمی، «کربلایى محمدرضا»، از علاقهمندان منبر شیخ عبدالرزاق بود؛ به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مىشد و شیخ هم بعد از مسئلهگفتن، کتاب منازل الاخره را مىگشود و براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن کتاب مىخواند.

روزى پدر شیخ عباس به خانه آمد و شیخ عباس قمی را صدا زد و گفت شیخ عباس!

کاش مثل عبدالرزاقِ مسئلهگو مىشدى و مىتوانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مىخواند، تو هم مىخواندى. شیخ عباس قمی میفرماید: چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تألیفات من است؛ اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمایید خداوند توفیقى مرحمت نماید!

البته به غیر از اخلاص، امور دیگری نیز در موفقیت شیخ عباس دخیل بودند که خود او به آنها اشاره میکند: «قسمت مهمی از موفقیتهای من مربوط به مادرم است، زیرا آن بانوی محترم در حد امکان مرا با طهارت و وضو شیر داده است.»

او همچنین میگفت: «مادرم از زنان پارسا و با خدا بود و یکی از امتیازاتش این بود که هیچگاه نماز اول وقت را از دست نمیداد.»

https://www.shoma-weekly.ir/ttNFUU