
حجت الاسلام شیخ جواد زنجانی، از شاگردان آیت اللّه میرزا محمدتقی شیرازی بود. وی در کنار تعلیمات ابتدایی و آموزش متوسطه، علوم حوزوی را تا سطوح عالی نزد پدر و عمویش و اساتید دیگر به پایان برد. سال تحصیلی ۱۳۳۱-۱۳۳۰ وارد دانشکده علوم شد و با انتخاب رشته فیزیک تحصیلات عالی خود را آغاز کرد و به عنوان استاد رشته فیزیک شناخته شد. مرحوم روزبه، علاوه بر کسب اطلاعات علمی روز، در معارف اسلامی، فقه و اصول، فلسفه و کلام، ادبیات عرب و تفسیر قرآن مطالعات عمیق و وسیعی داشت و زبانهای عربی و فرانسه را خوب میدانست.
مرحوم روزبه با آنکه زاهد و درونگرا مینمود، عنصری آگاه به زمان و مقتضیات روزگار بود، به جا و به موقع مبارزه میکرد. سابقه مبارزه او به سالهای ۱۳۲۴ش بر میگردد. در مقابله با رژیم، چه در مدرسه و چه در خارج آن تا آنجا که قدرت داشت، ایستادگی میکرد. او در برابر تهدیدات بیوقفه مزدوران شاه اظهار میداشت: آنها خیلی دیر به فکر ما افتادهاند. اگر این مدرسه را ببندند، ما کار خود را کردهایم و به اهداف خود رسیدهایم. هر یک از شاگردان ما در هر کجا که باشند، آنجا خود یک مدرسه علوی خواهد بود.
یکی دیگر از ابعاد زندگی وی داستان مدرسه علوی است. این واحد آموزش متوسطه در سال ۱۳۳۵ به همت مردان صالح، خوشنام و متدینی به مدیریت استاد روزبه شروع به فعالیت کرد. دبیرستان علوی و شعب آن از نظر پذیرش محصل، انتخاب استاد و برنامههای آموزشی ویژه بودند و روحانیون بزرگی همچون شهید دکتر بهشتی، شهید مطهری، شهید قدوسی، شهید باهنر، علامه محمدتقی جعفری، مرحوم آیت الله مهدوی کنی و... با هیئت مدیره و استاد روزبه همکاری نزدیک داشتند. استاد از آغاز فعالیت این مدرسه تا آخرین روزهای زندگیاش یکسره به تعلیم و تربیت شاگردانش پرداخت و در طول این مدت هرگز احساس خستگی نکرد. او اطمینان داشت که دست پروردگانش در اجتماع و محیطهای گسترده منشأ آثار و خدمات مفیدی خواهند بود. البته بسیاری از تربیت یافتگان مکتب او چنین شدند؛ چه آنان که زیر شکنجههای رژیم سفاک گذشته به شهادت رسیدند؛ چه آنان که سالها در زندان مقاومت کردند و چه گروهی که به صحنه اجتماع گام نهادند. شهید دکتر محمود قندی، شهید محمدعلی فیاض بخش، شهید مجید حدّاد عادل، شهید کاظمیان و افرادی چون دکتر حداد عادل و نهاوندیان، سید احمد مدرسزاده و سید حسین مجتهدی و... در شمار شاگردان مکتب استاد جای داشتند. استاد علاقه داشت که شاگردان و دوستان و آشنایان و همکارانش، خصوصا معلمان و دبیران معارف دینی، مطالب مذهبی را از مأخذ اصلی آن فراگیرند و در این راستا با هر گونه انحراف، التقاط و تفسیر به رأی در آیات و احکام به شدت مخالفت میکرد. او میخواست حقایق دین محفوظ بماند، انحرافی پیش نیاید و کسانی که مطلبی را میگفتند، اگر به درستی آن اطمینان نداشت، با فروتنی به گوینده تذکر میداد و راهنماییاش میکرد. محیط تربیتی دبیرستان علوی، بخش بزرگی از زندگی او، بلکه تمام زندگی او شده بود. بسیاری از اوقات، در زنگهای تفریح به جای رفتن به دفتر مدرسه و استراحت، به میان شاگردان میرفت و برای آنها پدر، استاد، مربی اخلاق و الگوی فضایل اخلاقی بود. بسیاری از شاگردان مطالبی را که حتی با پدران و مادران خود در میان نمیگذاشتند، به او میگفتند و او را محرم اسرار خود میدانستند. بسیاری وقتها، شبها تا دیروقت همراه گروهی از شاگردان در آزمایشگاه فیزیک مدرسه به تحقیق میپرداخت تا پاسخ پرسش دانش آموزی را بدهد و اشکال وی را ریشه کن سازد. چون امکانات سفر به خارج و ادامه تحصیل برایش فراهم شد، پدرش ابراز ناراحتی یا نگرانی کرد. استاد از این سفر منصرف شد و گفت: «تحصیل و ادامه آن برای من مستحب است؛ ولی احترام به پدر واجب.» این شمع پرفروغ و گل شاداب بوستان علوی ۲۱ آبان سال ۱۳۵۲ خاموش شد و جامعه اسلامی یکی از خدمتگزاران صدیق و ارزندهاش را از دست داد. شاید اگر سایه او بر سر مجموعه علوی باقی بود، سرنوشت این مدرسه به گونه ای دیگر رقم می خورد و گروههای انحرافی امکان سوء استفاده نمی یافتند.