
دهه شصت و سه سال قبل از آن دهه ناآرامی، دهه جنگ و جدال، دهه شور و هیجان، دهه جهاد و شهادت، دهه همبستگی ملت، دهه تحریم و حصر، دهه غربت و تنهایی، دهه خوف و رجا، و البته ایثار و از خود گذشتگی و امید به خدا و عشق سوختن پروانهوار یک ملت گرد شمع وجود خمینی کبیر بود. هم او که نفس گرمش حیاتبخش بود و آغاز جنگ 8 ساله را به سنگاندازی دیوانهای، در یک عبارت، تحلیل و تعبیر نمود و سیلی ملت را حواله آن دیوانه کرد.
در دهه شصت با هر شاخصی اندازهگیری نماییم، واقعاً ضریب امنیت در هر بعدی، شاید بین صفر و پنج درصد و شاید ده درصد در نوسان بود. نه امکاناتی بود، نه امکاناتی مجوز ورود داشت، ساختارهای انقلابی در حال شکلگیری بودند، عوامل دشمن در بسیاری از مراکز قدرتی و نظامی حضور داشتند، سبزپوشان جان بر کف سپاه در ابتداییترین شرایط آموزش و نظامی و تجهیزاتی بودند،دور تا دور ایران محاصره بود، جهان تقسیم شده بین دو قطب مخالف شرق و غرب در براندازی جمهوری اسلامی متحد بودند، کارخانههای زیادی تعطیل بودند، استانهای مرزی درگیر جنگ بودند، آوارگان میلیونی در کشور پراکنده بودند، استانهای شرق در خط ناامنی شوروی و جنگ افغانستان بودند و صدها مورد از این قبیل...
در چنین شرایطی که منافقین کوردل در کل کشور سازماندهی نظامی داشتهاند و مسئولان نظام را یکی پس از دیگری ترور میکردند و انفجارهای پیاپی، حملات گروهی در جای جای کشور، غریو هواپیماهای دشمن بر فراز شهرها و تأسیسات، شلیک پیاپی موشکها و صدها نوع از این نوع تهدیدات، در کنار کودتاهای طراحی شده و... به جایی رسید که با ادعا میتوان گفت ائصیف شعب ابی طالب در برابر آن ناچیز بود،زیرا آنجا حصر اقتصادی و روانی جانکاه بود، ولی اینجا حصر اقتصادی، عذابهای روحی روانی، باران گلوله و بمب و موشک،ناامنی درونی و غول تبلیغات رسانهای جهان بر علیه یک ملت مظلوم بود.
به هر حال وصف و شرح آن دهه بسیار جانکاه است و اینکه گفته شود قریب یک دهه جنگ احزاب با جمهوری اسلامی بود، یعنی احزابی که با دارا بودن همه امکانات نرمافزاری و سختافزاری و وحدت هدف و توافقهای تاکتیکی با لشکرهای نفوذی و نظامی و اطلاعاتی داخلی با جنگی 8 ساله که همت برای سرنگونی این نظام بستند، ولی خدا با ما بود و مردم با ایمان و جهاد و شهادت و اتحاد و ایثار و همبستگی و اطاعت از امام استقامت کردند بالاخره آیه «ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم»، در نهایت محقق شد و پیروزی و امنیت حاصل شد و نظام از هر جهت تثبیت گردید و موانع بزرگ امنیت و پیشرفت را یکی پس از دیگری پشت سرگذاشت.
اما داستان غمبار امروز صحنههای تلخی است که در رودخانه جاری نسیان و فراموشکاری و دنیاطلبی و رفاهزدگی و اشرافیگری و مماشات با دشمن غدار و تساهل و تسامح، پیش روی چشمان ایثارگران و مجاهدان حاضر در نبرد دهه شصت مشاهده میشود.
اینکه رهبر ما سفره غمناک دلاش در حرم مطهر حضرت امام و در سالگرد عروج آن یار سفر کرده باز میکند، انسان را یاد غمهای مولای متقیان میاندازد که هر از چند گاهی با یاران درد دل میکرد، البته نه شرایط ملت ما، شرایط مردم دوران حضرت علی(ع) است و نه غربتهاو غمهای ولی امر تشابهی با آن شرایط دارد ولی قصه اینجاست که اتفاقات مقاومت و ایثار دهه شصت و پایداری برای مظلومیتزدایی عبرتی بود که مردم ما از اهل کوفه و اهل مدینه واهل شام گرفته بودند و قرار نیست تاریخ باز هم تکرار شود.
یکی از پلشتیهای تبلیغاتی انتخابات اخیر ریاست جمهوری که با کمال تأسف با طراحیهای فریبکارانه برای جلب رأی مردم و حمله به ارزشها و ساختارهای نظام صورت گرفت، ناباورانه از ناحیه کسانی بود که خود شاهد تلخیهای ناامنی دهه شصت و مظلومیت این ملت بودهاند، ولی گویی منافقی و کودتایی و جنگی و آشوبی و جداطلبی و شورشهایی در کار نبود، گویی 17 هزار شهید از بهترین مجاهدان با گلوله نفاق فدای امنیت نشدند.
اینکه با هشدار رهبری به جامعه بعضی جای شهید و جلاد را در تبلیغات ریاست جمهوری عوض میکنند و حکم امام راحل را نادیده میگیرند و غیرتزدایی و حساسیتزدایی را در دستور کار قرار میدهند و رقص و پایکوبی و زشتی برهنگی جماعتی را مجوز میدهند و بانام نشاط و آزادی فرهنگ غربی را حتی با سند 2030 مستند و جایگزین فرهنگ دینی میکنند تا چهار سال دیگری پشت میز دنیاطلبی و نه خدمتگزاری قرار گیرند، از یک طرف الگوبرداری از فرهنگ اموی است، از طرف دیگر ناسپاسی از امنیتی است که رویشهای انقلاب و مدافعان حرم و مجاهدان امنیتساز دهه شصت برای این ملت به ارمغان آوردند. حال حوادث تروریستی اخیر در خانه ملت نشان داد که دغدغه اصلی این ملت نه اشک تمساح برای حصر سران فتنه، نه آوازخوانی آن خواننده به فتنه پیوسته و نه دیگر حواشی است؛ بلکه بقای امنیتی است که از دهه شصت به ارث رسیده است.