
حسین انواری- در نظام اسلامی کشور متعلق به مردم است و اصل نشاط و شادابی و رضایت مردم است و بدون تمایل مردم و رأی خواست آنها نظام اسلامی تحقق پیدا نمیکند. رسیدگی به امور مردم و تأمین رفاه و آسایش آنها به ویژه طبقه محروم یک اصل و پایه مهم در نظام مردم سالاری دینی است که قوام سیاست آن به مردم استوار است و نجات محرومین یکی از اهداف انقلاب اسلامی است.
مردمسالاری دینی چارچوب اصلی نظام و در بردارنده کرامت حقیقی انسان و تأمین کننده نیازهای عمومی مردم است و محرومیتزدایی به عنوان عقیده و راه و رسم زندگی اسلامی است.
دغدغههای حضرت امام خمینی(ره) در قبل از انقلاب اسلامی نسبت به محرومین بصورت کاملاً برجسته مطرح بود و گرمیبخش مبارزات و عامل تقویت انگیزهها.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکی ازاصول بسیار مهم نظام اسلامی رفع محرومیت و توانمندی بینوایان بود. چه در زمان حضرت امام(ره) و چه پس از آن در دوران زعامت مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مدظله العالی).
قانون اساسی، سند چشمانداز 20 ساله، سیاستهای کلی نظام، برنامههای توسعه و مقررات و قوانین نظام ناظر بر تحقیق این اصل مهم است.
خاستگاه موضوع محرومیتزدایی و رسیدگی به ویژه به امور نیازمندان و محرومیت در آموزههای دینی، آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت(ع) و سیره عملی ائمه معصومین بصورت شفاف تبیین گردیده است.
بر اساس گفتمان حضرت امام(ره):
مردم جوهره انقلاب اسلامی و اصلیترین سازنده چارچوب و نمادهای قانونی حاکم بر آن هستند و انقلاب اسلامی مرهون طبقه محرومین است و پاسداری از انقلاب، خدمت بی منت به محرومیت است و مصلحت محرومین مقدم بر هر چیز است.
اهتمام حضرت امام(ره) قبل و بعد از پیروزی انقلاب، دفاع جدی از محرومین و تلاش در جهت رفع محرومیتهای مادی و معنوی امت اسلامی بوده و مقام معظم رهبری همان راه را ادامه میدهند و آغاز رفع هر محرومیت را اصلاح و تربیت نفس هدایت مینمایند.
گفتمان حضرت امام(ره):
محرومان را شایستگان ملت میداند و مورد سفارش اسلام که باید همه توان را برای خدمت به محرومیت بکار گرفت.
این گفتمان تأکید دارد:
- پیامبران همگی از اقشار محروم جامعه بودهاند.
- ارزش خدمت به محرومیت را کسی جز خداوند نمیداند و کوتاهی در خدمت به محرومیت پاسخگویی به خداوند را بدنبال دارد.
- جنگ اصلی در دنیا، جنگ فقر و غناء جنگ پابرهنهها و مرفهین بی درد است.
- فریاد برائت ما، فریاد فقر و تهیدستی گرسنگان و محرومان و پابرهنههاست.
- مبارزه ما برای احقاق حقوق فقرا تا آخرین قطره خون ادامه خواهد داشت.
- اولویت آبادانی باید در مناطق محروم باشد.
- خدمت به محرومین باید با احساس غرور و سرافرازی باشد.
- قوه مجریه مسئول اصلی رفع محرومیت در کشور است.
- خدمت به محرومان جهاد مقدس است.
بوجود آمدن گروههای نیازمند، کم بضاعت و فقیر و عدم تعادل در زندگی آنها عامل و هسته اصلی و مرکز ثقل نظامهای حمایتی است.
سیاستهای حمایتی اسلام جزیی از سیاستهای اجتماعی – اقتصادی اسلام است. مبانی و اهداف اصلی این سیاستها از مبانی و اهداف اجتماعی اسلام جدا نیست و بدنبال تحقق «حیات طیب» و استقرار روابط اجتماعی مبتنی بر عدل و قسط است.
تحقق این اهداف مبتنی بر اصول و مبانی متعددی است که بدون درک درست از آنها رسیدن به آن ممکن نمیشود. از جمله مبانی عقیدتی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی که این مبانی با آنکه متعددند و ابعاد مختلف زندگی را تشکیل میدهند ولی با یکدیگر ارتباط دارند و کنش و واکنش متقابل بین آنها وجود دارد که تبیین آنها به مجالی جداگانه نیاز دارد.
در هر جامعهای، افراد و گروههایی وجود دارند که به علل مختلف به حمایت در ابعاد مختلف نیاز دارند جامعهای که در پی ایجاد تعادل و هماهنگی عمومی و تحقق عدالت اجتماعی برای همه گروهها و اقشار اجتماعی است نمیتواند به این وضعیت بی تفاوت بماند.
اسلام به کاملترین شکل نسبت به حقوق این افراد و گروهها توجه خاص داشته بگونهای که محرومین و زمین گیرشدگان را «عیالالله» میداند و بر اجرای آن به طرق مختلف توسط دولت، افراد خیر و نیکوکار، خویشاوندان و همسایگان و تمامی افراد حقیقی و حقوقی تأکید میکنند.
امام علی(ع): «ثم الله الله فی الطبقه السفلی من الذین لا حیله لهم»
سپس خدا را خدا در مورد طبقات پائین و محروم جامعه که آنها هیچ راه چاره ندارند.
سیاستهای حمایتی به شکلهای مختلف و با تفاسیر گوناگون عنوان شده است که بیانگر وسعت بینش حمایتی اسلام و ارتباط آن با ایدهآلهای اجتماعی آن است که در برنامه خود:
*توسعه فرهنگ انفاق، احسان، ایثار، نیکوکاری، همدردی عمومی
*گسترش و تقویت فرهنگ احیای اصل کرامت و عزت انسانی
*تقویت همبستگیهای مردمی در حمایت از محرومیت
را دنبال میکند.
یکی از این هدایتها «انفاق» است:
«انفاق» به عنوان یک تکلیف دینی و اجتماعی است که در راستای زدودن اختلاف فاحش سطح زندگی پیریزی شده و عاملی است که جامعه را از عقب ماندگی باز میدارد و خداوند بدان امر فرموده است.
انفاق نوعی هزینه مالی است برای تحقق اهداف تعالی بخش دین و پیان دین است برای بنیان جامعه سالم و تثبیتی است برای ارکان نظام اجتماعی و پاسخگویی به فطرت پاک و ندای درونی انسان.
انفاق همتای اصیلترین رکن عبادی اسلام یعنی نماز وارده شده که آسایش و آرامش روح و روان انسان در آن نهفته است.
در جهانبینی اسلام مال و دارایی و امکانات در دست افراد از آن خداوند و رزق اوست و انسان نماینده و امانتدار است.
یکی ازپایههای سیاستهای حمایتی اسلام «کار و تولید» است که از اهمیتی خاص برخوردار است تا آنکه تنبلی و بیکاری اشاعه نیابد و جامعه از پیشرفت و توسعه باز بماند. ولی این اصل به تنهایی نمیتواند منجر به اجرای عدالت اجتماعی شود چون ممکن است در یک جامعه شرایط کار برای تمامی افراد به صورت یکسان وجود نداشته باشد و امکان کار کردن برای همه مساوی نباشد و یا این که عدهای توان کار کردن به علت بیماری و کهولت سن و... نداشته باشند. که اسلام اصل دیگری را تحت عنوان «تکافل اجتماعی» مطرح میکند تا با عنایت به عدالت اجتماعی تحقق بخش ایدهآلهای این نظام باشد.
«تکافل اجتماعی» ایجاب میکند نیاز نیازمندانی که توانایی انجام کاری را ندارند برآورده شود.
بیچارهگان با چاره شوند، برای توانایان کار تهیه شود، نسل در حال رشد چنان پرورش داده شود که همه آمادگیها و نیروهای نهفته آنان آشکار شود، خردسالانی که تازه به زندگی روی آورده و پدر خود را از دست دادهاند سرپرستی شوند، جامعه وظیفه دارد زندگی کارگرانی که پس از مدتها خدمت و بهرهرسانی ناتوان شدهاند. در برابر خدمتهای خود به جامعه در روزگار نیرومندی، تسهیلاتی فراهم آورد.
علاوه بر آنچه گذشت، اسلام مبنای برقراری روابط را فراتر از عدل قرار داده و مسلمانان را امر به «احسان» فرموده است.
«احسان» بخشایشی افزونتر و برتر از عدالت است. این است که اجرای عدالت واجب و اجرای احسان مستحب و اختیاری است.
«عدل» یعنی انصاف دادن، به این معنی که به چیزی یا حقی که از حد لازم کمتر است افزوده میشود و اگر زیاد است گرفته شود.
قرآن مجید در آیات زیادی امر به عدل احسان فرموده است.
ایجاد الگوی جامع محرومیتزدایی مؤثر در نظام مردمسالاری دینی کشورمان همراه با تحول فکری و فرهنگی مناسب راه غلبه بر این معضل کشور است.