
اوج فعالیتهای سیاسی بنده از 15 خرداد سال 42 آغاز شد. آن سال امام دستور داده بود که مردم مراسم روز عاشورا را با بیان جنایتهایی که رژیم شاه در جریان حمله به مدرسه فیضیه مرتکب شده بود، هماهنگ کنند و مراسم عزاداری امام حسین(ع) با مبارزه علیه شاه همراه باشد. مردم در آن سال در میدان قیام تجمع کرده بودند و شعارهای سیاسی ــ مذهبی میدادند.
سال 47 در دانشگاه شهید چمران اهواز تدریس میکردم که بهدستور ساواک از دانشگاه اخراج شدم و تصمیم گرفتم به خارج از کشور مهاجرت کنم. سال 55 که به ایران بازگشتم، بلافاصله از سوی ساواک احضار شدم. حرف آنها این بود: شما در آمریکا یک رهبر مذهبی بودید، و از من میخواستند که بگویم چهکسانی در این جلسات شرکت میکردند و چه مباحثی را مطرح میکردیم. بنده هم در پاسخ میگفتم: من رهبر مذهبی نیستم، اما شما کجا سراغ دارید که یک رهبر مذهبی بیاید و همراه خودش را لو بدهد؟ این حرفهای من باعث میشد آنها عکسالعمل شدیدی نشان دهند و باعث شد که مرا ممنوع الخروج کنند و در کشور هم اجازه کار ندهند.
در جریان یکی از حکومتهای نظامی، امام(ره) اعلامیه دادند که سربازها از پادگانها فرار کنند. بنده بههمراه شهید قندی و دکتر نیکروش این اطلاعیه را بین سربازانی که برای حکومت نظامی در خیابان حضور داشتند، پخش میکردیم که همان روز ما را دستگیر کردند. جالب اینجا بود که چهار روز در زندانها دنبال جای خالی میگشتند که ما را زندانی کنند اما همه زندانها پر بود و در نهایت در خوابگاه یکی از پادگانها ما را بازداشت کردند.
از سوی برخی فرماندهان ساواک لیستی تهیه شده بود که به رژیم شاه میگفتند اگر این افراد دستگیر و اعدام شوند کشور آرام خواهد شد. طبق اطلاعاتی که بعدها به دست ما رسید، نام بنده هم در آن لیست بوده و قرار بود اعدام شوم.
ما در روز پنج دی ماه ١٣٥٧ که حکومت نظامی بود و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع بود، آقای هاشمی را برای سخنرانی در دانشگاه امیرکبیر (پلیتکنیک آن زمان) دعوت کردیم. گروه های مسلح به اطراف دانشگاه آمدند، تیراندازی کردند و اجازه ندادند سخنرانی ایشان انجام شود.
بعد از آن راهپیمایی بزرگی که آیت الله طالقانی در تاسوعا و عاشورای سال ١٣٥٧ برگزار کردند، احساس کردیم امکان دارد جو انقلابی دچار رکود شود و لازم است یک حرکت جدیدی به پا کنیم. به همین خاطر در دانشگاه امیرکبیر، اولین سمینار بررسی علمی حادثه عاشورا را برگزار کردیم. این اولین باری بود که سمیناری علمی برای سلحشوری های واقعه عاشورا برگزار می شد. ما برای این سمینار پنج سخنران دعوت کردیم. چهار نفر از پنج سخنران بعدها شهید شدند. آخرین نفر هم آیت الله رفسنجانی بود. روز اول شهید باهنر آمدند سخنرانی کردند و بزرگ ترین اجتماع آن روز دانشگاه همین سخنرانی بود. روز دوم دولت وقت آمد و دورتادور و چهار طرف آنجا را تانک گذاشت و بعد تیراندازی کردند. همان روز در همین جریانات، استاد نجات اللهی شهید شدند.