
اینکه حقوق بشر آمریکایی چیست، تا حدی مشخص است، منتهی شنیدن تعریف این عبارت از زبان شما مغتنم خواهد بود.
آنچه که رهبر معظم انقلاب درباره حوادث و اتفاقات دهه اول تیر بیان کردند، به خاطر مجموعه رویدادهایی است که آمریکا چه مستقیم و چه غیر مستقیم در ایجاد، انجام، جهتدهی و کمک به آن نقش داشته است، مثل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر، حمله ناوگان آمریکایی به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران در دوازده تیر، نقش آنها در جنگ و سایر رخدادها موجب شد مقام معظم رهبری از این هفته بهعنوان هفته حقوق بشر آمریکایی یاد کنند. تحلیل سیاسی مقام رهبری راجع به ایالات متحده به این برمیگردد که غرب، بهویژه آمریکا روی قضیه حقوق بشر بسیار تمرکز میکند و میکوشد با میدانداری از طریق امکانات مالی، حقوقی و بینالمللی با استفاده از حقوق بشر بهعنوان یکی از اهرمهای فشار بر ملتها و کشورهای دیگر دست برتر را داشته باشد. هر ساله گزارشهای حقوق بشر ملتها منتشر میشود و ایالات متحده خیلی بر این موضوع تمرکز میکند و تلاشش این است از گزارش سازمانهای بینالمللی علیه کشورهایی همچون ایران، چین و... استفاده کند.
با توجه به تمرکز آمریکا روی حقوق بشر، نمیتوان گفت در نقضهای حقوق بشری که در مورد ملتهای منطقه نظیر عراق، سوریه و بحرین انجام میشود آمریکا دستی ندارد. آمریکاییها در حالی دم از حقوق بشر میزنند و این فجایع را میآفرینند که در کشورشان این قضیه چندان جدی نیست. غربیها از حقوق بشر بهعنوان ابزار فشار و تهدید برای سایر ملتها استفاده میکنند. لذا کنایه نامگذاری هفته قوه قضائیه بهعنوان هفته حقوق بشر آمریکایی شاید از این باب قابل توجه باشد که رهبر معظم انقلاب تلاش کردند سرنخ تحولات دهه اول تیر را به ایالات متحده مرتبط کنند که واقعیت هم همین است، لذا تأکید شده است آمریکا بهرغم شعارهایی که در حمایت از حقوق بشر میدهد، نقضکنندهترین دولت در این موضوع است.
اشاره کردید در آمریکا هم به دفعات حقوق بشر نقض میشود. مصادیقی از آن را بفرمایید.
در مورد حقوق بشر در ایالات متحده چند نکته قابل دقت است که بخشی از آنها در رسانهها گفته میشوند و بخشی هم بیان نمیشوند. به عنوان مثال نگاه دولت و بخشهای مختلف سیاسی آمریکا به رنگینپوستان یکی از نکات مهم نقض حقوق بشر است. سالیان سال شاهد این قضیه هستیم که پلیس و مقامات آمریکا با سیاهپوستان رفتار غیر انسانی دارند و آنها را جزو طبقات اجتماعی خودشان حساب نمیکنند و جزو افراد غیر قابل برخوردار از امتیازات اجتماعی میدانند.
مورد دیگر اقلیتهای مذهبی در آمریکاست. اقلیتهای مذهبی تا موقعی که بر اساس قوانین، مقررات و ذهنیتشان محترم شمرده میشوند، جای حرفی نیست؛ ولی اگر اقلیتهای مذهبی که خودشان عقیده و باور دارند، با رعایت استانداردهای دینی، مذهبی و حتی اجتماعی عمل کنند با چالش روبهرو میشوند، لذا موضوعات مختلف نظیر برپایی شعائر دینی، رعایت حجاب، اقامه نماز جماعت، امر به معروف و دعوت دینی مورد مداقه جدی دولت آمریکاست.
نکته سوم حقوق بشر در رسانه است که اهمیت زیادی دارد. ایالات متحده که حقوق بشر را بهعنوان یکی از شعارهای مهماش تبلیغ میکند در حوزه رسانه و اطلاعرسانی و فضای باز آن مجموعه قوانین و مقرراتی دارد که با شعار آزادیخواهی و جهان آزاد همخوانی ندارد، لذا اگر افرادی از نخبگان، نویسندگان و کسانی که بینش خاصی دارند و خلاف کلیات قانون ایالات متحده در بخشهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی طرح موضوع میکنند، رسانهها به محلی برای چالش با آنها تبدیل میشوند.
اگرچه جهان غرب یک جهان کاملا تکنولوژیک است و تکنولوژی در خدمت انسانهاست، ولی همین تکنولوژی یکی از عوامل نقض حقوق بشر است، به این معنا که جامعه آمریکا و غرب تحت اشراف کامل فناوری است و تکنولوژی همه انسانها را در سیطره خود دارد و هر اقدام و رفتاری را در ریزترین جزئیات تحت نظر دارند تا افراد نتوانند هر کاری را که میخواهند انجام بدهند.
ورود به حوزههای مختلف زندگی اجتماعی و بعضی مواقع زندگی خصوصی افراد نقض حقوق بشر است. در زمان بوش پسر شنود یا دسترسی به مکالمات افراد مختلف رواج یافت و دولت آمریکا مصوبهای داشت که به دولتهای فدرال اجازه شنیدن مکالمات تلفنی بین شهروندان را میداد. اگرچه خیلیها بگویند امنیت مهم است؛ ولی همه افراد جامعه که امنیت را مخل نمیکنند و در معرض تهدید قرار نمیدهند. ورود به زندگی خصوصی افراد از موارد نقض صریح حقوق بشر و در ایالات متحده چشمگیر است.
در مورد بسیاری از اقداماتی که علیه افراد مختلف انجام شده، اوباما اعتراف کرده و بعدا مشخص شده است اکثرشان بیگناه و 34 درصد اینها سیاهپوست بودند. آیا چنین مصادیقی توسط مردم دنیا رصد نمیشود تا چهره واقعی آمریکا برای جهانیان شناخته شود؟
خیلی از آمار، ارقام و اقدامات قضایی در کشورها تابع قوانین آن کشورهاست و از طریق نهادهای رسمی و به فراخور شرایط در سازمان ملل گزارش میشوند. این آمار و ارقام و روشهای متعددی که در ایالات متحده انجام میشوند اخباری نیست که به گوش مردم دنیا برسد. به عبارت دیگر چون جهان اطلاعات دست نیروهای غربی است و غربیها بر جهان اطلاعات و دهانههای توزیع خبر و پیام به دنیا تسلط بیشتری دارند، بنابراین اینها با مدیریت خاص به اقصی نقاط جهان مخابره میشوند و واقعیت آنچه رخ میدهد به خیلی از نقاط دنیا نمیرسد. خیلی از کشورها به دنبال این هستند که اخبار و اطلاعاتشان را کنترل و مدیریت کنند و هر قدر توانایی تسلط بر کانالها و شبکههای اطلاعاتی داشته باشند به همان اندازه میتوانند دریافتکنندگان اخبار را محدود و مدیریت کنند و دیگران را تحت تاثیر قرار بدهند. چون غرب و ایالات متحده در حوزه رسانهها امکانات بسیار برتری دارند، در حوزه انتشار اخبار و مباحث مختلف مثل اعدام، نقض حقوق بشر، فاصله طبقاتی و برخورداری و عدم برخورداری افراد از امکانات تلاش میکنند واقعیت قضیه چندان به بیرون درز نکند.
آمریکا که اینقدر پیگیر حقوق بشر در ایران است. از کشورهایی مثل عربستان، اسرائیل و حتی مصر که ناقض حقوق بشرند ـ با وجودی که اسمشان در سازمان عفو بینالملل بهعنوان نقضکننده حقوق بشر ثبت نشدهاند، ولی همه مصادیقش را میدانند ـ دفاع میکند. این حمایتها با چه پوششی انجام میشود؟
بوش پسر جمله ناپختهای را از جایگاه رسمی در بحث محور شرارت مطرح کرد که هرکس با ما نیست علیه ماست. وقتی مبنای فکریتان چنین باشد میتوانید هر کاری را توجیه و به وسیله آن طرف را محکوم کنید. درباره ناقضان حقوق بشر در منطقه وقتی آمریکا میخواهد عینک حقوق بشرش را در مورد یاران، هواخواهان و کشورهای همراهش در منطقه بزند حساب میکند چقدر از منافع او را در منطقه تامین میکنند و بر مبنای تامین یا عدم تامین منافعش در منطقه موضع میگیرد.
لذا هرکه با ما نیست علیه ماست و هرکه با ما هست دوست ماست یک واقعیت در عرصه ارزشگذاری در مباحث حقوق بشر در آمریکاست.
فیلم مسعود رجوی در جلسهاش با صدام پخش شد که در آن رجوی میگوید انفجار هفتم تیر را به سیا اطلاع داده بودیم. این یعنی دخالت مستقیم آمریکا در این مورد بهخصوص. ایران چگونه میتواند نقش آمریکا را در اینگونه فعالیتهای تروریستی به دنیا بشناساند؟
ایالات متحده در دهه اول انقلاب اقدامات متعددی برای بروز این خصومت و ضدیت انجام داد. در انواع و اقسام کمکها به عراق در جنگ تحمیلی با ایران، کمک به سازمان منافقین، عملیات طبس، کودتای نوژه و... رد پای کاخ سفید آشکارا دیده میشود. مجموعه این حوادث میتوانند بهعنوان اسناد و مدارکی در اثبات این قضیه به کار بروند.