
حسین انواری- در باره علل ناکارآمدی دولت در حل مشکلات کشور نکاتی چند به نظرم میرسد که در این مقال بدانها اشاره میکنم. مدیران اجرایی ما بر اساس شایستهسالاری انتخاب نشدهاند. انتصابات در دولت بیشتر بر اساس رابطه، رانت و حفظ منافع گروهی صورت گرفته است و در دولت تمایل به تأمین منافع فردی و گروهی به تأمین منافع ملت و نظام ارجحیت دارد. طبعاً این کارگزاران نمیتوانند از عهده مسئولیتهایی که به دوش آنها گذاشته شده است بر بیایند. در انتصاباتی که به این صورت انجام شده است کارگزارانی در دولت هستند که علاقمند خدمت به نظام و مردمند و عدهای از کارگزاران هم علاقمند جناح و طایفه خودشان هستند. آن دسته از مدیران اجرایی که دنبال جناح خودشان هستند مانع انجام تکلیف مدیران سالمی میشوند که میخواهند به تکالیفشان عمل و صادقانه خدمت کنند. وجود عناصر نفوذی را که در بدنه دولت و قوای دیگر در حال تخریب هستند و اهداف دشمن را دنبال میکنند، به وضعیت کارگزارانی که مطرح شد اضافه کنید. طبیعی است شرایطی به وجود میآید که توان دولت را برای انجام کار جدی کاهش میدهد و دولت را فلج میکند.
*عدم مشورت با اهل خبره
کارگزاران دولت و مدیران اجرایی مشورت از اهل خبره و متخصص را نمیپذیرند. ممکن است مسئولی در دولت توانمندیهای لازم را نداشته باشد، ولی افراد خبرهای هستند که او میتواند به آنها مراجعه و با آنها مشورت کند تا بتواند تصمیم درستی بگیرد.
دیدگاههای کارگزاران دولت با تفکر لیبرالی همخوانی دارد و همین موجب میشود این کارگزاران با عدم درک مقتضیات انقلاب حرکت کنند. چنین کارگزارانی با الفبای مدیریت جهادی و انقلابی که مقام معظم رهبری بر آن تأکید میکنند آشنایی ندارند. اعتقاد تفکر لیبرالی بر این است که مشکلات داخلی کشور فقط با تکیه به سلطهگران خارجی قابل حل است. این تفکر اجازه نمیدهد ظرفیتهای داخلی کشور فعالانه به کار گرفته شوند و کشور پیشرفت کند و مانع اجرای سیاستهای کلانی میشود که مقام معظم رهبری تأکید فرمودهاند، نظیر اقتصاد مقاومتی.
هیئت دولت در تصمیمگیریها انسجام لازم را ندارد و در دولت تصمیمات متناقضی گرفته میشود و بعضاً کار یکدیگر را در حوزههای مختلف خنثی میکنند.
* حلقهای مفقوده در دولت
فهم و درک واقعی از مشکلات مردم در دولت حلقهای مفقوده است. کارگزاران دولتی از مردم فاصله دارند و به خاطر همین اصراری به حل معضلاتی که مردم با آنها مواجهند ندارند و نسبت به این قضیه بیتفاوتند. با وجود این شعارهای دهان پرکنی برای سرگرم کردن مردم میدهند که مردم به خلاف واقع بودن و عدم تحقق این شعارها ایمان دارند.
بیبرنامگی دولت یکی دیگر از مشکلات آن است. در عین حال دولت از برنامههای مصوب تبعیتی نمیکند و اجرای سیاستهای کلی ابلاغی نظام توسط مقام معظم رهبری را معطل گذاشته است.
*شاهد رهاشدگی امور از طرف دولت
همه اینها موجب ناتوانی و ناکارآمدی دولت میشود و معضلاتی را به وجود میآورد که الان دست به گریبانش هستیم. درست است در تحریم هستیم، ولی شیوه مدیریت شرایط در تحریم باید منطبق با شرایط در تحریم باشد، نه مدیریت در شرایط عادی. همه اینها موجب میشود دوایر کارگزاری نظام بهتدریج بیتفاوت و مردم زده شوند. گرانی افسارگسیخته و عدم تدبیر در این خصوص از سوی دولت به این وضعیت دامن میزند. دولت در سال آخرش هست و میخواهد امسال را هم با شعار و نمایش پیش ببرد، چون اگر قرار بود کار جدی انجام بگیرد تا الان انجام میگرفت. بعید به نظر میرسد در این یک سال کار جدی انجام شود. به همین دلیل ما شاهد رهاشدگی امور از طرف دولت هستیم که موجب افزایش نارضایتی عمومی میشود.