
اگر نگاه کلی ارزیابی همه جانبه و همه شمول را تجزیه و تحلیل کنیم، به وضوح بخشهای زیادی از ضعفها و در جا زدنها و عدم پیشرفتها را در عین دستاوردهای بزرگ مشاهده میکنیم. از این منظر الزام و ضرورتهای تحول در بعضی بخشها حتمی بوده زیرا غفلت و سستی و سهلانگاری نسبت به آن نقص بزرگی است که سرعت حرکت شتابان این مسیر الهی را کند مینماید.
یکی از حوزههای نیازمند تحول، مربوط به کارآمدی نظام است که قرار است با این کارآمدی انقلاب اسامی جهانی شود و الگوی تکیه دهنده به آن، جامعه نمونه اسلامی باشد و در این جامعه احکام الهی از طریق پیادهسازی فقه سیاسی، فقه اقتصادی، فقه اجتماعی نظامسازی شود. قرار است آحاد جامعه عدالت اسلامی را به یقین و در عینیت جامعه در برخوردداریها، رفاه عمومی، ارتباطات اجتماعی، حق بهرهبرداری، سهم مالکیت، توزیع بیتالمال با الگوهای امروزی، حق تولید و کار ومعیشت و تحصیل و تفریح، زمینههای رشد فضائل اخلاقی و معنوی، عقود و قراردادها و... مشاهده نمایند.
قرار است در این تحول در عین اتحاد و همبستگی و همدلی آحاد مردم، فاصلههای طبقاتی نظم عادلانهای داشته باشد. بستر بصورت مساوی برای تحرک، تلاش، کار، پویایی، خلاقیت، تولید، رقابت، مدیریت، دسترسی به اطلاعات و دسترسی به نظام شفافیت و اطلاعات مناسب برای همه آحاد جامعه فراهم باشد.
در تحول کارآمدی جدید نیازمند معمارانی هستیم که ضمن پرداختن به بنا و ساختار اصولی اقتصاد کشور از فناوری روز، تجهیزات مخابراتی، پیشرفتهای شبکهای و ماهوارهایی و فضایی و صنایع روز دنیا غافل نبوده و در چرخه رقابت جهانی قرار گیریم همانگونه که در فرصت محدود پیش آمدها در بعضی حوزهها نظیر سلولهای بنیادی و صنعت اتمی و هوافضا و تولید علم و ... در اوج رقابتهای خیره کننده قرار گرفتیم.
و تحول کارآمدی جدید حتماً در حوزه مدیریت و نوع نگاه به مردم سالاری دینی و نظام انتخاباتی باید تغیرات اساسی و مطلوبی بوجود آید. در حوزه مدیریت و یا مدیران شایسته و واجد صلاحیت یا غفلت کردیم و یا اهمیت لازم را ندادیم و یا اینکه توطئههای دشمنان و اتفاقات نفوذیها در این حوزه اثرگذار بوده است.
واقعیت این است که مدیر نظام اسلامی ممکن است فصول مشترک زیادی از نظر تخصص و مهارت و سبک مدیریتی و نظامهای رایج با مدیریت رایج جهان داشته باشند ولی از نگاه نظریهپردازی دینی از نظر مبانی هدایتگر ، انگیزههای معنوی، نگاه آخرتگرایی، کار بی مزد و منت، نبودن فاصلههای مادی و طبقاتی با آحاد مردم، نوع رفاه طلبی، مدیریت جهادی، مقوله ایثار و فداکاری، چشم نامحرم نداشتن به بیتالمال، پرهیز از تکاثر و ثروتاندوزی، بیقراری و بی تابی در نارساییها و ناملایمات و مشکلات مردم و پیرایههای اخلاقی، مدیران موردنظر نظام اسلامی با سایر مدیران جهان کمترین شباهتها را دارند.
بنابر این یک بعد ضرورت تحول در دهه پنجم، استقرار و شکلگیری دولت اسلامی به معنای کامل آن است که با ترکیبی از مدیران نمونه و الگوی اسلامی در همه سطوح خدمتگزاری شکل میگیرد. زیرا آنچنان که تا امروز کم نقصترین و بیعیبترین قوانین و مقررات و برنامههای میان مدت و راهبردها و سیاستهای کلی اجرایی را ایجاد کردهایم ولی وقتی عدم تناسب بین نظام مدیریتی مطلوب و نظام نرمافزاری مطلوب وجود داشته باشد، خلاء الگوها آشکارتر و ضرورت تحول نمایانتر میشود.
امروزه با استفاده از ابزارهای علمی و ارتباطی و فناوری شاخصهای پیشرفت و توسعه و الگو معرف و بیانگر وضعیت حال و جهتگیری آینده در همه سطوح زندگی اجتماعی هستند که جمع جبری آنه کارآمدی را نشان میدهند. بنابر این باید به این اندیشید که چگونه چاله بزرگ بین این شاخصها در کشور ما با کشورهای مدعی توسعه مادی پر شود؟ میتوان نتیجه گرفت که یکی از تغییرات و تحولات لازم تحول در نیروی انسانی و سبک مدیریت است که باید با شاخصههای دینی و انقلابی و تخصص علمی ایجاد شود زیرا ما اعتقاد کامل داریم در ذات انقلاب اسلامی و نظام اسلامی، ظرفیتهای پیشرفت و توسعه و دستیابی به قلههای موفقیت نهفته است و تجربه 4 دهه گذشته ما نشان داد که دربرخی حوزهها دنیا مقابل ما بود ولی ما با عنایت الهی از گردنهها عبور کردیم.