
دکتر بادامچیان معتقد است که عادت ندارد درباره اظهار نظر افراد اظهار نظر کند اما در عین حال میگوید: من خودم در مجلس هشتم نماینده و شاهد بودم که نظر مبارک مقام معظم رهبری که آرامش بخش سیاسی و امنیتی و حفظ کلان نظام است و باعث شد که مجلس نسبت به آقای احمدی نژاد موضع استیضاح کننده پیدا نکند و تا آخر بر سر کار بمانند.
متن گفت و گوی شفقنا با دکتر بادامچیان را در ادامه بخوانید:
* اخیرا برخی از چهرههای شاخص اصولگرایی اعلام کردند که اگر به سال ۸۴ و ۸۸ برگردند باز هم از آقای احمدی نژاد حمایت میکنند. این صحبتها از یک چهره شاخص اصولگرایی است. شما به عنوان طیفی از اصولگرایان آیا از این سخنان حمایت میکنید؟
بادامچیان: اصولاً در کشور ما و سایر کشورها هر یک از "جریانهای سیاسی” دارای "اضلاع” متفاوتی هستند و به همین علت نظری که ممکن است بعضی از این ضلعها مطرح کنند شاید بقیه آن نظر را نداشته باشند. اضلاع هر طیف و جریان در کلام با هم یک نوع هماهنگی کلی و وحدت نسبی را دارند. حالا چه اصولگرا باشند، چه ارزشگرا، چه اصلاح طلب باشند، چه اعتدالی. اصولاً این عناوین که خیلی هم مصداق کاملاً روشنی با مفهوم عنوانی خود ندارد اما در عین حال نشانگر گروه، جریانهای سیاسی و سلیقههای سیاسی است. به همین علت وقتی اظهارنظر میکنند، معمولا اظهارنظری برخاسته از یک جبههی کاملاً متحد آنچنانی در مسایل جاری نیست بلکه هرکس نگاه خودش را دارد. اعم از اینکه بگویند اصولگرا هستند یا نواصولگرا هستند یا عناوین دیگری را روی خود بگذارند. من هم عادت ندارم که نسبت به اظهارنظر افراد اظهارنظر کنم.
مسأله مهم این است که در کشور ما چون آزادی بسیار بالایی حاکم است انواع و اقسام دیدگاهها، مواضع و نگاههای مختلف سیاسی وجود دارد و شما میبینید که اظهارنظرها گاهی با یکدیگر متفاوت است. حالا اگر کسی یا شخصی به گروه یا طیف دیگری نگاه خاصی داشته باشد آن بحث دیگری است و در این مصاحبه به آن کاری نداریم. در دوران پهلوی اگر استبداد و خفقان حاکم بود در کشور ما بعد از پیروزی انقلاب، جریانهای مختلف فعال شدند و مجموعه آنها در دو یا سه طیف بزرگ شکل گرفت. مثلا سال ۵۷ ابتدا دو جریان ضد انقلاب و انقلابی را داشتیم. همه کسانی که به انقلاب اسلامی اعتقاد داشتند در یک طیف وسیع بودند و آنهایی که هنوز به علت اینکه سقوط نظام ستمشاهی مدت کوتاهی بود که اتفاق افتاده بود و ضدانقلاب بودند در طیف دیگر قرار داشتند البته تعداد آنها کم بود و به تدریج هم حذف شدند. بعد دو جریان خط امام و خطوط لیبرالی پیش آمد که چون ذهنیت دولت موقت، لیبرالیستی بود کسانی بودند که این ذهنیت را قبول نداشتند و با اینکه آقای بازرگان را امام منصوب فرمودند اما در عین حال آن را مصلحتی میدانستند و واقعیت هم همین بود که آقای بازرگان را در آن جریان خط امام نمیدانستند. بنابراین میبینید که این دو طیف هر کدام با اضلاع متفاوت با هم روبرو بودند. ضمن اینکه در درون هر طیف هر ضلع هم با ضلعهای دیگر خیلی فرق داشت. مثلاً در آغاز در طیف لیبرالی، جبهه ملی هم حضور داشت که با قانون قصاص مقابله کرد و بعد امام آنها را از صحنه خارج کرد و به نهضتیها هم فرمود شما که نماز میخوانید تکلیفتان را روشن کنید بعد تسخیر لانه جاسوسی رخ داد. بعد از اینکه دولت موقت کنار رفت و شورای انقلاب، دولت را در دست گرفت، دو طیف خط امام و بنی صدر پیش آمد، رییس جمهور هم بنی صدر بود، لکن باز در درون همین دو طیفی که وجود داشت سلیقهها گوناگون بود مانند کسانی که آقای بنی صدر را قبول نداشتند؛ اما چون طرف مقابل را هم قبول نداشتند یک طیف شدند. یا کسانی که در سوی دیگر قرار داشتند و معتقد به مدارای با آقای بنی صدر بودند. این جریانات همواره وجود داشته است و دارد و البته آن دو جریان اصلی همان دو جریانی است که در نامه بهمن ۵۹ مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و نامه اسفند ۵۹ شهید آیت الله دکتر بهشتی به امام نوشته شده است که ما دو جریان هستیم یک جریان آنهایی که معتقد هستند کشور با حفظ تمام ارزشهای اسلامی و اصول و آرمانهایش به سعادت میرسد و از مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مصون میماند و آنهایی که معتقد هستند کلان اسلام را داشته باشیم ولی کسی هرکار خواست انجام دهد شرط آنکه چارچوب نظام جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد. این دو طیف همواره در حال برخورد با هم بودند و هستند. ولایت امر هم چه امام و چه مقام معظم رهبری چون برای همه است یکطرفه کار نکردهاند. با اینکه خط امام و خط ولایت کاملاً مشخص است که خط ارزشگرایی است؛ یعنی ارزشهای الهی و انسانی با هم محور این خط است، اما در عین حال آن همه گروههایی هم که در طرف مقابل بودند و باشند ضد ارزشهای انقلاب نیستند آنها اعتقادات جامعه را مدنظر داشتند و حقوق آنها را هم میخواستند رعایت کنند. بنابراین این دو جریان همواره وجود داشته است؛ الان هم همینطور است. به امروز که رسیدهایم یک بخش، بخشِ اصولگرایی است که در برههای همه با هم مقابل خط اصلاح طلبان ایستادند و اصلاح طلبان هم در مقابل اصولگرایان ایستادند. اما این دو طیف به تدریج در درون متفاوت شدهاند و شما میبینید که الان اصلاحطلبان و اعتدالیها با هم اختلاف دارند و غیر از اینها هم بخش کارگزاران یا بخشهای تند مشارکت که حالا تبدیل به حزب اتحاد ملت شده است، آنها هم با هم اختلاف دارند، در درونشان هم با هم اختلاف دارند. لذا بحث این پیش میآید که یک عده اصلاح طلب هستند، یک عده اصلاح طلبِ به قول خودشان اعتدالی هستند، یک عده اعتدالی غیراصلاح طلب هستند، یک مجموعهای اصلاحطلب اصولگرا هستند. پس یک طیف واحدی نیستند و اگر در آغاز تاسیس یا شکلگیری وحدت کلی داشتند در گذر زمان دارای اضلاع مختلف العقیده میشوند.
*یعنی به نوعی معتقد به کمرنگ شدن مرز این طیفها با هم هستید؟ مثلاً الان خود آقای روحانی، عضو روحانیت مبارز بودند اما از سوی اصلاح طلبان حمایت شدند.
بادامچیان: بعلاوه اعتدالیها و بعضی از اصولگرایان هم از آقای روحانی حمایت کردند. مرزها باقی هستند و ادغام نشدهاند بلکه چندگانگی عقیدهها رو شده است؛ گاه یک جبهه متشکل، در مقابل یک تشکل دیگری نمود وحدتی دارند. اما این نمود واقعیت وحدت نیست. الان طیف آقای احمدی نژاد، طیف مخالفین احمدی نژاد و طیف مؤتلفه اسلامی همه در درون همین اصولگرایان بشمار میآیند. درحالی که آنها گروهها یا ضلعهای مختلفی هستند که در مجموع اصولگرایان نامیده شدهاند. البته این در زمانی تعریف مشخصی داشت. یعنی اصولگرایی از نظر کلی شامل جامعه روحانیت، جامعه مدرسین، طلاب، روحانیت، سپاه، بسیج، مؤتلفه، ایثارگران و رهپویان و پایداری بودند.
* مرزها باقی هستند و ادغام نشدهاند بلکه چندگانگی عقیدهها رو شده است
اما الان در جامعه مشخص است که اینها از نظر کلان یک جریان هستند که طیف مختلفی است و در درون طیف و جریان نیز چندضلعی وجود دارد. الان به تدریج جامعه به دنبال این میگردد که ببیند هرکدام از این ضلعها چه میگویند!. در انتخابات ۹۶ ریاست جمهوری کاملاً مشخص شد که گروهها در درون اصلاحطلبان و اعتدالیها هم ویژگیهای خاص خودشان و مواضع مختلفی را دارند، مشخص شد که سلیقهها، افکار و نگاهها متفاوت است و از سوی دیگر هم مشخص شد که در اصولگرایان هم تفکیکی وجود دارد. ضلع آقای احمدی نژاد که قبلاً فکر میشد ایشان کاملاً تابع ولایت است در این قضایا مشخص شد که مسیر دیگری را میرود و از همان جا از بقیه جدا شدند. یا میبینیم که الان بخش عمدهای از اصلاح طلبان میخواهند خودشان را از آقای روحانی دور نگه دارند. دلیل آن هم روشن است.
* بخش عمدهای از اصلاح طلبان میخواهند خودشان را از آقای روحانی دور نگه دارند.
اینها اولاً یقین دارند و از اول هم این بحث مطرح بود که آقای روحانی ماهیتا اصلاح طلب نیست، ولی اصلاح طلبان مصلحت خود را در این دانستند که از آقای روحانی حمایت کنند و اشتباه کردند که گفتند آقای روحانی از خود ماست. این مطلب خطا و اشتباه را که مطرح کردند باعث شد که به تدریج مردم بپرسند بالاخره اصلاح طلبی آن چیزی است که اینها میگویند یا آنهایی است که آقای روحانی میگوید که بالاخره آقای روحانی و دوستانش گفتند ما اعتدالی هستیم. برای مردم سوال پیش آمد که مگر اعتدالی جدای از اصلاح طلب است؟ گفته شد که نه جدای از اصلاح طلب نیست، اما اصلاح طلبِ اصلاح طلب هم نیست. از اصلاح طلبان هم پرسیدند که شما از آقای روحانی جدا شدید؟ گفتند نه، اما ما با این دولت همراه نیستیم زیرا این دولت برآورده کننده آن چیزی که میخواستیم نیست. حالا در این رابطه دو عقیده وجود دارد، عدهای عقیده دارند که اصلاح طلبان از حالا میدانند که چون در دوره دیگر آقای روحانی نمیتواند نامزد ریاست جمهوری شود باید خود را از دولت روحانی جدا کنند تا در انتخابات بعدی علیه آقای روحانی موضع بگیرند و آن فردی که باب میل خودشان است به مردم معرفی کنند و بگویند مشکلات آقای روحانی به گردن ما نیست. این چیزی است که از همین الان یک عده آن را اظهار میکنند و دقیقاً در همین مخالفتهای اصلاح طلبان با دولت آقای روحانی کاملاً مشخص است و روشن هم هست که اصلاح طلبان از آقای روحانی حمایت کردند. البته بخشی از اصولگرایان هم از او حمایت کردند و حمایت کنندگان از آقای روحانی فقط اصلاح طلبان نبودند.واقعیت این است که دولت آقای روحانی کاملا اصلاح طلب نیست، حتی بعضی از اعضای جامعه روحانیت مبارز هم از ایشان حمایت کردند، اما دولت آقای روحانی آن دولت اصولگرایی که اینها میگفتند نیست. عدهای هم معتقد هستند اصلاح طلبان احساس میکنند دولت آقای روحانی آن چیزی که اصلاح طلبان میخواستند، نیست با اینکه اکثر عناصر آنها به کار گرفته شدند و اصلاح طلبان در دوران دولت آقای روحانی در خیلی پستها دست اول را دارند و دست دوم هم که کم هستند تیپ اصولگرایان میباشند اما در کل اصولگرایان در انتخابات نتوانستند بر آقای روحانی پیروز شوند در عین حال این ۵/۱۶ میلیون رأی یعنی نیم میلیون رأی آقای میرسلیم و ۱۶ میلیون رأی آقای رئیسی در واقع نارضایتی از آقای روحانی بود و روشن است که در همین ۲۴ میلیونی که آقای روحانی رأی آوردند همه اصلاح طلبان نیستند. عدهای هم که از اصولگرایان و دولت آقای احمدی نژاد نارضایتی داشتند به آقای روحانی رأی دادند. پس یک نگاه جدیدی بایستی به جریانهای سیاسی، تشکلها، طیفها و اضلاع آنها در کشور داشت.
* این مساله که از رییس جمهور در دور دوم حمایت نشود در انتخابات ۸۸ در رابطه با احمدی نژاد هم میتوانست مطرح باشد اما بیشتر اصولگرایان بعد از پایان دولت وی از او فاصله گرفتند. من از صحبتهای شما این برداشت را داشتم که دیدگاه آقای حداد عادل درباره حمایت از آقای احمدی نژاد، یک نگاه فردی است نه نگاه طیف اصولگرا؛ درست است؟
بادامچیان: بالاخره دولتی که آقای احمدینژاد تشکیل داد در دور اول نامزد اصولگرایی بود که روشن است. دور اول دولت آقای احمدی نژاد که با مجموعهی اصولگرایان کار و مشورت میکرد طبعاً دولت موفقی بود. دولت دوم ایشان که تقریباً میشود گفت متعلق به ضلع خود آقای احمدی نژاد و دوستانش بود، این همه اعتراضات و انتقادات را پیش آورد مثلا مجلس آن روزگار با آقای احمدی نژاد همراهی نداشت. من خودم در مجلس هشتم نماینده بودم و شاهد بودم که نظر مبارک مقام معظم رهبری که آرامش بخش سیاسی و امنیتی و حفظ کلان نظام هست باعث شد که مجلس نسبت به آقای احمدی نژاد موضع استیضاح کننده پیدا نکند و تا آخر بر سر کار بمانند.بعد از پایان دورهی ایشان هم باز طیفها مختلف شدند. مثلاً برای نامزدی اصولگرایان، آقای ولایتی، آقای محسن رضایی و آقای جلیلی آمدند و از سوی دیگر هم آقای عارف بود که رأی بسیار پایینی آوردند. بنابراین مهم اینجاست که این گروههای گوناگونی که میآیند پس از پایان کار باقی مانده آنها باقی میماند. مثلاً دولت بازرگان میآید و بعد کنار میرود ولی تا مدتها نهضت آزادی و دولت ایشان تا حدودی در جامعه نفوذش باقی ماند و بعد به تدریج نفوذ خود را کاملاً از دست داد. به حدی که اخیراً در فوت دکتر یزدی ملاحظه کردید، تشییع بسیار ضعیف بود با اینکه در تمدن احترام آمیز ایران معمولاً کسی که فوت میکند با احترام با او رفتار میکنند اما همانطور که از دولت هم کسانی مثل آقای دکتر ظریف و دکتر صالحی به خاطر اینکه دکتر یزدی سابقا وزیر خارجه بود به ختم ایشان رفتند اما باز جمعیت قابل توجهی نداشت. این جریاناتی که موجود هستند نیز همین مسایل را دارند. نسبت به دولت موجود هم چون رأی اکثریت را آورده و تنفیذ ولایت را دارد نظر این است که با آن برخورد نشود و به همین علت شما الان میبینید که جو جامعه یک جو نسبتاً آرامی نسبت به دولت قبل دارد. غیر از اصلاح طلبان که میگویند چرا مطالبات ما را ندادید. حالا اسم مطالبات خود را مطالبات مردم میگذارند در حالی که این گروه، همه مردم نیستند بلکه بخشی از مردم هستند.
این ذهنیتها هم به تدریج دارد شکست میخورد. یعنی شما نگاه کنید میبینید از نظر ذهنیت عمومی، آن روز که امام به آقای بازرگان مسؤولیت را داد،( ۱۶ بهمن ۵۷) یک توجه جدی نسبت به آنها وجود داشت. مراسم دانشگاه تهران را که آقای بازرگان رفت و مردم اعلام رأی کردند نگاه کنید و حالا آن را با ختم آقای دکتر یزدی مقایسه کنید؛ چقدر تفاوت کرده است. این ذهنیتها واقعاً فرق کرده است. یا مثلاً دوره اول دولت اصلاحات را نگاه کنید که حتی دولت دومشان یک مقدار بیشتر از دوره اول رأی آورد، اما الان توجهی در جامعه به آن معنا به آنها نیست و حتی نامزد آنها نمیتواند رأی بیاورد ناچار خودشان را میچسبانند به کسی که به قول شما عضو جامعه روحانیت مبارز و روحانی است و قبلاً هم با اصلاح طلبان در ماجرای ۷۸ حسابی برخورد داشته است. حالا او هم امروز مورد انتقاد است. لذا من نظرم این است که ارزیابی جدیدی را لازم داریم. الان جریان دولت موقت بُردی در جامعه ندارد. یعنی جریان لیبرالی در جامعه دیگر موقعیتی ندارد. جریان سازمان منافقین قبل از پیروزی انقلاب و سال اول انقلاب خیلی موقعیت داشت، اما امروز آنقدر منفور است که کسی دنبال آن نمیرود و بعد طیف چپ دولتی که بر سرکار آمد الان کسی هم دنبال آن تفکر نیست. اما بعد از آنها دولتی روی کار آمد که گفت میخواهم اصلاح کنم، چه را اصلاح کند؟ معلوم نبود چپ زدگی و راست زدگی را! که آن هم زمین خورد. بعد از آنها دولتی روی کار آمد که شعارهای انقلاب اسلامی را میداد. آقای احمدینژاد شعارهایش برنده شد نه خودش. خودش که چندان نفوذ و سابقهای نداشت اما مردم بعدأ دیدند این شعارهای تند چپ مذهبی هم تنها در بخشهایی کارها را حل کرد.بنابراین بعد از آن نه اصلاحات رأی آورد نه طیف آقای احمدی نژاد. یعنی نه جریان آقای جلیلی رأی آورد و نه جریان آقای عارف. چه کسی رای آورد؟ آن کسی که گفت من یک جریان جدید اعتدالی میانه رو هستم که خودش از طیف اصول گرایان بود اما شعار اصلاح طلبی میداد. الان هم جامعه ما دنبال یک جریان جدید میگردد که من نام آن جریان را ارزشگرایی میگذارم و معتقد هستم که بعد از این جریانات گوناگون مسأله ارزشها برای جامعه ما مطرح شده است و الان جامعه ما در حال یک ارزیابی جدید است که چه بخشهایی از این نگاهها و دیدگاههای سیاسی با آن ارزشهای متعالی انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) و امام خامنهای میخواند و به دنبال تطبیق آن هستند. بنظرم هرکس با این ارزشها باشد مورد توجه قرار میگیرد.
لکن جریاناتی هستند که هنوز تصور میکنند که باید یک نوع نگاههای دیگری را که همراه با غربگرایی یا چپگرایی است داشته باشند که هنوز بقایای آن جریان در همین اصلاح طلب اعتدالی و همراهان آنها تمرکز دارد و بخشی از جامعه هنوز در این آب و هواست با اینکه جدی همه ناراضی هستند. مهم اینجاست که توده مردم هم از این مجموعهها راضی نیستند اما در انتخابات به دولتی که در دور قبل رأی دادند در دور دوم هم رأی دادند اگر اصلاح طلبان نامزد داشتند حتی بخشی از زیر مجموعه به آنها رأی نمیدادند. علی رغم اینکه اصلاح طلبان هم خیلی شلوغ کردند که ما رأی آوردیم اما حالا خودتان میبینید که میگویند نخیر این دولت آن دولتی که ما میخواستیم نیست و دولت آینده باید طوری عمل کند که ما میخواهیم. از طرفی هم اصولگرایانی که به دولت آقای روحانی رأی دادهاند میگویند ما رأی دادیم اما این دولت آن دولتی که ما میخواهیم نیست و در واقع یک طیف ارزشگرایی دارد شکل میگیرد. در انتخابات ۹۶، آقای میرسلیم فقط ۴۷۸ هزار رای آورد، چون بالاخره مؤتلفه هم در بیانیه نهایی خود از آقای رئیسی حمایت کرد اما در عین حال آقای مهندس میرسلیم نامزد حزب مؤتلفه اسلامی، از نظر اخلاقی، سلامت مالی و سلامت سیاسی، ستاره همه مناظرات انتخاباتی بود. که این را همه قبول دارند. کسی نتوانست بگوید آقای میرسلیم یک نقطه مبهم مالی و سیاسی دارد یا حتی حزب مؤتلفه اسلامی یک مورد خلاف اخلاقی نداشت. ضمن اینکه هیچ کس حزب مؤتلفه اسلامی را یک حزب افراطی تندرو نمیداند. چه اصلاح طلب، چه اصولگرا و ضمن اینکه حزب مؤتلفه اسلامی اهل این نفی کردنهای مطلق نیست. مواضع من، آقای حبیبی و دوستان دیگر مؤتلفه کاملاً مشخص است که ضمن پایداری بر ارزشهای الهی و انسانی انقلاب و خط اصیل امام (امام خمینی(ره) و خامنه ای)، تعاملمان با همه مشخص است. ما هیچ وقت در دوران مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی موضع بعضی از دوستان طرف مقابل را علیه آقای هاشمی نداشتیم. هیچ وقت هم جزو آن طیفی که در پی مقاصد خود به دنبال آقای هاشمی میدویدند هم نبودیم. یک خط مستقل تعاملگر با همه خطوط و احترام به همه گروهها را داشتیم و در انتخابات هم سیاست ما رقابت آرام، منطقی و سالم بود که بارها اعلام کردیم.
*نگاه حزب مؤتلفه نسبت به جریان احمدی نژادی چیست؟ از این جریان حمایت میکند یا اعلام برائت؟
بادامچیان: نه اعلام حمایت، نه اعلام برائت. ما اصلاً در مواضع گروهها سیاه و سفیدی مطلق را قبول نداریم. آقای احمدی نژاد یک چهرهای است که ۸ سال رییس جمهور ما بود و احترام ۸ سال رییس جمهوری را داریم. همچنان که احترام روسای جمهور دیگر را هم داشتهایم. از ما هیچ وقت آن مواضع تند افراطی را ندیدهاید.جریان احمدی نژادی هم یک مجموعهای در کشور است. ما چرا مدام میخواهیم به تقابل برویم؟ خب به تعامل برویم. ما معتقد هستیم که این حقِ آقای احمدی نژاد و هرکس دیگری که فعالیت سیاسی داشته باشد است. به جای این موضعگیری بیاییم بگوییم که ما چه چیزی داریم؟ اگر مردم در مجلس یازدهم و ریاست جمهوری سیزدهم به موتلفه رأی دادند آیا موتلفه همین سیاست آقای احمدی نژاد یا سیاست دولت اصلاحات یا سیاست دولت اعتدال را پیگیری میکند؟ نه. قطعاً این کار را نمیکند. پس مؤتلفه یک مجموعهای است با سیاستهای خاص خودش که نشان داده است قبل از پیروزی انقلاب با حفظ ارزشها و خط اصیل امام و انقلاب با همه تعامل داشته و بعد از پیروزی انقلاب هم با حفظ خطوط و اصول انقلاب عمل کرده و به سلامت هم عمل کرده و تا الان هم تنها حزبی است که به طور مثال ۵۴ سال در خط ولایت، امامت و روحانیت کار کرده است و الان هم موقعیت خاص خودش را دارد. پس نگوییم ما حمایت میکنیم یا رد میکنیم. طیفها و ضلعهای دیگر هم حق دارند. در جامعه هرکس حق سیاسی دارد که انجام وظیفه کند و کار خودش را انجام دهد. اختیار ملت هم دست ملت است. هر کدام از اینها را انتخاب کردند عواقبش پای مردم هست.
من در هفته گذشته دو سه بار با گروههای گوناگون دیدار داشتم. اعتراضهای گوناگون داشتند به گرانیهایی که بعد از انتخاب دولت ایشان پدید آمده است اما به ما چه مربوط است؟! ما در موتلفه گفتیم به آقای میرسلیم رأی دهید. بعد هم گفتیم به آقای رئیسی رأی بدهید، اما شما رفتید به آقای روحانی رأی دادید. با آقای روحانی هم رفیق هستیم. بالاخره شما میدانید ما هیچ مقابلهای با آقای روحانی نداریم. اما بالاخره اکثر مردم که این دولت را انتخاب کردند هر نوع مطالب را باید از دولت آقای روحانی بپرسند. چون او منتخب آنها است، چرا به ما میگویید؟ اگر آقای میرسلیم ما را انتخاب کرده بودید آن وقت میتوانستید از ما مطالبه کنید. اگر هم یک روز اکثریت به نامزد حزب موتلفه رأی دادند ما طبعاً باید پاسخگو باشیم درحالی که از طرف آقای روحانی نمیتوانیم پاسخگو باشیم. چون ایشان نامزد مؤتلفه نبودند.
*اما آقای میرسلیم رای نیاورد و یک انتقادی که در انتخابات اخیر مطرح شد نسبت به کاندیداهای حزب مؤتلفه بود، شما آقای میرسلیم را معرفی کردید در حالی که شاید خیلی برای قشر جوان جاذبه نداشت یا قشر جوان خیلی توانمندیهای ایشان را نمیشناخت…
بادامچیان: قشر پیر هم خیلی او را نمیشناخت. اصلاً جامعه آقای میرسلیم را خیلی نمیشناخت. چون آقای مهندس میرسلیم مدتی در بحثهای روز سیاسی نبودند هرچند در کلان سیاست حضور داشتند و در حزب موتلفه هم بودند.
*بهتر نبود شخصی را معرفی می کردید که طیفهای بیشتری او را بشناسند؟ در مقابل این، انتقاد دیگری هم نسبت به دیگر کاندیدای شما یعنی آقای رییسی مطرح است که مردم شاهد صحنههایی شدند که هنوز هم برای بسیاری جای سوال است مثل ملاقاتهای آقای رییسی که در یک مورد بسیار جنجالی شد. در حالی که اصولگرایان یا حتی حزب مؤتلفه از لحاظ فرهنگی یک دیدی خاصی دارند و حتی برگزاری کنسرتهای موسیقی سنتی در شهرهای مختلف با مشکل مواجه میشود اما یکباره کاندیدای اصولگرایان با یک خواننده به اصطلاح زیرزمینی دیدار میکند. آیا این را قبول دارید که اصولگرایان یا موتلفه در شناخت نبض فکری جامعه هنوز همراه نشده اند یا عقب باشند؟
بادامچیان: نه؛ اینکه مؤتلفه عقبتر از جامعه باشد نیست. مؤتلفه جزئی از مردم است. نامزدش در انتخابات از شش نفری که در آنجا بودند جلوتر بود. از نظر اینکه یک عنصر دانشگاهی، استاد تمام، با این سوابق، توجه امام و رهبری به او و در طول این مدت یک شخصیت معتبر بین المللی و داخلی و خدوم است.
* بله خب. اما مساله شناخت برای جامعه و در جریان انتخابات مهم نیست؟
بادامچیان: بله. جامعه هنوز ایشان را کاملاً نشناخته است. علت آن روشن بود. قبل از این انتخابات در دورههای گذشته نامزد ما نامزد کل اصولگرایان با هر اسمی بوده است. مثل جبهه متحد اصولگرایی، جبهه آبادگران ایران اسلامی، تشکلهای هم سو با روحانیت و… اینبار مؤتلفه گفت که نامزد مستقل دارد ولی در نهایت هم با جمع همراهی کرد و حساب خودش را از مجموعه جدا نکرد. در عین حال نامزدش را نشان داد و اینکه شما میفرمایید نفر دیگری را معرفی میکردید، خب نفر دیگر هم همینطور است.
حتی فرض بفرمایید که ما یک روحانی عضو شورای مرکزی را میآوردیم! آقای میرسلیم یک چهره دانشگاهی داخل و خارج تحصیل کرده دارای سوابق گوناگون در مسوولیتهای اجرایی از معاونت وزارت کشور و برگزار کننده انتخابات تا وزیر ارشاد و عضو مجلس تشخیص مصلحت، همه از ویژگیهای آقای میرسلیم بود. انتخاب ما انتخاب بسیار خوبی بود، معتقد هستیم که خوب انتخاب کردیم و اگر هم آقای میرسلیم رأی میآورد مؤتلفه جامعه را اداره میکرد نه شخص آقای میرسلیم. یعنی آن کسی که ستاره مناظرات شد و انصافاً درخشید و همه هم دیدند که او چطور اخلاقی و متین رفتار کرد، بدون اینکه بحثهای جنجالی را مطرح کند مهندس میرسلیم بود. این نگاه جدید خودش یک بحث نو و تازهای بود. این نگاه در انتخابات آینده قویتر خواهد شد. اینکه روشن است. بنابراین ما اینجا یک نفر را باید میآوردیم و این شخص را آوردیم. آیت الله رییسی که به ایشان ارادت هم داریم، نامزد یک حزب نبود بلکه مورد حمایت جمنا بود. اما آقای میرسلیم نامزد یک حزب است. آقای روحانی هم نامزد یک حزب نیست، نامزد همان جریان و این گروههاست. بنابراین تنها حزبی که توانسته است نامزد مشخص و معین معرفی کند و آن نامزد را هم نتوانند مورد تخریب قرار بدهند موتلفه اسلامی بود، هر چند این بحث وجود داشت که رأی ایشان کم است اما به نظر من اینها تبلیغات منفی علیه آقای میرسلیم بود. همه میگفتند آقای مهندس میرسلیم خیلی آدم خوبی هست و مؤتلفه هم خیلی خوب است ولی فکر نمیکنیم رأی بیاورد. خوب این خودش به نفع رقبای آقای مهندس میرسلیم بود. در عین حال این دوره هم گذشته است، اینکه بعد از این میخواهیم چه کار کنیم این مهم است.
* اصولگراها در انتخابات ۹۲ شکست خوردند، آقای روحانی با حمایت اصلاح طلبان توانست به پیروزی برسد، در انتخابات ۹۶ اصولگرایان هم آقای رییسی را داشتند و هم آقای میرسلیم را اما باز هم شکست خوردند. حزب مؤتلفه هم جزیی از اصولگرایان است که دو کاندیدا داشتند اما نتوانستند رأی بیاورند. دلیل شکست اصول گرایان چه بود؟ چرا نتوانستند از بین دو نامزد یک نفر پیروز انتخابات داشته باشند؟
بادامچیان: چون جامعه الان آن دوقطبی را ندارد. یعنی اینطور نیست که اصلاح طلبان اعتدالی را خارج از نظام بداند. اگر الان یک کسی بیاید که نیروی داخل نظام نباشد اصلاً رأی نمیآورد. ممکن است تعداد خیلی کمی رأی داشته باشد. از آن طرف تفاوت بین این نیروهای داخلی چندان برای توده مردم مشخص نیست. اگر از خود شما بپرسند که اگر آقای میرسلیم و حزب مؤتلفه اسلامی رأی میآورد چه تحولات و تغییراتی در جامعه پدید میآمد، شما پاسخ روشنی تا الان ندارید. طیف اصلاح طلب سرکار آمده و در دو مجلس سوم و ششم نشان داده است که کارآمد نیست. به علاوه اینکه جزو نیروهای داخل نظام است. الان هم همه مشکلات دولت آقای روحانی مربوط به شخص آقای روحانی نیست بلکه مربوط به ترکیب دولتش ، استاندار و فرماندارانش است. در دوره دوم خودش مجبور است استاندارش را عوض کند یا جابهجا کند، زیرا نمیتواند پاسخگوی کامل در مقابل جریانها چه اصولگرا، ارزشگرا، اصلاح طلبان و اعتدالیها باشد. اما اینکه چرا مردم به دولت روحانی رأی دادند به نظر من چون دولت مستقر معمولاً مورد توجه است. یک دوره این دولت سرکار آمده است و مردم به او رأی دادند دورهی بعد هم به آن دولت رأی میدهند. شما میبینید که هم دولت اصلاحات دور دوم رأی بیشتری آورد، هم دولت آقای احمدی نژاد رأی بیشتری آورد و هم آقای روحانی. من این را از نکات مثبت انقلاب میدانم. برخلاف آنهایی که میکوشند بگویند که همه غیر از ما سیاه هستند. ما این حرف را نمیزنیم. ما میگوییم بالاخره هر دولتی که سر کار میآید، ۸ سال کشور را اداره میکند که انصافا کار سادهای نیست. نظام ایران در مقابل نظام استکبار است. تمام قوای آقای ترامپ و آمریکا و استکبار جهانی علیه ایران هستند پس اداره کردن کشور ساده نیست. بنابراین اینکه چرا دولت اقای روحانی رأی آورد یکی این است که این دولت، دولت مستقر است، دیگر مسأله روحانی بودن آقای روحانی است، مساله بعد این است که مردم هنوز آن شناخت لازم را نسبت به مؤتلفه ندارند نه اینکه مؤتلفه را نشناسند، نه. هرکس تاریخ این انقلاب را بخواند ناچار است مؤتلفه را بشناسد چون از سال ۴۱ تا به حال در خدمت امام بوده است.
* بله درست است شخصیتهای بزرگی در کنار این حزب هستند…
بادامچیان: بله. اما الان اگر مؤتلفه سر کار بیاید چه کار میکند؟ فرض بفرمایید که برای محیط زیست، اشتغال و اقتصاد چه کار میکند؟ برای مسأله برجام چه کار میکند؟ اکثر مردم هنوز نمیدانند که موتلفه در مورد برجام چه میخواهد بگوید. البته الان اصلاح طلبان ماندهاند که در مقابل برجام چه بگویند. چرا؟ چون اینها خیال میکردند با برجام همه چیز حل میشود. شما تیترهای روزنامههای ایران را در زمانی که قرارداد برجام بسته شد ببینید چطور بود، مؤتلفه هم به گونهای دیگر بحث میکرد. عدهای برجام را فتح الفتوح و عده دیگر آن را ترکمنچای دانستند.
الان مردم نمیدانند که اگر مؤتلفه سرکار بیاید با برجام چه کار میکند؟ میرود با آمریکا مذاکره میکند؟ مذاکره جدیدی انجام میدهد؟ یا اصلاً با برجام چه میکند؟
متأسفانه در مناظرات انتخاباتی هم این مشکل پیش آمد. یا مسأله حل مشکل صنعت، قاچاق و حل مشکل هوای تهران مطرح است، بالاخره روزی چند نفر به علت آلودگی میمیرند. اگر جامعه متوجه شود که نگاه موتلفه اسلامی در اداره جامعه، تعامل با سایر گروهها، در سطح بین الملل است و متوجه شود که برنامههای موتلفه برای اقتصاد، فرهنگ چگونه است تفکرشان نسبت به آنها تغییر میکند. بعضیها فکر میکنند که مثلاً اگر مؤتلفه سرکار بیاید خشونت فرهنگی به کار میبرند. ما اصلاً معتقد به خشونت فرهنگی نیستیم. چون فرهنگ یک کاری نیست که با تحمیل و اکراه در جان انسانها شکل بگیرد.* بحث من این نیست که چرا آقای روحانی رای آورده است یا رفتار دولت چگونه خواهد بود، سوالم این است که چرا اصولگرایان نمیتوانند رای بیاورند؟
بادامچیان: ما آقای روحانی را ماهیتا اصولگرا میدانیم.
* اما شما از وی حمایت نکردید و اصلاح طلبان حمایت کردند…
بادامچیان: جواب شما را من دادم. چرا اصولگرایی که ما میگوییم رأی نیاورد؟ چون آن رأی اصولگرایی که تعاملگر با بقیه بود یعنی آقای روحانی را ترجیح دادند بر آن اصولگرایی که اگر میآمد احتمال میدادند که با خود آقای روحانی هم تعامل نکند. دیدید که آقای قالیباف عملاً شمشیر خود را علیه آقای روحانی برکشید . آقای جهانگیری هم برای آقای قالیباف شمشیر کشید و به نبرد برخاستند.
اما آقای میرسلیم این کار را نکرد. ولی این برای مردم کاملاً روشن نبود. اصلاح طلبان به نظرم روز به روز باز هم عقب میروند. مجبوراً دفعه قبل سراغ یک اصولگرا رفتند که بگویند ما از او حمایت میکنیم، این دفعه از یک اعتدالی حمایت کردند، در انتخابات بعد شاید از مؤتلفهایها حمایت کنند. (با خنده)
*این انتقاد را قبول دارید که همطیفهای شما ذائقه مردم را خیلی نمیشناسند؟
بادامچیان: نه. مگر اصلاح طلبان ذائقهی مردم را میشناسند؟
*آنها از کاندیداهایی حمایت کرده اند و لیستی داده اند که رای آورده…
بادامچیان: اگر میتوانستند آقای عارف را معرفی میکردند. پس اینها فردی که بتواند رأی مردم را جلب کند ندارند. مردم به کاندیدای مؤتلفه رأی ندادند البته در این انتخابات رأی ندادند انشاالله انتخابات بعدی رأی میدهند تا بتوانیم این مشکلات را حل کنیم. بالاخره مؤتلفه با سوابق خود و با توجه به اینکه نامزد او نامزد حزبی است و پشتوانه یک حزب را دارد بهتر از نامزدی که یک شخص است میتواند در اداره کشور موفق باشد این مشخص است که اصلاحطلبان چون دیدند نامزدشان رأی ندارد چسبیدند به کسی که او رأی بیاورد ولو اصلاح طلب نیست.
*فکر نمی کنید آقای روحانی چون شخصیتی وسیعتر نشان داد بیشتر مورد اقبال قرار گرفتند و کاندیدای حزبی کمتر مورد توجه مردم قرار می گیرد؟
بادامچیان: اینطور نیست. ببینید اگر این طور بود اینها رقیب هراسی را جلوه نمیدادند. دولتیها، اصلاحطلبان و اعتدالیها با یکدیگر گفتند که اگر طرف مقابل ما سرکار بیایند جنگ میشود، اگر اینها سرکار بیایند برجام را قبول ندارند، اگر اینها بیایند تحریمها شدت مییابد، اینها را گفتند و مردم برای اینکه این کارها پیش نیاید به این آقا رأی دادند. در ضمن ۱۶ میلیون به آقای رئیسی رأی دادند، نیم میلیون به آقای میرسلیم رأی دادند درحالیکه موتلفه در آخرین مرحله بنا به وحدت و مصلحت جامعه و حرکت جمعی اعلام کرد که از آقای رئیسی حمایت میکنیم اما به هر حال آقای میرسلیم به شخصه نیم میلیون رای آورد که از نظر من رأی خوبی است. پس اینها که به برنامه رقیب هراسی رسیدند به همین دلیل بود که از خودشان نگرانی داشتند. اکثر مردم به ارزشهای انقلاب وفادار هستند، نارضایتی آنها از این هست که چرا این ارزشها در طیف چپگرای دولت ایام جنگ و در طیف تکنوکراتها، اصلاح طلبان و در طیف این نوع چپ مذهبی تند آقای احمدی نژاد برآورده نشده است؟ این مشکل اصلی است. اگر مردم به این نتیجه برسند که نامزد بعدی کسی است که این ارزشها را کاملاً حفظ میکند و با حفظ ارزشها میتواند مشکلات را حل کند به او رأی بالایی خواهند داد. خب این بار هم چون مؤتلفه نامزد داشته پس توجهشان به مؤتلفه یک توجه ویژه است لذا تخریب علیه مؤتلفه هم الان شدت گرفته است. ما هم نگرانی نداریم، تخریب کنند، برای موتلفه مشکلی نیست زیرا آن را که حساب پاک است از تخریب باکی ندارد.
*حالا که به انتخابات بعدی اشاره کردید، استراتژی انتخاباتی شما برای انتخابات بعدی مجلس و ریاست جمهوری چیست؟
بادامچیان: سپردن کار به دست یک حزب به جای اشخاص. یعنی شخصیت حقوقی که درون آن صدها شخصیت حقیقی نیرومند حضور دارد، نیرومندی که پاک و سالم است و سپردن اداره کشور به دست یک حزب پاک و سالم. مردم از فساد اداری، رشوه و از این نابهنجاریها خسته هستند و دنبال مجموعهای میگردند که یک روند سالم با دادن معیشت متوسط مرفه را تامین کند. در جامعه ایران هرکسی که تقیدات مذهبی و شرایع مذهبی را رعایت میکند تا آن کسی که کمتر تعهدات را رعایت میکند به امام حسین(ع) عشق میورزند. این افراد دلشان نمیخواهد نان حرام بخورند. همین کارمندی که رشوه میگیرد دلش میخواهد یک دولتی بالای سرش باشد که این دولت زندگی او را تامین کند که دیگر نیاز به لقمه حرام پیدا نکند. چه کسی این کار را میتواند انجام دهد؟ گذشته موتلفه نشان داده است در طول پنجاه و چهار سال کمترین بودجه حرام برای اداره مؤتلفه نگرفته است و حزبی که توانسته است بدون بودجه آلوده و با پول حلال به عنوان یک حزب قوی در داخل و خارج از کشور شناخته شده باشد (البته ممکن است افراد دیگری هم باشند که میتوانند کشور و مردم را با اقتصاد حلال و رفاه آور اداره کنند) حزبی است که وقتی حرف از اقتصاد میزند یک روز راستگرا نبوده یا روز بعد چپ زده نبوده و یا روش جریان اعتدالی را نداشته بلکه همواره مستقل بوده است.
*کاندیدای مستقلی را معرفی میکنید یا قصد دارید نظر مجموع اصولگرایان را داشته باشید؟
بادامچیان: هر دوره انتخابات ویژگیهای خودش را دارد. لذا در هر انتخابات، ائتلاف انتخاباتی شکل میگیرد. در این دوره من بارها به آقایان عرض کردم که از نام ائتلاف متحد مردمی به جای "جبهه متحد نیروهای انقلابی ” استفاده کنید تا نه مشکل قانونی داشته باشید نه مسایل دیگر. در انتخابات همه اضلاع در طیفها جمع میشوند و از یک نفر حمایت میکنند. آن طرف هم ائتلاف انتخاباتی داشت. اصلاح طلب، اعتدالیون و تعدادی اصولگرا همه با هم جمع شدند که آقای روحانی رای آورد. اما این ائتلاف انتخاباتی بعد از انتخابات قادر به اداره کشور نیست.
* یعنی شما این روش را قبول ندارید؟
بادامچیان: کدام روش؟ توضیح می دهم. ائتلاف را در دوره انتخابات لازم میدانم و با آن موافق هستم. اما بعد از اینکه انتخابات تمام میشود ائتلاف متعلق به شرایط و زمان انتخابات است و نمیتوانند کار سیاسی کشور را به سامان برسانند. کار سیاسی کشور را احزاب تشکلها، جریانهای سیاسی و شخصیتهای سیاسی کشور اداره میکنند.
حالا در انتخابات بعدی آیا ائتلاف انتخابات قبلی به درد میخورد؟ معمولا نه. به ندرت هست که همان وضع باشد و این ائتلاف بتواند کار کند. علت این است که در هر انتخاباتی شرایط، نامزدها و افراد، فرق میکند. کما اینکه انتخابات ۹۲ با ۹۶ کلی فرق کرد! عدهای خیال میکنند که همین ائتلاف ۹۵و ۹۶ به درد انتخابات ۱۴۰۰ هم میخورد. من به تجربه میگویم که چارچوب همین است، دو سه جریان بیشتر نیستند، اما آن ائتلاف یک برنامه دیگری میخواهد. پس یک ائتلاف دیگری شکل میگیرد.
* پس به نظر شما بین اصولگرایان چه ائتلافی صورت میگیرد؟ چه برنامهای دارند؟
بادامچیان: در انتخاباتها معمولاً ائتلافی عمل میشود. این دوره هم مسلماً اقتضائات دیگری را پدید میآورد. بنابراین ما معتقدیم که کشور را باید دست یک حزب سپرد، یک حزبی که با سابقه خوب و خوش سابقه باشد نه حزبهای خلق الساعه یا حزبهایی که نشان دادند یا چپ هستند، یا افراطی و تفریطی یا غرب زده هستند یا لیبرال یا به قول خودشان تکنوکرات مسلمان یا سوسیال دموکرات هستند. یک زمانی از آقای مرعشی پرسیدیم که آقا شما از نظر تحزب سیاسی چه هستید؟ گفت من یک لیبرال دموکرات مسلمان هستم. از عضو اعتماد ملی پرسیدیم، گفت یک سوسیال دموکرات مسلمان هستم. این شیوههای لیبرال سوسیالیستی به درد این کشور نمیخورند و در آینده نمیتوانند کشور را اداره کنند و بالاخره جامعه ما به سمت ارزشهای انقلاب اسلامی میرود؛ همینطور که در دوران مبارزه نشان داد که با یک نهضت ارزشگرا به رهبری امام خمینی(ره) عمل کرد و از ۴۱ تا ۴۵ با عمل کردن در همین خط شاه را بیچاره کرد. از سال ۴۵ گروههای گوناگون مثل سازمان مجاهدین خلق و دیگران پدید آمدند که در مبارزه غلبه داشتند. اما به تدریج دچار بنبست شدند. پس ارزشگرایان در سال ۵۵ باهم متحد شدند و با رهبری امام توانستند با یک حرکت عظیم رژیم را سرنگون کنند. الان هم معتقدم که تمام مشکلات ما، نابسامانیها و گرفتاریها به قول دکتر شریعتی "با بازگشت به خویشتن خویش” در همان ارزشهای امام، ولایت، فقاهت و خط اصیل انقلاب اسلامی رفع میگردد و نیاز زمان به سرعت مردم را بعد از این تجربههای ناموفق چپ و راست و اعتدالی به این میرساند که به آن خط ارزش گرایی رأی دهند.
* گفتید که در این انتخابات مردم شخص ارزشمندی مثل آقای میرسلیم را نشناختند، برنامهای دارید که برای دور بعدی ایشان دوباره کاندیدای حزب مؤتلفه شوند؟
بادامچیان: ما باید رأی شورای مرکزی را بگیریم .
* برنامهای در این خصوص نداشتید ؟
بادامچیان: نه. چون به موقعش باید در شورای مرکزی طرح کنیم.
* در گفت و گوهایی که داشتید اعلام کردید که از همین الان باید شروع کرد، مثلاً آقای حبیبی در بخشی از گفت و گوی خود گفتند که برای انتخابات ۹۸ باید به اندازه کل نمایندههای مجلس کاندیدا داشته باشند.
بادامچیان: در انتخابات مجلس شورای اسلامی یازدهم قطعاً همینطور که دبیرکل فرمودند، مؤتلفه فهرست خودش را به جامعه تقدیم میکند، هم به اصولگرایان هم به ارزش گرایان، هم به اصلاح طلبان و هم به اعتدالیون و میگوید شما بر اساس شاخصها رأی بدهید. اگر ملت احساس کرد که برای مجلس مجموعه ما مفیدتر از سایر مجموعههاست رأی خواهد داد؛ حالا آقای عارف هم گفته که ما هم میخواهیم جدا لیستی ارایه دهیم و ما در این مورد هیچ مشکلی نداریم. مردم ما این تجربه را دارند که در این مجلس چه کسانی را معرفی کردیم و این دوستان چه کسانی را معرفی کردند که در مجلس دنبال سلفی گیری و حقوقهای نجومی هستند. دو سال است در مجلس حضور دارند اما چه کاری کردند؟ هیچی.
* از انتقادهای دیگری هم که نسبت به طیف اصولگرایان مطرح میشود مساله آزادیهای مدنی است، اصولگرایان چه برنامهای دارند تا آزادیهای مدنی که برای جامعه مهم است را بیشتر مورد توجه قرار دهند؟
بادامچیان: چه مجموعهای در انقلاب تاثیرگذار بود؟ نهضت آزادیها؟ جبهه ملی؟ لیبرالها؟ غرب زدهها یا تیپ خالص و اصیل و ارزش گرای انقلاب اسلامی بودند؟ گروه آخر به رهبری امام تاثیرگذار بود. شما کمیته استقبال و جریانات سال ۵۷ و ۵۶ را نگاه میکنید، چه کسانی آن را اداره میکردند؟ ما جامعه مدرسین، روحانیت کل کشور و همه کسانی که در خط ارزشهای امام خمینی بودند. آنها شعار میدادند میگفتند "حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله”. حکومتهای عدل اسلامی، اما آنها میگفتند ما حکومت دموکراتیک اسلامی میخواهیم. غیر از این است؟ تمام شعارهای روی پلاکاردها را ببینید. در راهپیماییها که خودم مسؤول تبلیغات بودم یک پلاکارد مؤتلفه را نمییابید. ما اعلامیههای امام را که چاپ میکردیم به جای اسم مؤتلفه مینوشتیم "برقرار باد حکومت عدل اسلامی”. پس کارها دست چه کسی بود؟ دست روحانیت و ما بود.