
مهدی رشیدی مهرآبادی- نهضت تنباکو یکی از اصیل ترین و مردمی ترین حرکت های اجتماعی، سیاسی ایران در دوران استبداد است. در زمانی که اروپا بعد از رنسانس پله های ترقی را می پیمود، برای بهره گیری از امکانات و منابع کشورهای جهان سوّم از طرق مختلف سعی در تسلط بر آنها داشت. از جمله این فعالیت ها گرفتن امتیاز انحصاری دخانیات توسط کمپانی انگلیسی در سال 1307 ه.ق است، که غیر از زیان های جبران ناپذیر اقتصادی، استقلال سیاسی ایران را نیز نقض می نمود. شیخ فضل اللّه نوری به عنوان یکی از چهره های پیشتاز و مجتهدان پایتخت، نفوذ اجتماعی و بصیرت سیاسی مذهبی خویش را در پیشبرد هرچه بیشتر این جنبش به کار گرفت. شیخ در نهضت تنباکو شرکت فعال داشت و علاوه بر این که به عنوان رابط بین تهران و سامرا، مرکز تشیع در آن دوره عمل می کرد و میرزای شیرازی را از اخبار و اوضاع ایران آگاه می کرد، به آگاه کردن جامعه و حمایت از وی نیز می پرداخت و هنگامی که شاه تصمیم به تبعید میرزای آشتیانی گرفت، او اولین عالمی بود که در حمایت از میرزای آشتیانی به منزل او رفت و از این زمان به عنوان شخصیت دوّم نهضت تنباکو در تهران شناخته شد.
تاسیس عدالتخانه
شیخ فضل اللّه نوری در تأسیس عدالت خانه و جنبش روحانیت و تدوین قانون اساسی نقش عمده ای داشت. او حوادث جنبش عدالت خواهی را نتیجه بحران های سیاسی و اقتصادی و فقر عمومی و ستم درباریان و هرج و مرج و بی قانونی و بی لیاقتی زمامداران و نفوذ بیگانگان در تصمیم گیری های مهم می دانست و از قیام مردم برای اصلاح کمبودهای کشور حمایت می کرد. اول ظهور مشروطیت حاج شیخ فضل الله با سایر روحانیون مشروطه خواه هم فکر و هم قدم بود و با این که با عین الدوله صدراعظم وقت دوست بود، در مهاجرت به حضرت عبدالعظیم و قم شرکت کرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی، کوچک ترین مخالفتی از او مشاهده نشد و عین الدوله از حرکت حاج شیخ فضل الله (مهاجرت به قم) بی اندازه ضعیف شد. حرکت حاج شیخ فضل الله خیلی امر آقایان را قوت داد چه، مراتب علمیه ی او از دیگران بهتر و سلوکش نسبت به طلاب و اهل علم از دیگران خوش تر بود. و پس از پیشرفت مشروطه و باز شدن مجلس، دیگران هر یکی بهره ای جسته به کنار رفتند ولی دو سید و حاج شیخ فضل الله همچنان بازماندند و چون مشروطه را پدید آورده ی خود می شماردند، از نگهبانی باز نمی ایستادند. ولی حاج شیخ فضل الله رواج شریعت را می طلبید (1)
درباره دلایل اختلاف علما و مجتهدان در نهضت مشروطیت دیدگاههای متفاوت و بعضاً متعارضی طرح شده است. شماری به مبانی دینشناسی و انسانشناسی آنان تمسک جسته و معتقدند هر کدام از آنان با توجه به معلومات پیشین خود در مورد مشروطه اظهار نظر کرده است و از آنجا که دیدگاههایشان در مورد دین و انسان و پیشینه فکری آنها با یکدیگر متفاوت بوده است به نتیجه گیری دیگر گونهای رسیده و بنابراین در این باره اختلاف نظر پیش آمده است.
برخی دیگر، دلایل اختلاف مشروعه خواهان و از جمله شیخ فضل الله نوری در مخالف با مشروطیت را به تلقی خاص این عالم شیعی از شریعت و فلسفه سیاسی شیعه در عصر غیبت کبرا میدانند. این دیدگاه ـ که درد اساسی مرحوم نوری را درد دین میداند ـ مخالفت نوری با مشروطه را به خاطر محافظت از دین جلوگیری از آسیب پذیری آن میداند. و از آنجا که مشروطیت مغایر مبانی اندیشه فقهی و اجتهادی نوری بوده است. او خواستار مشروطه مشروعه بود و مشروطهای را که بنای آن برپایه قوانین اسلامی کشورهای غربی و الگوبرداری از تمدن و فرهنگ غربی بود را رد میکرد. او از نخستین عالمان اسلامی بود که به نقشه استعمار در جهت اسلامزدایی و جایگزین کردن حکومت لائیک تحت پوشش مشروطه و قانون اساسی پیبرد و سعی کرد تا اجازه ندهد ملیگرایی به جای اسلامگرایی بنشیند و به نام آزادی و دموکراسی، بیبند و باری غربی در جامعه اسلامی حاکم شود.
تشکیل مجلس
مجلس تدوین قانون اساسی، بعد از صدور فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه تشکیل شد. با توجه به ترکیب اعضای مجلس اختلافاتی بین علما و روشن فکران به وجود آمد. روحانیان که خواهان اسلامی بودن و شرعی بودن قوانین بودند با خواسته های روشن فکران غرب زده و فراماسون ها که خواستار قانونی همسان کشورهای غربی بودند، به مخالفت برخاستند. اکثر مجلس در دست روشن فکران وابسته و فراماسون ها بود، به طوری که از شانزده نماینده تهران سیزده نفر فراماسون بودند. شیخ با وجود اعتراض قبلی به همراه آیت الله بهبهانی و طباطبایی در جلسات مجلس شرکت کرد تا شاید بتواند جلو تصویب قوانین غیر اسلامی را بگیرد. ولی فراماسون ها عنوان نظام را مشروطه قرار دادند.
مشروطه مشروعه
شیخ فضل اللّه با مشروطیت مخالفتی نداشت و بحث او در کیفیت آن بود. با دیدن وضع آن روز جامعه گفت: "من والله با مشروطه مخالفت ندارم. با اشخاص بی دین و فرقه ضالّه و مضلّه مخالفم که می خواهند به اسلام لطمه وارد بیاورند. روزنامه ها به انبیا و اولیا توهین می کنند و حرف های کفرآمیز می زنند".
شیخ دخالت در امور عامه را از باب ولایت میدانست نه وکالت. از این روی نمایندگان را به عنوان وکیل مشروع نمیدانست(2)."مگر نمیدانید که در امور عامه وکالت صحیح نیست، این باب ولایت شیعهاست. یعنی تکلم در امور عامه و مصالح عمومی ناس مخصوص است به امام (ع) یا نواب عام او و ربطی به دیگران ندارد و دخالت غیر آنها در این امور حرام و غصب نمودن مسند پیغمبر (ص) و امام (ع) است".(3) پس از پیروزی انقلاب اسلامی درسال 1357 در ایران، نظام جمهوری اسلامی ایران شهید شیخ فضل الله نوری را بعنوان یک الگوی دینی و سیاسی می داند و نهاد نظارت استصوابی شورای نگهبان بر پایه نظرات شیخ فضلالله نوری بنا نهاده شده است.
پی نوشت ها:
1.ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، ج 1 - 429.
2.رسائل مشروطیت، ص ۱۸۴
3.نصری ع. رویارویی با تجدد.تهران؛ نشرعلم. ۱۳۸۶. ج اول ص ۳۹۳