اندیشه

شمشیر دولبه‌ای به نام «رفاه»

طی سالیان اخیر نیز یکی از عمده تأکیدات مؤکد رهبری عظیم الشان انقلاب اسلامی، بر نفی عافیت طلبی و رفاه زدگی در میان کارگزاران نظام معطوف بوده است.

علی تبریزی- از اساسیترین اصول در خط مشی حیات بشر، مراعات میانه روی و اعتدال در تمامی شئون زندگانی است. در این بین چه بسا در نگاه نخست افراط و دستیازی هرچه سریعتر به مفاهیم علی الظاهر مطلوب دنیوی، خالی از ابهام و اشکال به نظر آید اما میباید این نکته را مدنظر قرار داد که گام نهادن غیر اصولی در هر طریقی منتج به فرجامی مخاطره برانگیز خواهد شد.

یکی از این مصادیق حساسیت زا، در مفهوم رفاه طلبی نهفته است. در حقیقت رفاه به معنای نسبت میان شخص و ثروت است. رفاه به معنا و مفهوم اندیشهای است که در برخی از ثروتمندان ایجاد میشود که کارکردها و بازتابهای آن در روح و روان و نیز روحیه و کنشها و واکنشهای وی نمودار میشود. اگر دارندگی برازندگی است در مورد این اشخاص به سبب تاثیر منفی دارندگی به مصیبت و بلایی تبدیل میشود و آنان را از انسانیت بیرون میبرد و تبدیل به موجودی خارج از چارچوبهای پذیرفته شده انسانی میکند.

قرآن برای رفاه به مفهوم پیش گفته آثار و کارکردهای متفاوت و متنوعی در مواردی چندگانه بیان میکند. از جمله این آثار که ارتباط با رفتارهای هنجاری وی دارد، مسئله کارکرد اجتماعی رفاه است. قرآن شخص رفاه زده را شخصی مستکبر میشمارد و از عوامل و اسباب استکبارورزی اشخاص در جامعه و رفتارهای اجتماعی ایشان را مسئله رفاه زدگی میداند. از این رو قرآن خاستگاه تفاخر را در رفاه زدگی انسان میجوید و در آیات ۱۰ سوره هود و ۷۹ سوره قصص، پیدایش حالت تفاخر و اظهار آن در پی بهرهمندی از رفاه زدگی را میشمارد.

از دیگر سوی اظهار حقارت و تحقیر دیگران و کم ارزش دانستن مردمان دیگر از آثار رفاه زدگی به مفهوم پیش گفته است. در حقیقت از آنجایی که رفاه زدگی به مفهوم یک نوع روحیه و تفکر غیرانسانی تبدیل شده است اشخاص دیگر که از ثروت برخوردار نیستند و یا از ثروت کمتری برخوردار هستند، در نگرش و بینش رفاه زدگان مردمان دون و پست و حقیر محسوب میشوند که میتوان به عنوان اراذل و اوباش آنان را تحقیر کرد و خوار شمرد.

از دیگر آفات رفاه زدگی نیز میتوان به گسترش فساد اخلاقی و رفتاری اشاره کرد. مستی شهوات و تنعم و تلذذ بیقید و شرط، طبقات مرفه جامعه را از پرداختن به ارزشهای اصیل و درک واقعیتهای اجتماعی باز میدارد و غرق عصیان و گناه میکند. کسی که در گرداب رفاه طلبی و اشرافیگری گرفتار شده، حاضر است همه ارزشهای اصیل انسانی و اسلامی را برای رسیدن به رفاه و تجمل قربانی کند. هر اندازه روح
رفاه
طلبی و تجمل گرایی در او رخنه کند، به‌‌ همان نسبت از اسلام ناب و ارزشهای اصیل آن، فاصله میگیرد. این خطر، به تدریج از طبقه مرفه به طبقات دیگر سرایت کرده و گسترش مییابد.

در عین حال اندک اندک ارزشهای اخلاقی و معنوی از رونق افتاده و پایمال میگردند و بدین سان زمینه نابودی و انقراض فراهم میشود. شکی نیست که پیامد سقوط اخلاقی و مفاسد اجتماعی که در پرتو زندگی مرفهانه پدید میآید، چیزی جز تهی شدن فرهنگها و جوامع از درون و در نتیجه سقوط و نابودی آن نیست.

در تاریخ اسلام نیز از این دست نمونهها فراوانند. چه آنکه طلحه و زبیر که از سرداران نامی سپاه اسلام در دوران حیات پیامبر اعظم (ص) بشمار میرفتند، در برههای کوتاه و در یک دگردیسی آشکار پس از به خلافت رسیدن امیرالمومنین علی (ع)، از حضرتش سهم خواهی مینمودند و طالب پست و مقام و حکمهای مهر و موم شده بودند!

روایت است که نامبردگان چند روز پس از بیعت با امیرالمومنین (ع)، در طول مسیر شرفیابی محضر حضرتش، با یکدیگر محاجه مینمودند که علی (ع)، امیری ولایات کوفه و بصره را چگونه بین آن دو تقسیم خواهند نمود. جالب آنکه هنگامی که آن دو پس از مراجعه خصوصی در پیشگاه آن حضرت دیدند که ایشان شمع سهم بیت المال را خاموش کرده و از شمع خودشان برای دیدارهای شخصی استفاده مینمایند، دریافتند که با علی (ع) اهل تقسیم سهم و باج دهی نیست و بیآنکه درخواستشان را مطرح کنند در پی برافراشتن پیراهن عثمان و راه اندازی غائله جمل گسیل شدند.

طی سالیان اخیر نیز یکی از عمده تأکیدات مؤکد رهبری عظیم الشان انقلاب اسلامی، بر نفی عافیت طلبی و رفاه زدگی در میان کارگزاران نظام معطوف بوده است. ایشان در همین رابطه در تیرماه ۱۳۷۰ فرمودهاند: «مسئولان نظام اعم از نمایندگان محترم مجلس و مأموران اجرایی و قضایی باید مراقب باشند که از عوارضی که در نظامهای طاغوتی و غیرمردمی، بیماری همهگیر کارگزاران است، خود را با دقت و وسواس، دور نگه دارند، بیماری رفاهزدگی و عشرتطلبی، بیماری زدوبند نامشروع و فسادمالی و اداری، بیماری تکبر و دوری از مردم و بیاهمیتی به نیاز و خواست و اراده و حضور آنان، بیماری دستهبندیهای ناسالم و ترجیح مقاصد باندی بر مصالح عمومی و امثال اینها که ابتلای به آن مانند موریانه پایههای هر نظامی را سست و پوک میکند، و یا دلسپردن به سنتهای طاغوتی و رغبت به احیاء آنها و بیتفاوتی یا بیاعتنایی به ارزشهای اسلامی و انقلابیکه دل را میمیراند و نشاط و شوق خدمت به مردمی را که مخلصانه جان ومال خود را در راه انقلاب دادهاند، سلب میکند و آنان را نومید و غمگین میسازد.»

ناگفته نماند که منظور و مقصود از نهی از رفاه زدگی، نفی کلی آن نیست چراکه دستیابی به سطح معمول و معقولی از رفاه نه تنها مذموم نیست بلکه مطلوب و مورد سفارش بزرگان دین نیز واقع شده است.

از این روی شایسته است تا در زمانه کنونی نیز با دقت نظر و حساسیت در زمینه افراط در رفاه طلبی، از زندگانی عامه مردم غافل نشده و رویهای متناسب با حال فعلی عموم را به عنوان حدواسط سطح آسایش و رفاه برگزینیم.

https://www.shoma-weekly.ir/IKIDE5