
رابطه با آمریکا در طول سالهای قبل از سقوط مبارک، برای مصر چه دستاوردهایی داشته است؟
مصر به عنوان کشوری که تقریبا همزمان با انقلاب اسلامی ایران وارد پروسه امضای قرارداد سازش با رژیم صهیونیستی و افتادن در دامن آمریکا شد، نمونه بارز کشوری است که با توهم پیشرفت و دستیابی به رفاه و آسایش، سعی کرد که روابط استراتژیکی را با آمریکا برقرار کند تا شاید مشکلات آن کاهش پیدا کند. در آن زمان، اقدام انوارسادات در چرخش کامل به سوی آمریکاییها، از سوی بسیاری از مصریها به معنای ورود مصر به دالانی تعبیر شد که به زعم آنان به معنای، پیشرفت اقتصادی و تقویت جایگاه این کشور در منطقه خواهد بود. تجربه نزدیک به سه دهه از امضای قرارداد کمپ دیوید، نشان میدهد که مصر، خسارتهای فراوانی را از لحاظ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دیده است و همه این خسارات، به دلیل خوش خیالی و خوشبینی بود که برخی نخبگان مصری به آن دچار شده بودند. مصر در طول سه دهه حکمرانی سادات و مبارک، گرفتار نظامی دیکتاتور شده بود که علنا اعلام میکرد که ما با آمریکا روابط استراتژیک داریم. نتیجه این روابط استراتژیک، چیزی نبود جز کاهش درآمد ملی، ازبینرفتن تولید ملی، بازشدن درهای مصر به روی کالاهای خارجی و گشودن دریچههایی که به غربیها اجازه میداد تا فرهنگ مبتذل خود را به مصر صادر کنند. شخصیتهای آگاه مصری، از فقر و فلاکت این کشور طول حکمرانی مبارک به دوره «تقزیم» مصر- بهمعنای کوتولهشدن- تعبیر کردند. همه این مسائل باعث شد که امروز مصر- پس از سقوط مبارک- شاهد فقر گستردهای باشد که یک نمونه آن، زندگیکردن مردم فقیر در داخل گورستانهای این کشور است. کسانی که در مصر زندگی و به شهرهای مختلف این کشور سفر کرده باشند، به خوبی متوجه میشوند که مصر در طول سی سال گذشته چه پسرفتهایی داشته است.
چنانچه بخواهیم مقایسهای بین کشور مصر به عنوان کشوری که با آمریکا رابطه صمیمی و نزدیک داشته است و ایران به عنوان کشوری که از بدو انقلاب تاکنون با آمریکا رابطه نداشته و بلکه شاهد دشمنی آمریکا بوده است داشته باشیم، این مقایسه چگونه خواهد بود؟
جمهوری اسلامی، علیرغم همه توطئههایی که علیه آن صورت گرفته است و علیرغم درگیرشدن در یک جنگ ناجوانمردانه هشت ساله و مقابله با توطئههای رنگارنگ غربیها، از لحاظ اقتصادی، سیاسی، علمی، فرهنگی و اجتماعی توانسته است به جایگاهی برسد که در تمامی حیطههای مذکور، تفاوتهای فاحش چندده پلهای نسبت به مصر دارد. به طور مثال درآمد سرانه اقتصادی ایران نسبت به اواخر دوره حسنی مبارک در مصر، به سه برابر مصر میرسد. با وجود اینکه مصریها دارای منابع مختلف درآمدی اعم از جهانگردی، کانال سوئز، کارگران خارجی، زمین زیاد، آب فراوان و آفتاب تابان هستند؛ اما اکنون واردکننده بیشتر مایحتاج خود و به عنوان بزرگترین واردکننده گندم جهان شناخته میشوند؛ در حالی که سابقه تاریخی این کشور نشان میدهد که مصر همواره به عنوان مرکز تولید غلات در جهان و منطقه مطرح بوده است.
چرا مصر پس از انقلاب، روی خوش به خود ندید و انقلاب آن به این شکل مصادره شد و رئیسجمهور منتخب مردم زندانی و محاکمه شد؟
در مصر بعد از انقلاب، به دلیل عدم دیدگاه انقلابی و نیز فاصلهگرفتن شخصیتهای مبارز از منش انقلابی، موجب شد که بیماری مزمن خوشبینی به آمریکا و امید بستن به کمک غربیها، به سراغ انقلابیون بیاید و از این رو است که اکنون پس از گذشت شش سال از سقوط مبارک، مصر در مسیر انقلاب خودش ناکام مانده است. به نظر میرسد آنچه که باعث شد مصر نتواند همانند کشور ما، انقلاب خود را به ثمر برساند و از بهرههای آن استفاده کند، فقدان رهبری و همچنین دیدگاه مسامحهگرایانه انقلابیون نسبت به دشمن خارجی و اعتماد به آمریکاییها بود. همین مسئله باعث شد که اخوان المسلمین، علی رغم دارابودن سابقه تشکیلاتی هشتادساله، نتوانند امیدهای مردم مصر را به سرانجام برساند و کرامت انسانی را برای آنها به ارمغان بیاورد. متأسفانه مصر در حال حاضر به مراتب ضعیفتر از زمان قبل از سقوط مبارک است که نتیجه دخالتهای آمریکا در این کشور و بازماندن راههای رخنه و دخالتها در حکومتهای پس از انقلاب مصر است.