
استادان دانشگاه جندیشاپور همان اطباء رومی و یونانی بودند که طب عالی یونان را به دانش آموزان ایران آموختند و طب یونانی را در کشور رواج دادند. اکنون باید دید چه کسانی طب یونان را که برای علاج کلیه امراض مزاجی بهترین وسیله بود و با سهلترین راه مطابق اقتصاد این خدمت را بهتر از طب امروز اروپا انجام میداد از میان بردند و ریشه آن را برای همیشه از جهان برانداختند و چنین خیانت بزرگی بخصوص به کشور ایران کردند.
همه میدانیم که در این قرن اخیر که طب اروپایی به ایران آمد و در قسمت جراحی از آن چیزهایی دیدند و البته قدمهای بزرگی هم در این قسمت برداشته گر چه نصیبی چندان از آن عاید ما نشده و معلوم هم نیست بشود لکن باز کموبیش خدمتهایی به توده کرده است. ایرانیها و خصوصازمامداران یکباره خود را باخته و بهطوری در همهچیز تسلیم اروپایی شدند که خود با طب یونانی باهمه قوی به مبارزه برخاستند و بقیه از یادگارهای اطباء یونان را که در ایران در گوشه و کنار یافت میشد بهطوری محدود کردند و در فشار گذاشتند که آنها معلومات خود را برای دیگران ابراز نکردند و با خود در زیر خاک همراه بردند و مشتی جوانان بیتجربه را با تحصیلات بسیار ناقص و گرفتن دیپلم با وسایط و پارتیبازیها و آنچه شما بهتر میدانید دولت بر آن دسته کمی که یادگاریهای طب یونانی بودند چیره کرده و اساس آن طب را از جهان برای همیشه برچیدند و امروز که دکترهای بزرگ کشور بر خطای خودآگاه شدند و پیش آنها ثابت شد که برای علاج ناخوشیهای مزاجی از قبیل تیفوس و تیفوئید و مانند آنها چاره جز عمل بر طبق دستورات یونانی نیست و علاجهای اروپایی خدمت شایانی نمیتواند به اینگونه مریضها بکند جز افسوس و ندامت راهی ندارند.
امروز در تمام کشور ایران که به قول شما دانشگاهی مانند جندیشاپور داشته یک نفر که قانون ابوعلی را بفهمد معلوم نیست باشد و این ضربتی است که این کشور از دست اجانب بهوسیله زمامداران بیخرد ما خورد.
یکی از دکترهای امروزی میگفت: بر ما و بر دکترهای بزرگ این کشور ثابت شد که کاری از طب اروپا جز جراحی برنمیآید و داروهای اروپایی معالج نیست بلکه مسکنهایی است که ما به کار میبریم و انتظار آن داریم که مرض دوره خود را تمام کند و یا بهخوبی یا به هلاکت منجر شود. گفتیم پس چرا دکترها این مطلب را به مردم نمیگویند، گفت: کسی قدرت این گفتار را ندارد و درست گفت.
امروزه همهچیز کشور ما باهم جور است و تا یک شجاعت ادبی در نویسندگان ما پیدا نشود اصلاح آن نخواهد شد. امروزه اگر کسی از طب اروپایی یا زندگی اروپا مآبی انتقاد میکند مورد هُو و جنجال بسیار واقع خواهد شد و ازنظر جوانان تحصیلکرده ما ساقط میشود. لکن باهم حال ممکن است در بین آنها کسانی به فکر بیفتند و سنجش هائی کرده راهی به خطاکاریهای خود پیدا کنند و برای دورههایی بعدازاین طرفدارانی برای این مسلک هم پیدا شود و قدمهایی برای سعادت نسل آتیه برداشته شود. هانای نویسندگان قدری به خود آیید و از بیخردان نهراسید و گفتنیها را بگویید و زندگی پرآشوب اروپا چشم شمارا از حقایق نبندد.
همه شنیدید در زمان تصدی رضاخان همین شاه کنونی به تیفوئید مبتلا شد در وقتیکه تمام دکترهای درجه اول کشور از درمان آن مایوس شدند. طبیب طالقانی با دستور طب قدیم او را علاج کرد. خوب بود با چنین امتحانی رضاخان با زمامداران آن روز به فکر این بیفتد که طب کشور خود ما نیز باید دستکم در حساب بیاید لکن بهقدری اینها خود را باختند و انگاره را از دست دادند که حاضر نیستند برای خود جزئی فضیلتی قائل شوند وبا حس وهوش خود هرطورشده است مبارزه میکنند که مبادا بر خلاف اروپا سخنی بگویند.
*کتاب کشف الاسرار 1364 ص279