
به منظور عینیت یافتن جامعه ایدهآل دینی، روحانیت ناگزیر از تشکیل حکومت و گرفتن قدرت از طاغوت است. زیرا بدون حاکمیت سیاسی نمیتوان نقشی هدایتگرانه در زندگی فردی و جمعی ملت داشت. اگر اسلام مانند آیین مسیحیت کلیسایی بود و دین را از سیاست تفکیک کرده بود، طبعا روحانیت اسلام هم کاری به حکومت و حاکم نداشت و به موعظههای اخلاقی و گفتن مسئلههای شرعی بیدردسر بسنده میکرد. اما بر اساس بینش ولایی که قرآن و عترت در دسترس ما نهاده و عالمان دین را در برابر ظلم و جور طاغوتها مسئول دانسته و عالمان درباری و دنیاپرست را متهم شناخته اند، نمیتوان نهاد روحانیت را نهادی بیگانه با قدرت و اقتدار و مفاهیم سیاسی حرکتآفرین در بستر زمان به حساب آورد.
از این رو هدایتگری مردم به سمت حاکمیت و جامعه آرمانی اسلام که طرح و نمونه و الگوی آن را پیامبر اکرم(ص) و امیرمومنان(ع) نمایاندهاند، به عهده عالمان بزرگوار دین در هر زمان و مکان است. بر این پایه است که حضرت امام خمینی(ره) پیوسته روحانیت کشور را در جهت برپایی حکومت اسلام برانگیخته و علمای حوزهها را به هدایتگری سیاسی امت وامیداشت. اگر اسلام فقط بعد اخلاقی و معنوی داشت، نیازی نبود که روحانیت آن خود را به خطر افکنده و با طاغوتها درگیری پیدا کند. اما ابعاد تمام و کاملی که در آیین اسلام ناب محمدی(ص) نهفته است، جهتگیری همهجانبهای را مینمایاند که اقتضای آن داشتن قدرت و اقتدار است. بدین منظور بنیانگذار جمهوری اسلامی روحانیت شیعه را متوجه رسالت سنگین خود پیرامون حکومت اسلامی ساخته و خواهان یأسزدایی از حوزهها و جامعه میشود، تا از این رهگذر بستر هدایت دینی مردم همواری پذیرد و بتوان اقامه عدل و قسط داشت.