
اگر همین اصل را برای خودمان اصلی ثابت و لایتغیر قرار دادیم خواهیم دید همه انحرافات مسلمانان از همین نقطه آغاز شده است. عده ای به حق و داشته خویش راضی نبودند و از چارچوب های تعیین شده توسط اسلام فاصله گرفتند. همین موضوع مقدمه فساد و انحراف و در نهایت خونریزی و جنگ شده است. البته نقطه مقابلش نیز افرادی بوده اند که همیشه در داخل چارچوب ارزش های اسلامی حرکت کرده و چه در برابر دشمن و چه در برابر هر نوع منکر و انحرافی قاطعانه و سخت گیرانه و استوار ایستاده اند. اینان هم خیر دنیا نصیبشان شده و افتخار و شرف در این دنیا پیدا کرده اند و هم به خیر آخرت نائل شده اند.
هنر گرفتن تصمیم درست در زمان مناسب است. وگرنه اگر چند صد سال به آینده سفر کنیم و به ماجراهای امروز بنگریم قطعا می توانیم به راحتی به رفتارهای غلط و درست، تساهل و تسامح های نابجا و ایستادگی های صحیح و بجا و خوب و بد اعمال پی ببریم. امروز حادثه کربلا برای ما روشن است اما تاریخ گواه آن است که بسیاری از کسانی که مقابل حضرت اباعبدالله (ع) ایستادند و حضرت را به شهادت رساندند دقیقا متوجه عمل خویش نبودند. چند تن از سران سپاه علی (ع) در جنگ صفین در کربلا حاضر بودند. کسانی که تحت تربیت و بیان علوی بودند. عمر سعد تا شب پذیرش فرماندهی یعنی چند روز مانده به عاشورا در تردید بود. یک شب تا صبح قدم زد و در نهایت منافع دنیا را به آخرت ترجیح داد. اما حقیقت این است که بسیاری اصلا نمی دانستند ماجرا چیست و چه می کنند! در موضوع سقیفه نیز خیلی از افراد نمی دانستند چه انحراف بزرگی را مرتکب می شوند.
سقیفه به ما آموخت هرگاه پای مصالح یک امت و جامعه اسلامی به میان آمد ساده از کنار آن عبور نکنیم. با دقت همه جوانب امور را بسنجیم وگرنه شباهتی بین ما و امیرالمومنین (ع) نخواهد بود. سقیفه آخوت که در مسائل کلان سیاسی و اجتماعی باید در عواقب و آینده کار اندیشه کرد. تصمیم هایمان برای به به امروز مردم و مسائل پیش پا افتاده نباشد. سالها و بلکه قرون آینده را ترسیم کنیم و ببینیم. باید این روحیه را در خودمان تقویت کنیم و در این مسائل مسامحه و سهل انگاری را کنار بگذاریم. اگر اندیشیدیم و بین خودمان و خدا برای انجام کاری حجت پیدا کردیم دیگر قاطعانه بایستیم. مکتب علی (ع) به ما آموخته که اینجا دیگر جای ملاحظه کاری و سهل انگاری و کوتاه آمدن و توجه به حرف مردم نیست.