
در جنگ شناختی دشمن از چند سلاح اعتماد زدایی، نا امیدسازی جامعه، منفی سازی و سیاه نمایی، از بین بردن مشروعیتها، فرهنگ و سنت جامعه و زیر سوال بردن اعتبار دولتها در راس یک کشور استفاده میکند.
تکنیک جنگ شناختی اصلا رسانه ای نیست و ترکیبی از علوم مختلف است که به علوم شناختی معروف است و از چهار مولفه اصلی عصب شناسی، هوش مصنوعی، فلسفه ذهن و زبان شناسی تشکیل شده است.
رشته علوم شناختی هم اکنون در آمریکا و سه کشور اروپایی در سطح تحصیلات تکمیلی تدریس می شود، در حالیکه این مفهوم درعرصه رسانه و فرهنگ ایران بسیار ناشناخته است.
علم شناختی به دنبال تحلیل مغز و فکر انسان است تا بفهمد چطور می توان به عملکرد آن سرعت بخشید و در این میان، هوش مصنوعی بیش از مولفه های دیگر بستر این جنگ را میسازد.
مدیریت ادراک، بخش عمده و مهم در جنگ شناختی است و حرف اول را در این جنگ میزند؛ چرا که جنگ شناختی محقق نخواهد شد جز اینکه ادراک فرد را متحول سازد و بخش عمده این مدیریت با هوش مصنوعی اتفاق می افتد و بر اساس آن علایق، سلایق، توانمندی ها و اهداف فرد رصد میشود و بر اساس آن صاحبان قدرت و رسانه برنامه ریزی رسانه ای می کنند.
روایت دیگر مسئله مهم در جنگ شناختی است. روایت سازیها توسط این تکنیک صورت میگیرد و با سرعت بالا، نشر روایتهای ساختگی اتفاق میافتد و اصطلاحا وایرال میشود و ذهن ها را به سمت آن حادثه می کشاند.