
صالح اسکندری- جوامع معناگرایی مانند ایران که بر پایه نهاد خانواده و مذهب استوار هستند به شدت نسبت به آسیب ها و لطمات رسانه ها واکنش نشان می دهند. البته سخن گفتن از نسبت میان رسانه و معنا به میزان تبیین مصرح الگوی بومی و عملی مطبوعات اسلامی در جامعه ما دشوار است . اعوجاجات رسانهای در جامعه امروز و پیوند ناگسستنی آن با معنازایی ومعنازدایی مجال کمتری را برای پرسشهای بنیادین درباره نسبت رسانه ومعنا باقی گذاشته است .این سوال همیشگی وجود داشته است که رسانه معنازا بوده و یا معناگرا. در یک دیدگاه رسانه مولد یک معنای جدید است، که با معنای قدیم در تضاد است وابزاری درجهت معنازدایی تلقی میشود اما از منظری دیگر بین رسانه و معنا پیوند مستمری از ابتدای تاریخ وجود داشته است . هرچند میتوان تبیین پیوند رسانهها ودین از جانب محققان جهان مسیحی را در واکنش به روند رو به رشد سکولاریزاسیون و عرفی شدن تلقی نمود، اما در عین حال نمیتوان منکر نقاط تماس غیرقابل انکار رسانهها و معنا شد. تله ونجلیسم از 1970 به بعد نمونه بارز پیوند رسانهها ومعنا در سکولارترین کشور دنیا یعنی آمریکاست. در جهان زدایش معنا معدودی از رسانهها زبانی گویا برای جنبشهای دینی شدهاند .
بدون تردید رسانهها پاسخی به یک نیاز اجتماعی بودند، اما واردات آنها به جوامع معناگرا در پاسخ به کدام نیاز اجتماعی صورت گرفت؟ این یک سوال جدی است که آیا میتوان حرفه مطبوعات را مانند مهندسی، پزشکی و یا سایر علوم تجربی از غرب فراگرفت؟
معدودی از رسانهها در واکنش به پروژه دین زدایی از غرب با معنا مزدوج شدند اما رسانه درجوامع معناگرایی مانند جامعه ایران چه رسالتی به دوش میکشد. تحقیقات نشان میدهد همیشه رابطه مستقیمی بین الگوی رسانهها و علیالخصوص مطبوعات با الگوی سیاسی واقتصادی هر نظام اجتماعی وجود دارد اما واقعا مطبوعات و رسانههای ما توانستهاند با الگوهای سیاسی واقتصادی کشور ارتباط برقرار کنند. هنوز در فضای سیاسی واجتماعی کشور مطبوعات مترادف با رکن چهارم دموکراسی تلقی میشوند، در حالی که الگوی سیاسی کشور در نظام مردمسالاری دینی متکی برگفتمان بیبدیل انقلاب اسلامی است. اگر کسی بتواند از مدلول در هم تنیده مردمسالاری دینی مجرد دموکراسی را منفک کند، آنگاه میتوان رکن چهارمی نیز برای آن در نظر گرفت. واقعیت امر این است که نظام سیاسی ایران متکی بر مفهوم غیرقابل انفکاک مردمسالاری دینی ونظام اقتصادی مبتنی برایدههای اسلامی نضج یافته و دراین گفتمان نمیتوان از الگوهای لیبرالیستی انتظار داشت که حافظ انقلاب اسلامی و تصریح کننده منافع عمومی باشند. «کروسید ژورنایسم» مبتنی بر گزارشگری تفتیشی در غرب چگونه میتواندالگوی مطبوعات در یک جامعه معناگرا واقع شود . بیش از صد سال تاریخ روزنامه نگاری در جامعه معناگرای ایران نشان داده است که پاسخ مطبوعات به همان شکل و سیاق غربی بسته بندی شده وارد کشور شده است . به تعبیر حمید مولانا در جامعه اسلامی ایران، مطبوعات اغلب به کلیساها شباهت داشتند تا به مساجد و حسینیه ها. در واقع پیش از آنکه در جامعه ما نیازسنجی شود همان پاسخ دنیای غرب به نیازهای اجتماعی موجود در جوامعشان برای جامعه معناگرای ایران نیز تجویز شده است .
محققان ایرانی هنوز جواب متقنی به این پرسش اساسی که مطبوعات مبتنی بر چه نیازی در جامعه ایران به وجود آمدند و تداوم یافتند، ندادهاند. مسلما نیازهای جامعه معناگرای ایران به مراتب متفاوت از جوامع معناگریز ویا حداقل بریده از معناست .
جامعه معناگرای ایران نیازمند طرحی نو ازمطبوعات است که میتوان آن را در قالب ترسیم الگوی رسانههای اسلامی جستجو کرد، لذا مجالی باید تدارک دید تا فارغ از تغلب امتزاج گریز ناپذیر رسانه ومعنا در عصر حاضر با روزمرگی های متعارف آن کمی به نیاز سنجی پرداخت. پرداختن به نیازها اساسا سابق بر ارائه پاسخ به آنهاست. مطبوعات پاسخی به نیازهای اجتماعی هستند اما واقعا این نیاز در جامعه ما چه بوده، هست و خواهد بود. باید متکی بر فرهنگ ایرانی واسلامی نیازهای اجتماعی جامعه امروز که درگفتمان انقلاب اسلامی سیر میکند را رصد نماییم و سپس در پاسخ الگوی جامع و شاملی از مطبوعات اسلامی را به جامعه ارائه دهیم.
متن کامل را در اینجا (+) بخوانید