
علی مطهری اخیراً گفته است که کمونیست ها هم می توانند حزب تشکیل بدهند. با توجه به اصولی که در قانون اساسی برای تحزب مطرح شده است، به نظر شما چنین امری امکان پذیر است؟
در اصل 25 قانون اساسی که مربوط به تحزب است، آمده است که احزاب و جمعیت ها و انجمن های سیاسی و صنفی و اقلیت های دینی شناخته شده، آزاد هستند؛ مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. بنابراین قانون اساسی اعلام می دارد کسانی می توانند در نظام جمهوری اسلامی حزب تشکیل بدهند که موازین اسلامی را نقض نکنند. حالا اگریک حزب کمونیستی در ایران پدید بیاید که موازین اسلامی را نقض نکند، اساس جمهوری اسلامی را نقض نکند؛ یعنی بگوید من مسلمان هستم و می خواهم اقدامات اسلامی انجام بدهم و ضد اسلام و ضد دین نیستم، آنوقت دیگر این حزب کمونیستی نیست! ولی اگر یک حزب بخواهد حزب کمونیستی باشد، یعنی اینکه دین را افیون توده ها می داند، خدا را قبول ندارد و مذهب را قبول ندارد. بنابراین، زمانی که نظام جمهوری اسلامی، نظامی اسلامی است، مردم آن هم مسلمان هستند و انقلاب اسلامی به عنوان یک اصل مطرح است و همه می خواهند اسلام پیاده شود، وجود یک حزب کمونیستی ضد اسلام، ضد دین، ضد خدا و منکر همه موازین اسلامی، از نظر قانونی هیچ وجهی ندارد. حالا اگر کسی در این خصوص اظهار نظری بکند و آن را منتسب به آیت الله شهید مطهری کند، این کار درستی نیست و به معنای آسیب زدن به خود است.
مبنای سخن شهید مطهری در خصوص اینکه کمونیست ها می توانند در دانشگاه ها حضور داشته باشند و حرف خودشان را بزنند چه بود؟
مرحوم شهید مطهری یک نظریه پرداز اسلامی است و در نقد مارکسیست و کمونیست، مباحث جدی دارند؛ لکن ایشان می فرمودند که اگر ما می خواهیم در دانشگاه های خودمان درباره مارکسیست بحث کنیم و به یک نتیجه درست و متقن برسیم، نمی شود که تنها من مطهری بیایم و حرف بزنم؛ بلکه می طلبد که یک مارکسیست نابِ جدیِ متعصب بیاید حرف بزند، استدلال بیاورد و ما هم از نظر اسلامی او را نقد کنیم. خب این فرمایش ایشان چه ربطی به داشتن حزب توسط کمونیست ها دارد که علی مطهری مطرح کرده است؟ حزب توده در آغاز انقلاب اسلامی، وقتی که حزب جمهوری اسلامی اعلامیه منتشر می کرد و مثلاً اعلام می کرد که مردم از ده نقطه راه بیفتند؛ آن ها هم اعلامیه می دادند و دقیقاً همان ده نقطه راه اعلام می کردند. علی آقای مطهری حزب توده را نمی شناسد و نمی داند که حزب توده به عنوان اولین حزب کمونیستی که بعد از فرار رضاخان پدید آمد، توسط شاهزاده سلیمان میرزای اسکندری که هم فراماسون انگلیسی بود، هم بورژوا و هم فئودال است تشکیل شد و این حزب در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت، آنقدر خیانت کردند که میان مردم به «توده نفتی» مشهور شده بودند و می گفتند که اینها طرفداران انگلیس هستند. آقای مطهری که اخیرا خیلی روشنفکر مآب شده اند، حتماً جلال آل احمد را قبول دارند. ایشان می گوید که زمانی که حزب توده در تهران تظاهرات برپا می کرد، من از اعضای این حزب بودم و جزء انتظامات بودم. دیدیم شعار می دهند که نفت جنوب باید ملی گردد؛ گفتیم خب نفت شمال چه؟ گفتند نه! نفت شمال به شوروی اعطا باید گردد! دیدم که زیر سلطه و حمایت ارتش سرخ شوروی، تظاهرات راه انداخته اند که نفت را از انگلیسی ها بگیریم و به شوروی بدهیم. من از خودم خجالت کشیدم و به داخل کوچه دویدم و بازوبند را درآوردم دور انداختم.
طرح مباحثی اینچنینی چه ضرورتی می تواند داشته باشد؟
اگر منظور از فعالیت حزب کمونیستی، حزبی شبیه حزب توده است که قضیه اش روشن است و توضیح دادیم که چگونه حزبی بود؛ اگر مباحث اعتقادی مدنظر است، خب معلوم است که وقتی می خواهیم مباحث اعتقادی را مطرح کنیم، نوشته های دانشمندان مارکسیسیت را می آوریم و اگر هم به بررسی علمی نیاز داشتیم، یک مارکسیست را می آوریم و با او مباحثه می کنیم. حالا گذشته از همه این حرفها، نظام و مکتب کمونیستی دیگر فرو ریخته است و اینکه ما بیاییم مطرح کنیم که اینها حق دارند حزب داشته باشند، این یعنی چه؟ چرا این حرف ها مطرح می شود؟ آیا خدای ناکرده ایشان مایل هستند که صرفاً در جامعه مطرح باشند و حرف های عجیب و غریب بزنند؟ اگر اینگونه است که خوب نیست؛ و اگر ایشان معتقد است که می خواهد حرف پدرش را بزند، خب حرف پدرش که این نیست؛ اگر هم می خواهد برای دور بعد رأی جمع کند، باید گفت که رأی مؤمنین و متدینینی که برای خاطر خدا به کسی رأی می دهند ارزش دارد، وگرنه آرایی که برای پول و مقام دنیا داده می شوند، ارزش ندارند.