نگاه

تعریف جدید «نقد»

واقعیت تلخ دیگر این است که این مردم بیش از یک قرن در حال خون دادن هستند و امروز هم هیچ روزی را بدون تشییع جنازه شهیدی سپری نمی‌کنند، ولی دولت واقعگرا توانمندی دفاعی سبزپوشان جان بر کف را تنش‌زایی در منطقه می‌نامد تا بادی حتی به بال قبای کدخدای جهان نخورد.

نصر عزیزی- رئیس جمهور محترم برای چندمین بار منتقدان دلسوز را مورد انتقاد قرار داد که واقعیتها رانمیگویند و مثال جالبی از خودکفایی گندم زدند و معتقدند برای نقد هزاران خبر در این خصوص نقل شود و با کنجکاوی و جستجو در میان هزاران نقطه پیرامونی، اگر نقطه ناهمگونی یافتید آن را نقد کنید البته از دید ایشان نقد کننده نباید رو به جهنم، مزدور، ترسو، بزدل، فاسد، کاسب تحریم، متوهم فکری، بیسواد، بیشناسنامه، جیببر، مستضعف فکری، عصر حجری و تازه به دوران رسیده و... باشد.

بااین ادبیات منتقدان دولت دوازدهم از این بعد اگر حفرههای چند صد کیلومتری و شکافهای عمیق را از فقر و فساد و تبعیض و ناکارآمدی یافتند، باید چشم بدوزند و لب بربندند و قلم خود فروگذارند و هیچ نگویند، بلکه از باب واقعیتنگری اگر نقطهای مثلاً در نوع اصلاح بذر گندم دیدند، به عنوان انتقاد مطرح کنند. البته شرطاش این است که این نوع انتقاد بال مورچهای را هم اذیت نکند زیرا بعضی از مورچگان ممکن است ازنان و نوا بیفتند.

البته دولتی که فرزش این است سفره خود را پهنتر کند و بودجه جاری را نسبت بهدولت قبل سه برابر نماید و بودجه عمرانی نسبت به خورد و خوراک و ریخت و پاش و حقوق و دستمزدش فقط ده درصد باشد و آن ده درصد هم کامل تحقق نشود و فعالیتهای عمرانی دولت قبل ار در روز روشن تبلیغات انتخاباتی بنام کارکرد خود افتتاح نماید، چه انتظاری هست که همه حقایق و واقعیتها را برای اصلاح امور عملکرد ایشان بیان نمود؟

آقای رئیس جمهور میدانند که واقعیتها دودسته هستند. واقعیتهای شیرین و واقعیتهای تلخ و بسیار تلخ، همگان همه نوع واقعیت را میبینند، مسئولان هم میبینند ولی چگونه دیدن و چگونه باور کردن مهم است یک واقعیت تلخ این است که در این مملکت خانوادههای زیادی هستند که شب را گرسنه میخوابند، صورت خود را با سیلی سرخ میکنند، به هر دلیلی با بیکاری، یا از دست دادن شغل و کار و کسب، یا ناتوانی، یا ناکافی بودن درآمد و یا افزایش هزینههای پنهان از چشم مسئولان و دهها دلیل دیگر در ماه گوشت مرغ و یا گوسفندی و میوهای در سفره خود نمیبینند ولی واقعیت بهظاهر شیرین و در حقیقت تلختر این است که ارقام میلیاردی صرف هزینههای دکوراسیون و رنگ ولعابسازی دفتر رئیس جمهوری میشود.

واقعیت تلخ این است که این حقایق اشک دلسوخته رهبرمان را در میآورد ولی در دولت طرفدار واقعیت وزرای هزار میلیاردی حضور دارند یکی پیر و فرتوت و از کار افتاده است و دیگری خدمت به محرومان را کار مزخرف مینامد و آن یکی ...

واقعیت تلخ دیگر این است که این مردم بیش از یک قرن در حال خون دادن هستند و امروز هم هیچ روزی را بدون تشییع جنازه شهیدی سپری نمیکنند، ولی دولت واقعگرا توانمندی دفاعی سبزپوشان جان بر کف را تنشزایی در منطقه مینامد تا بادی حتی به بال قبای کدخدای جهان نخورد.

آقای رئیس جمهور شما که در ایام ضربت خوردن مولای متقیان سفره افطاری میگشایید و دم از تقوا میزنید و منتقدان را بی تقوا مینامید، مگر واقعیت تلخ غیر از این است که امروز هم وارثان بنی عباس و بنی امیه هستند که هم قصد جان این ملت را کردند و هم قصد دین ملت را.

مسئول نظام که امانتدار نظام است و برای حفظ این امانت قسم خورد و حکم تنفیذ گرفت، چهار سال وعدههای سرخرمنی را به برجام گره زد تا حاصل آن تحریم پس از تحریم باشد ولی ذرهایی از خون غیرت شهید شهریاریها و شهد علی محمدیها در رگ طلایهداران برجام نباشد و انتظار دارد آگاهان و خون دل خوردگان سکوت کنند و اگر نقدی دارند ، به کیفیت بذر گندم گیر بدهند. واقعیت تلخ دیگر این است که میلیاردها پول بیتالمال هزینه انتخابات میشود تا یک مسئول اجرایی پا به پای مشکلات مردم بسوزد و از غم آنها به قعر سوناها و جکوزیها نه غلط و وقت صرف کند و پاسخگوی وعدههای صدگانه و صد روزه خود باشد،ولی از یکطرف انکار و بی تفاوتی و از طرف دیگر نظریهپردازی میشود که مشروعیت و نه مقبولیت امام مسلمین و به بیان دیگر ولایت فقیه به رای مردم است که البته از تلخ کامی ولنگاری فرهنگی آبی غیر از این از این کوزه نمیتراود. حال منتقدان حق ندارند بگویند در این مملکت صدها و هزاران مجتهد و مرجع تقلید و عالم و فاضل و دانشمند وجود دارد شما را به نظریهپردازی چه؟ این اشتباه مشترک وقتی آن مسئول برای مدیریت جهان نمود، زودتر از شما مسیر نادرستی را پیمود که حال شما هم جا پای آن میگذارید.

منتقدان چه میگویند؟ میگویند فتنهگرانی که پیاده نظام دشمن صهیونیستی بودهاند، و شمشیر به روی دین و ملت کشیدهاند، نباید مسئولیت داشته باشند، مگر ما هزاران متخصص و متعهد و با تجربه و دلسوز در این مملکت نداریم که جای پنجاه پشت فتنهگر را پر کنند. این چه قصه تکراری است بنی صدر ملعون اصرار داشت آن سلامتیان ضد انقلاب با آن خانم سودابه سرلختی نخست وزیر ووزیر این مملکت بشوند که آن فتنه با خون بهشتی و هفتاد و دو تن یاران و رجایی و باهنر و هفده هزار شهدای ترور خنثی شده آیا این قصه تلخ باز هم باید در این مملکت بازسازی شود؟

آقای رئیس جمهور! واقعیتهای تلخ زیادی هست که فقط نمونههای آن برای بیان انتقاد و برای تنبه و پناه بردن به خداوند بیان گردید. حزب الله دلسوز با صبر و تبعیت از مولای خویش با زبان نصیحت واقعیتها را بیان میکند و مسئولان ملزم به اصلاح امور هستند ولی روی دیگر واقعیتهای تلخ، واقعیت شیرینی هم هست که حزبالله میمیرد، ولی سازش نمیپذیرد و تجربه گذشته مؤید این حقیقت است.

https://www.shoma-weekly.ir/7Gc9Cs