
یک گروه هم اصفهانیها بودند که آقای میر محمدصادقی در آن بودند. گروه دیگر هم مرحوم حاج صادق امانی و لاجوردی و بقیه بودند که در مسجد شاهچراغی درس میخواندند. ما هم در مسجد عین الدوله بودیم. حضرت امام از آثار نشر و کارهای تبلیغاتی ومسائلی از این دست خیلی تشکر کردند و فرمودند ما الان نیاز به وحدت و یکی شدن داریم. شما چهار گروه مسلمان هستید. چرا باید جدای از هم باشید؟ بروید و با هم باشید. یکی بشوید. گفتیم چشم. آمدیم تهران و چهار جلسه داشتیم . در جلسه سوم قرار شد از هر گروه چهار نفر انتخاب شوند و شورای مرکزی 12 نفره را تشکیل بدهند. بعد رفتیم قم و خدمت امام رسیدیم و گفتیم امر شما را اطاعت و ائتلاف کردیم و اسمش را هم گذاشتیم مؤتلفه. ایشان خیلی تشکر کردند و فرمودند دو سه تا نصیحت هم به شما میکنم. شما برای این تشکیلات از برادران مؤمن عضو بگیرید. مراقب باشید که دیگران هر جا منافعشان ایجاب کند شما را رها خواهند کرد. سوم هم اینکه در تصمیمگیریهایتان اقلیت را قانع کنید.
بعد آمدیم و بحمدالله تشکیلات را راهاندازی کردیم. بعدها شورای فقهی متشکل از شهید مطهری و شهید بهشتی و مرحوم آقای انواری و آقای مولائی هم تشکیل شد که حضرت امام هم تأیید کردند.
تا زمانی که مسئله تشکیل حزب جمهوری پیش آمد. 5 نفر اصلی حزب کار را آغاز کردند و بعد ها افرادی اضافه شدند. و چون گسترش زیادی پیدا کرد، امام خواستند یک مقدار از گستردگی حزب جمهوری بکاهند. حزب جمهوری یک مقدار بیحساب گسترش پیدا کرده بود. امام میفرمودند ولایت فقیه همان حکوت رسول الله«ص» است و این اعتقاد با گسترش بی حساب و کتاب حزب حمهوری نمیخواند. اما مؤتلفه را خودشان تشکیل داده بودند و ماندگاری آن هم به همین دلیل است که فرمودند شما برای تشکیلاتتان برادریابی کنید. بحمدالله مؤتلفه این نصایح را پیروی کرد و بحمدالله تا کنون هیچ اعوجاجی پیدا نکرده است.
بعد امام اجازه فعالیت مجدد به حزب موتلفه دادند و ما مجدداً تشکیلات را راه انداختیم و منسجمتر و مرتبتر از گذشته ادامه دادیم و به برکت کلام امام، جمعیتهای مؤتلفه دارد به کار خودش ادامه میدهد.
امام روی کار تشکیلاتی اصرار داشتند. چرا که بر سر راه انقلاب دو مانع می دیدند. یکی رژیم شاهنشاهی بود و یکی هم انگلیس و امریکا که در سال 32 جایشان را عوض کردند. به هر حال امام در حرکت علیه این موانع نیاز به تشکیلات داشتند. حضرت امام سمبل وحدت بودند و هر پیوند باریکی را به هم وصل میکردند تا بشود این حرکت را ادامه داد . ایشان 15 سال در تبعید بودند و پیشاپیش میدانستند که تشکیل حکومت اسلامی در آینده نیاز به تشکیلات دارد. تشکیلاتی مانند مؤتلفه که بازوی ولایت فقیه بوده و هست.
آنچه که مسلم است، باید بدانیم در کار تشکیلاتی حاکمیت، حاکمیت خداست. ما غیر از حاکمیت خدا چیز دیگری نداریم. ولی فقیه عادل هم حکم خدا را می گوید و چون حاکمیت الهی هست، باید بر اساس همان چینشی که ولایت فقیه انجام داده، اداره شود. از امام معصوم سئوال میکنند وقتی غیبت کبری پیش میآید، اگر مشکلی بروز کرد به چه کسی رجوع کنیم، می فرمایند:«وأمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعُوا فیها إلی رُواهِ حَدیثِنا». این حرف بر اساس همان چینش حاکمیت الله است. ولی فقیه هم حکم خدا را میگوید. در شورای نگهبان شش تا فقیه را معرفی میکند تا نگذارد خلاف شرع تصویب شود و اگر این طور هم بود، قانون را به مجلس بر میگردانند. این هم از همان چینش نشأت می گیرد.
روایتی از حضرت صادق«ع» داریم که سیدی می آید. نظام سلطه را سرنگون می کند و سید دیگری می آِید که در دوران آن سید افرادی هستند که درراه خدا هرچه سرزنششان میکنند، آسیب نمیپذیرند، کالزبر الحدید فولاد آبدیده هستند. ظهور حضرت امام عنایت خدا بود. بعد از چهارده معصوم»ع» که شیعه همواره تحت ستم و اغلب فراری بودند، خداوند را شاکریم که نعمت حضور در این زمان را به ما عنایت کرد که به برکت حرکت امام، شیعه سربلند گردید.