
باید صبر پیشه کنیم و بتوانیم در این مسیر حرکت کنیم و مقاوم باشیم. مثالی بزنم در زندان مشهد حاج آقای عسکراولادی در راهرو راه میرفتند یک فردی از کنار ایشان رد شد که از لحاظ فکری با حاج آقا و گروهشان متفاوت بودند که حاج آقا سلام کردند و آن فرد جواب سلام حاج آقا را ندادند و یک جوان طلبهای در آن راهرو نشسته بودند و می دانستند که حاج آقا و گروهشان حبس ابد هستند و این طور در زندان هستند و این شخص جواب سلام حاج آقا را نداد ناراحت شد و گریه کرد حاج آقا جلو رفتند که بپرسند ببینند آن جوان برای چی گریه میکند؛ شاید به خاطر زندان هست. جوان در جواب گفت نه من برای خودم گریه نمیکنم برای شما گریه میکنم اینکه شما سلام کردید و آن جوان جوابتان را نداد و بی محلی کرد و رفت. حاج آقا بیان میکردند که اینها در ساختار تربیتی ما نیستندو از تجربههای تلخ در زندان همیشه به عنوان یک آموزش یاد میکردند. حالت تسلیم برایشان تربیت بوده است و این باور که برای وظیفه ای تربیت میشویم. میفرمودند ما برای هر وظیفه ای در آینده به نحوی تربیت میشویم که میتوان با تقوا و عمل صالح به آن برسیم و باید صبر کنیم.
در جلسه ای خدمت آقای مقصودی بودیم که ایشان فرمودند بچههای موتلفه 50 سال پیش در کتک و خون و زندان و اینجور چیزها بودند آیا جوانان الان ما به همان نگاه هستند؟ آنها توانستند 13 سال زندان را تحمل کنند و هنوز روحیه انقلابیشان را دارند.
الان میبینیم نسلی که از تربیت تشکیلاتی ایشان رویش کرده است، مثل آقایان محمد علی امانی، علیرضا اسلامی، حسین همدانی و ... همه اینها روحیهای اسلامی و انقلابی دارند.