
می شود و البته رسانه های اصولگرا نیز موضع مشخصی در این زمینه ارائه نمیدهند گویا پرداختن به مسایل دیگر در اولویت بندی رسانهای قرار دارد و مسئله زنان به عنوان یک مقوله لاینحل حتی نیازی به نگاه سطحی نیز ندارد.
در این میان این موضوع در میان عدهای مطرح است که اصولا آیا باید با پدیده حضور زنان در ورزشگاه به صورت مطلق به مخالفت برخواست و یا اینکه با تجویز مسکن زودگذری مثل تماشای فوتبال در استادیوم آزادی یک آزادی ابتدایی در این زمینه ایجاد شود تا عدهای از مخالفین شاهد این باشند که میشود زنان هم در ورزشگاه حضور پیدا کنند، البته استدلال این طیف گاهی رنگ قیاس های مع الفارغ منطقی را می گیرد که سفسطهانگیز است؛ زیرا اصولا تماشای یک بازی از اسکوربورد ورزشگاه و آن هم با مختصات معین در فضای خانوادگی با بازیهای داخلی و حتی ملی زنده متفاوت است اما در قبال مسئله ورود زنان به ورزشگاه شاید بتوان با پرهیز از نگاه سیاسی و سیاستزدگی بر اساس مسائل و موضوعات بر حسب توافقات و اندیشه های بین المللی موضوعی را مطرح کرد، بارها و بارها از سوی افراد متخصصی که در زمینه ورزشهایی مثل فوتبال مسئولیت و مدیریتی دارند شنیدهایم که زیرساختهای ورزشگاههای ایران آمادگی پذیرش زنان را در خود ندارند، این زیرساختها از جایگاه تماشاچیها، سرویس های بهداشتی، مبادی ورودی و خروجی و بسیاری از امور دیگر را شامل میشود، اموری که هرگز مورد نظر کسانی که فریاد حضور زنان در ورزشگاه را می زنند مطرح نشده است، طبیعتا اگر زیرساخت ها و در کنار آن روبناها درست و اصلاح شود بعضا حضور زنان در ورزشگاه قابل تحقق است و از این رو حتی ممکن است با حضور خانواده ها در ورزشگاه ها جو نادرستی که به جهت فرهنگی بر آنها حاکم است شکسته و اصلاح شود و آن وقت خود زنان بدون هیچ گونه شانتاژ خبری بین حضور و عدم حضور در ورزشگاهها یکی را انتخاب کنند اما نکتهای که در این میان حائز اهمیت است عدم توجه مسئولین به این قضایا است و با به چالش کشیدن حضور زنان و جبهه گیری مقابل مخالفتها و البته بی پاسخ گذاشتن آنها می کوشند تا قضایا را به گونه ای وارونه جلوه دهند و البته کاملا مشخص است که بخشی از این فرایند برای فرار از پاسخگویی در قبال مسائل اصلی مرتبط با حوزه زنان مطرح می شود و بهترین روزها برای این فرار روزهای جام جهانی است که دنیا محو تماشای یک پدیده ورزشی و تغافل از سایر امور است.