
ارزیابی شما در مورد واکنش دولت یازدهم نسبت به منتقدان چیست؟
محصول نگاه مدیران به نقد عکسالعملی است که از خودشان بروز میدهند. اگر مسئولین خود و مسئولیتشان را نشأت گرفته از مردم بدانند و خودشان را موظف به پاسخگویی در برابر مسئولیتی که به عهده گرفتهاند بدانند رفتارشان متفاوت با وقتی خواهد بود که به خودشیفتگی دچار میشوند و منتقدان را تحقیر میکنند و به آنها حرفهای نامربوط میزنند. اینها همگی بستگی به نگاه آنها دارد. البته در دوره گذشته برخی از مسئولین دولتی این کمظرفیتی را در مورد نقدهایی که میتوانستند وارد و درست باشند نشان دادند. حتی در برابر نقدهایی که وارد هم نبودند، ولی ظرفیت شنیدنش لازم بود.
معتقدم نقد باید ناصحانه باشد و تخریبی و موجب تضعیف نشود. نقد وسیلهای برای کاهش خطاهاست نه اینکه برای تحریک و انتقام گرفتن باشد. اصولاً نقد در جهت تقویت مدیریت است.
اگر نقد ناصحانه باشد کسی که بدان نقد شده است میتواند از آن استفاده کند.
بله، نقد ناصحانه در گروی عنصر دیگری هم هست: نظارت منصفانه. اگر نظارت، منصفانه نباشد چگونه میتوانیم نقد ناصحانه داشته باشیم. پذیرش مسئولیتها اعتباری است و مسئولیت نزد مسئولین امانت است. مردم صاحب مسئولیتند و آن را از طریق آرایشان به مسئولین یعنی رئیسجمهور، مجلس و وزرا تفویض کردهاند. مردم هستند که اعمال، رفتار و گفتار مسئولین را دائماً نقد و بررسی میکنند. طبیعتاً وقتی مردم مسئولیت را تفویض میکنند انتظار دارند نظارت هم بکنند. در اینجا رضایت توده مردم یک اصل است. باید به افکار عمومی و مخالفان و موافقانمان پاسخگو باشیم، چون مسئولیتی به ما واگذار شده است. لازمه این نگرش حسن ظن در رفتار و گفتارمان است. اصلاً همین موجب جلب محبت و مشارکتهای مردمی میشود و مردم با مسئولین همراه میشوند.
اگر نخواهیم این تفکر را داشته باشیم و در نقد را ببندیم چه آسیبهایی جامعه را تهدید میکند؟
در این صورت رفتارهای انفعالی پیدا میکنیم و بیتفاوتی در تودههای مردم، خبرگان و نخبگان جامعه و خودشیفتگی در مسئولین ایجاد میشود. بنابراین یکی از الزامات مسئولیت عدم انفعال نسبت به نقدهایی است که مردم و نخبگان میکنند. بیاعتنایی کردن نسبت به شبهات و نقد آنها موجب آزردگی، کینهتوزی، بدبینی نسبت به مسئولین میشود.
مسئولین نهتنها بیاعتنایی نمیکنند، بلکه برخی رسانههای همسو با دولت پاسخ منتقدان را با فحاشی میدهند.
این هم نمود دیگری از انفعال است. وقتی پاسخ مستدل و اقناعکننده نداشته باشیم مجبوریم دست به رفتارهای انفعالی بزنیم. این نوع حرکات ناشی از انفعال طرف است. البته رسانهها حرف خودشان را میزنند. وظیفه رسانهها این است که از منابع درست اطلاعات را بگیرند و از فیلترهایی که صحت کار را تأمین میکند عبور بدهند و به مردم عرضه کنند. سمپاشی کردن، دگرگون جلوه دادن و تحقیر و بیاعتنایی به حقوق دیگران نشانه ضعف آن رسانه است. اگر نویسنده آن رسانه بتواند از توانمندیهای لازم برای استدلال و اقناع مخاطبینش کمک بگیرد هرگز به این انفعال و ضعف نمیافتد.
آیا بهتر نیست از نظر منتقد و حتی مخالف استفاده کرد؟
نکته دیگری که در تعالیم دینی ما بدان سفارش شده مشورت با خردمندان و شریک شدن در عقول آنهاست. این امر موجب اصلاح خطاها میشود. باید نظرات صاحبنظران چه مخالف و چه موافق را گرفت و از آنها استفاده کرد. این نشاندهنده توان مدیریتی طرف در باز کردن صحنه برای استفاده از نظرات آنهاست...
ضمن اینکه یک قضیه از جنبههای مختلف دیده و نقد میشود.
نکته دیگر اینکه مگر ما معصوم هستیم که لغزش و خطا نداشته باشیم. هر قدر رتبه و حساسیت شغلی بیشتر میشود این لغزشها خطرناکتر میشوند و آثار سوء آن زیادتر خواهد شد. اگر این نظارت را در مسئولین درونی کنیم و احساس حضور در محضر حق تعالی داشته باشند خود به خود تخلف کم میشود، اما همه انسانها یکجور نیستند و در همه آنها بهقدر کافی این عامل وجود ندارد. بنابراین نظارت بیرونی و به تبعش نقد جزو اصول مدیریت است. مقام معظم رهبری میفرمایند در کار اداری حمل بر صحت وجود ندارد. یعنی بگوییم فلان مدیر انسان خوبی است و خیانت، اشتباه و تنبلی نمیکند، درست نیست. انسانهای خوب معصوم نیستند. ممکن است اشتباه کنند و لغزشهایی داشته باشند.
اینجاست که نقد لازم میشود.
همینطور است و به تعبیر ایشان حمل بر صحت وجود ندارد. از یک طرف هم سکوت در برابر کارهای ناشایست درست نیست و اینکه مسئول هر کاری دلش بخواهد بکند و افکار عمومی در برابر کارهای نادرست وی ساکت باشند. از طرف دیگر شایسته نیست در مورد کارهای انجامنشده بیخودی تقدیر کنند. این هم ضرر دارد.
آیا در دولت قبلی اینها را میدیدید؟
کم و بیش بوده است. بعضی کارهای نشدنی بزرگ شده و برخی کارهای نیمهکاره کامل جلوه داده شدهاند. بعضی کارهایی که باید انجام میشد انجام نشدند. اصل 8 قانون اساسی مان امر به معروف و نهی از منکر، یک وظیفه همگانی و متقابل است که هم وظیفه مردم نسبت به همدیگر و هم وظیفه متقابل مردم و دولت است.
دولت دوازدهم چگونه از ظرفیت منتقدینش بهره ببرد؟
اصل مشورت جزو اصول مدیریت اسلامی است. در این باره کلامهای زیبای امیرالمؤمنین(ع) و ائمه معصومین(ع) را داریم. قرآن میفرماید: «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»(آلعمران/ 159) زمانی که میخواهیم تصمیمی بگیریم و به استدلالات و مبانیای رسیدیم، باید نظر دیگران را هم اخذ کنیم. اگر در این نظرخواهی اشکالاتی در برداشتهای اولیهمان وجود داشته باشد تصحیح میشوند.
چرا مدیران به منکراتی چون فحاشی در برابر منتقدان مبتلا میشوند؟ راهحلش چیست؟
دو سه دلیل برای این امر دارم. یکی اینکه مسئولیت را به افرادی سپردهایم که ظرفیت پذیرش آن را ندارند. وقتی ظرفیتش را نداشته باشند دست به رفتارهای انفعالی میزنند و احتمال بروز منکرات در رفتارهایشان بالا میرود. دوم اینکه ضعف وجدان اخلاقی دارند و بر مبانی اعتقادی و اخلاقیشان ضعف مستولی است. سوم اینکه خودشیفتهاند و دوست دارند مدام دیگران را تحقیر و از موضع غرور و سرمستی و بیاعتنایی به حقوق مردم برخورد کنند. اینها عواملی است که هر مسئولی را میتواند وارد منکرات رفتاری کند. بنابراین مسئول باید شرایط سپردن مسئولیت را داشته باشد. بعد هم نظارت منصفانه وجود داشته باشد، نه مغرضانه. هر جا که اشکال داشت باید ناصحانه نقد را برای تکامل کار و نه تخریب آن عرضه کنیم. اگر چنین شود کار شیرین میشود هم برای صاحبان مسئولیت یعنی مردم و هم مسئولینی که مسئولیت بدانها تفویض شده است. در این شرایط مردم به حرکت واداشته میشوند که ناظر مسئولان شوند.