
آقای یکی یدونه- به جان شما همین خرداد 92 بود...باور کنید! همین روزهای گذشته! و با وجود این همه نظارت و بازرسی و هر تهدید دیگر. دکتر سه قلم دارو نوشت. داروی مغز و اعصاب! که البته فقط یک قلم مربوط به اعصاب بود. (این رو گفتم که آخر مطلب یقه ما را نگیرید که خوب داروی اعصاب گرونه دیگه! می خواستی با حال عصبی برخورد نکنی که گرفتار دارو بشی!) جناب داروخانه چی محترم که برحسب اتفاق خیلی هم خوش اخلاق بود بعد از کلی معطلی و حساب و کتاب فرمودند 27000 تومان. پول را به صندوق دادم و برای گرفتن داروها برگشتم، و پرسیدم:«خوب! بفرمایید این 27000 تومان قضیهاش چیه؟» گفت:«اِ! فاکتور می خوای؟» و رفت که حالا فاکتوری بیاورد و توضیح دهد:«آقا ببخشید پرینتر خرابه!» و خودش شروع به توضیح دادن فاکتور کرد:«این دارو 38000 تومان که 28000 تومانش رو بیمه داده. این یکی 8000 تومانه که 5000 تومانش رو بیمه داده و اون دارو هم 1200 تومان. 1500 تومان هم پول سرنگ دادی.» گفتم:«همه اینها که گفتی 17000 تومان هم نمی شود چطور شد 27000 تومان؟» و شنیدم: «ببین! بخشی از این هزینه ها را بیمه می دهد و یک اختلاف قیمتی هم هست(که البته نگفت بین داروخانه ایشان با بیمه است یا با جای دیگر!) که شما باید آنرا پرداخت کنید. فهمیدی؟»
«نه» و اینجا بود که دو سه نفر از سراسر داروخانه به حالت دست پاچه شروع به توضیح دادن کردند و بازهم من نفهمیدم که چرا باید این به اصطلاح اختلاف قیمت را ما پرداخت کنیم!