اندیشه

باید قاعده بازی را عوض کنیم

ما باید توجه داشته باشیم به‌جای اینکه همت ما پاسخگویی به شبهات دشمن باشد و منفعل باشیم باید فعال باشیم. چرا ما دشمن را به چالش نکشیم؟ ما اعتقادات و باورهای دشمن را مورد هجوم قرار بدهیم و او را به چالش بکشیم تا به‌جای شبهه افکنی در موضع دفاع و ضعف قرار گیرد.
گفت و گو: حجت الاسلام علی تبریزی- یکی از موضوعاتی که امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به دقت نظر و بررسی کار‌شناسی دارد، بحث شناخت وظیفه در حوزه فرهنگ و نوع تقابل با شبهات مطرح شده در رسانه‌های گوناگون دیداری و شنید اری و مکتوب است. با توجه به همه گیری و گسترش رسانه‌ها در همه ابعاد آن و از طرف دیگر برنامه ریزی دشمن برای ایجاد تزلزل در اعتقادات و باورهای مردم ما باید از وظیفهخودمان آگاه باشیم و بدانیم که امروز فعالیت در کدام بخش اهمیت دارد. در همین راستا با حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا مهدوی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم گفتگویی را ترتیب دادیم.

امروز وظیفه اصلی ما در حوزه فرهنگ چیست؟

در شرایط فعلی که مردم و امت ما و دین اسلام مورد هجوم همه جانبه دشمن قرار دارد و از طرفی عمده هجوم دشمن، تاثیر عمیق بر فرهنگ ما دارد، وظیفه بسیار خطیری خواهیم داشت. به نظر می‌رسد ابتدا باید تعریف جامعی از فرهنگ ارائه دهیم. برای فرهنگ تعاریف خیلی زیادی مطرح نموده‌اند اما شاید جامع‌ترین آنها عبارت است از اینکه فرهنگ مجموعه اعتقادات و اخلاق و رفتار در کنار یکدیگر است. یعنی عقیده در کنار اخلاق و به دنبال آن رفتار، این سه عنصر، عناصر اصلی فرهنگ را تشکیل می‌دهند. حالا که دانستیم فرهنگ مجموعه‌ای متشکل از عقیده و اخلاق و عمل و رفتار است، آن وقت با توجه به اینکه از یک طرف رفتار انسان متاثر از عقیده اوست و از طرف دیگر متاثر از خلق و خوی انسان، لذا باید در فعالیت‌های فرهنگی عمده وقتمان را صرف اصلاح عقیده و اخلاق فرد و جامعه نماییم. چرا که اگر عقیده و خلق و خوی افراد اصلاح شود قطعاً رفتار آن‌ها به طور ناخودآگاه و به شکل قهری اصلاح خواهد شد.

پس با این تعریف هر خلاف و گناه و ناهنجاری در سطح جامعه گسترش می‌یابد، باید ریشه آن را در اندیشه افراد جستجو کرد؟

بله، اگر انسان در جامعه در هر میزان و سطحی ناهنجاری می‌بیند بایستی آن را در اندیشه و عقیده افراد جستجو نمود چرا که رفتار هر کسی متاثر است از انگیزه و تمایلات و خلق و خوی او ولو اینکه این اندیشه خودش را در رفتار افراد نشان بدهد.

لذا ما به‌جای اینکه خودمان را مشغول اصلاح رفتار افراد بکنیم باید توجه‌مان را معطوف کنیم به انگیزه و اندیشه او. البته معنایش این نیست که ما نسبت به رفتار افراد جامعه بی‌تفاوت باشیم و نخواهیم درباره آن برنامه ریزی داشته باشیم. بلکه منظور این است که تمام نیرو و سرمایه خودمان را در این قسمت مصرف نکنیم. بله، باید یک بخشی از توان را در این راستا اختصاص داد و به آن توجه داشت. اما در هر حال فراموش نکنیم که ناهنجاری و رفتارهای ناشایست موجود در جامعه متاثر از ریشه‌های اندیشه‌ای است.

یعنی اگر اندیشه‌ها را‌‌ رها کردیم و دنبال اصلاح رفتار‌ها افتادیم به نتیجه‌ای نمی‌رسیم؟

منظور بنده این است که اگر تمام همت ما معطوف اصلاح رفتار شود خسته می‌شویم در حالی که نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود یا نتایج دلخواه بدست نمی‌آید. بعد دچار یأس می‌شویم و گمان می‌کنیم که تلاش‌های فرهنگیمان بی‌نتیجه و اثر بوده است. حال آنکه این طور نبوده و ما راه را اشتباه رفته‌ایم.

در خصوص بحث شبهات چطور؟ ما باید در برابر شبهات مطرح شده توسط دشمن چه کنیم؟

روشن است که وقتی بنا شد تمام همت ما صرف اصلاح اندیشه افراد بشود در طرف مقابل دشمن هم عمده سرمایه گذاری‌اش را روی این قسمت خرج می‌کند. آن‌ها می‌خواهند نظام فکری جامعه را تغییر دهند و افکار را ببرند به سمتی که خودشان می‌پسندند. در واقع مردم جوری فکر کنند که آن‌ها می‌خواهند.

می‌خواهند خلق و خوی افراد و تمایلات جامعه را به سمت تمایلات و اندیشه خودشان ببرند. یعنی پسند مردم، حس زیبایی و زشتی را مطابق خواسته خودشان تعریف کنند.

یکی از کارهایی دشمن از قدیم انجام می‌داد و بعد از انقلاب شدید‌تر شد و طبیعی هم بود، ایجاد شبهه در اندیشه و عقیده مردم بوده و هست. آن‌ها به دنبال متزلزل کردن عقاید و در نتیجه تاثیر آن بر رفتار مردم در جامعه اسلامی هستند. برای مثال می‌دانند برنامه ریزی‌های اقتصادی تاثیر مستقیم بر اخلاق اجتماعی دارد. لذا تلاش می‌کنند افراد جامعه خلقشان به سمت تفکر مادی برود. اخلاق را ذیل دنیا پرستی تعریف می‌کنند و به خورد مردم می‌دهند. در این تفکر حریص بودن دیگر زشت نیست بلکه حتی ارزش اخلاقی محسوب می‌شود! مباحث توسعه اقتصادی که در غرب مطرح می‌شود نتیجه‌اش همین‌ها است. در نگاه آن‌ها محرّک انسان اقتصادی حرص و آز است و این‌ها عیب نیستند. لذا اگر شما مردم را دعوت به زهد و قناعت کردید طبق تفکر غرب، این موجب توقف فعالیت‌های اقتصادی می‌شود.

حالا ما در برابر شبهه چه باید بکنیم؟

یک وقت می‌گوییم درصدددیم در مقابل هر شبهه‌ای یک پاسخ مناسب بدهیم. این را به طور کلی رد نمی‌کنم. اما باید مورد تحلیل قرار بگیرد که چقدر باید باشد.

سوال هم اینجا است که آیا به هر شبهه‌ای باید پاسخ داد؟

عرض من هم همین است. آیا باید به همه شبهات پاسخ گفت؟ ما باید توجه داشته باشیم به‌جای اینکه همت ما پاسخگویی به شبهات دشمن باشد و منفعل باشیم، باید فعال باشیم. چرا ما دشمن را به چالش نکشیم؟ چرا توپ در زمین ما باشد؟ بهترین راه این است که قاعده بازی را عوض کنیم. ما اعتقادات و باورهای دشمن را مورد هجوم قرار بدهیم و او را به چالش بکشیم. اگر این کار را انجام دادیم آن وقت دشمن به‌جای اینکه شبهه بیفکند در موضع دفاع و ضعف قرار می‌گیرد. او مجبور است از خودش دفاع کند و جواب شبهات ما را بدهد. نباید دائماً اینگونه القا شود که وظیفه حوزه‌ها و نهادهای اندیشه‌ای فقط پاسخگویی به شبهات است. بله پاسخگویی هم نیاز است اما نیاز اصلی چیز دیگری است.

البته اگر دشمن شبهه‌ای ایجاد کرد ما هم تا یک حدی به آن‌ها پاسخ بدهیم اما نه اینکه تمام توانمان را مصروف این کار کنیم. نباید دلمان خوش باشد که کار ما تمام است و شبهات را پاسخ گفتیم. این شبهه را پاسخ بدهیم شبهه بعدی، بعدی را پاسخ گفتیم بعدی. لذا ما باید به‌جای بازی در زمین خودی دشمن را سرگرم کنیم و آن وقت می‌بینیم که چقدر هم دستشان در مباحث اندیشه‌ای و عمیق خالی است و حرفی برای گفتن ندارند.

به نظر می‌رسد الان اینگونه نیست و خصوصاً رسانه‌های ما همه همتشان را صرف پاسخگویی به شبهات می‌کنند. منتظریم ببینیم دشمن روی کجا دست می‌گذارد و ما درصدد دفاع بر می‌آییم! راه چاره چیست؟

ما هیچ وقت نباید به انتظار بنشینیم که دیگران اعتقادات ما را مورد تردید قرار دهند و شبهه افکنی کنند و بعد جواب بدهیم. راه چاره این است که ما اعتقاداتمان را به شکل عمیق و با آن دقت نظر شایسته‌ای که همیشه یک عده‌ای در حوزه‌ها داشته‌اند -الان هم از این دست افراد هستند- بیان و مطرح نماییم. اگر چنین کردیم وقتی شبهه‌ای وارد می‌شود خود شنونده جلو جلو پاسخش را بلد است.

برای نمونه اگر ما در مساله امام‌شناسی بتوانیم مشخص کنیم در نظام هستی جایگاه امام کجا است و منزلت امام چیست؟ مساله شفاعت، توسل و از این قبیل خود به خود روشن می‌شود. اینکه برخی وقتی شبهه‌ای در خصوص توسل و شفاعت می‌شنوند پذیرش برخی مسائل برایشان سخت است برای این است که امام معصوم را مانند افراد معمولی شناخته‌اند لذا باور این مسائل سخت می‌شود. حال آنکه اگر در مباحث هستی‌شناسی بتوانیم به خوبی تبیین کنیم که جایگاه امام معصوم در نظام خلقت چه جایگاهی است -البته برخی این کار را انجام داده اند- دیگر با چنین شبهاتی مواجه نمی‌شویم و اگر هم شبهات مطرح شوند کسی اعتنایی نمی‌کند. در خود زیارت جامعه کبیره هم توضیح داده شده است. وقتی جای امام را فهمیدی خیلی مسائل خود به خود روشن می‌شود. لذا ما باید به مسائل اعتقادی سرسری نگاه نکنیم و دقیق و عمیق مطرح کنیم، حالا مساله توحید باشد یا معاد و نبوت و امامت و غیره.

گاهی با مسئولان رسانه ملی یا سایر رسانه‌ها که صحبت می‌شود، می‌گویند اگر مباحث اندیشه‌ای عمیق مطرح شود مخاطب عام ارتباط برقرار نمی‌کند و آن تاثیر کمتری را که مباحث اصلاح رفتار داشت، آن هم از دست می‌رود!

البته این هم راه‌هایی دارد. مثلاً‌‌ همان مباحث عمیق را با یک شیب ملایمی مطرح کنند. بله برای مخاطب عام سخت است که مطالب عمیق معرفتی را در قدم اول درک کند و رابطه با آن برقرار نماید. ولی اگر با شیب ملایم مطرح شد کم کم ذهن‌ها آماده پذیرش مطالب بعدی می‌شود. با این روش مخاطب عام هم مطالب سنگین و دشوار را به مرور زمان هضم می‌کند.

برای نمونه شما اگر در برنامه سمت خدا ملاحظه بفرمایید مباحثی که روزهای شنبه حاج آقای مبرباقری مطرح می‌کنند سطحش را وقتی مقایسه می‌کنید با دیگر برنامه‌های مذهبی و حتی با سایر موضوعات همین برنامه این جنبه را در آن می‌بینید. بنده ایشان را می‌شناسم و می‌دانم که تعمدا اینگونه مباحث اندیشه‌ای البته با‌‌ همان شیب ملایم و البته با صرف زمان زیاد و مطالعه فراوان مطرح می‌کنند و می‌بینید که مخاطب هم ارتباط برقرار می‌کند.

https://www.shoma-weekly.ir/XxjzlQ