نگاه

بازخوانی هفت نامه و سه پاسخ (۲)

مشارکتی‌ها با وجودی که کل حاکمیت قوه مجریه و سایر نهاد‌ها و سازمانهای امنیتی، مالی، پولی، سرمایه‌ای را در اختیار داشته‌اند و به قول معروف آبدارچی‌های نامحرم ادارات و حتی مدارس را تغییر دادند، سیاست کی بود کی بود، من نبودم را در پیش گرفته و اگر استاد مرحوم عسکراولادی با تدابیر موتلفه اسلامی راه نصیحت آن‌ها را در پیش گرفتند، پاسخشان برخوردهای ناصواب، اتهام‌های ناروا و ذهن‌خوانی‌های نابجا و عدم مطالعه رویداد‌ها بود.
نصر عزیزی- مشارکتیها با وجودی که کل حاکمیت قوه مجریه و سایر نهادها و سازمانهای امنیتی، مالی، پولی، سرمایهای را در اختیار داشتهاند و به قول معروف آبدارچیهای نامحرم ادارات و حتی مدارس را تغییر دادند، سیاست کی بود کی بود، من نبودم را در پیش گرفته و اگر استاد مرحوم عسکراولادی با تدابیر موتلفه اسلامی راه نصیحت آنها را در پیش گرفتند، پاسخشان برخوردهای ناصواب، اتهامهای ناروا و ذهنخوانیهای نابجا و عدم مطالعه رویدادها بود.

- مشارکتیها با اجرای شوم قتلهای زنجیرهای در وزارت اطلاعات و متهم نمودن دیگران به این قتلها و ایجاد بحران عمیق داخلی و بینالمللی، لکه ننگی را ایجاد نمودند که پاک کردن آن برای نظام هزینههای زیادی داشت در حالی که همه دستاندرکاران آن قتلها دوم خردادی بودند، هدف پنهانیشان را تغییر نظام، برکناری ولی فقیه، متهم نمودن بعضی سران اصولگرا و غیره اعلام کردند.

- در بیانیه کنگره سوم آن حزب دولت ساخته، روی سه گزینه برای نظام تاکید گردید، یا اضمحلال نظام، یا استبداد و یا اصلاح طلبان! و این در حالی بود که آنها مدعی بودند مردم ما را میخواهند و بخش اصلی و اجرایی حاکمیت هم در اختیار تام خودشان بود.

- هماهنگی با سران آمریکا در دولت و کنگره و تطبیق مواضع مشارکت با بیانیههای آنها و بیانیه بوش پسر، سکوت معنادار در این خصوص و تنظیم رویکردها و روابط سیاسی با چنین مواضعی از جمله سیاستهای جریانی بود که زمانی با تندروی جریان مقابل را به اسلام آمریکایی متهم مینمودند.

- تئوری فشار از پایین و چانهزنی در بالا یکی از رویکردهای بحرانسازی بود که به زعم این گروهک مصادره کننده مصادر امور، به دنبال بحرانهایی بودند که در ‌‌نهایت بقول خودشان بخش حاکمیتی یعنی حیطه ولایت فقیه را به تسلیم در برابر خواستهای نامشروع و نامعقول و غیرقانونی خود وادار نمایند.

- در بخش دیگری از نامههای موتلفه اسلامی به فتنه حاکمیت دوگانه مطرح شده از سوی دوم خردادیها اشاره گردید که فضا را در افکار عمومی به نحوی مشوش کردند که نمیشود یک حاکمیت انتصابی و آن هم مربوط به حوزه اختیارات امام راحل و مقام معظم رهبری و حوزه دیگر انتخابات دوم خرداد با مصداق آقای سید محمدخاتمی در کشور وجود داشته باشد. لذا با این سیاست هر روز نقل زبان محافل و مجالس و پیادهروها و رسانهها و نشریات و تاکسیها و نانواییها و.. این بود که نمیگذارند کار کنیم در حالی که همه چیز در اختیارشان بود.

- سران اصلاحات که سوار بر اسب غرور همچنان میتاختند، همواره اختیارات رهبری را تخته نموده و بحث دیکتاتوری و فراقانونی و امثال آن را مطرح مینمودند و به همین منظور و برای تست افکارعمومی لوایح دوقلو را پیشنهاد دادند که در یکی از آنها به بهانه آزادی مطبوعات راه را برای ساواکیها، کودتاچیان، منافقان، ضد انقلابیها و غیره باز نموده که این هم داستان غمباری دارد.

- مشارکتیها همراه با مجاهدین انقلاب و سایر همفکرانشان با اهانت به مراجع عظام تقلید آنان را اسیر وسوسههای اطرافیان و خبرنامهها و در گوشی خوانها قلمداد مینمودند که این داستان ننگین یکی دیگر از فرازهای مستدل و منطقی اعتراضی نامههای مرحوم عسکراولادی بود.

- یکی دیگر از راهبردهای فشارساز مشارکتیها خروج از حاکمیت بود که البته سوءاستفادهای برای رسیدن به خواستههای نامشروعشان بود و آن اینکه پیشنهادشان استعفای دستهجمعی همه مسئولان نظام در قوه مجریه و یا تحمیل نظراتشان بود و این استعفا نمایندگان مجلس طرفدار آنها را در برمیگرفت.

- مشارکتیها و مجاهدین برای اظهارنظرهای ضد دین و ضد روحانیت و ضد اخلاق هاشم آغاجری که از همفکران آنها بوده و روی کمونیستها و لیبرالیستها را سفید کرد، حمایت همه جانبه و تا مدتها فضای کشور را به این جهت اختصاص دادند. او میگفت دین نه تنها افیون تودههاست، بلکه افیون حکومتهاست، آموزههای دین سیاه است، مردم تقلید میمونوار میکنند و برای رسیدن به اصلاحات راهی جز تغییر دین نیست و...!

-این جریان متضاد حاکم و اپوزیسیون، ضمن پرداختن به ترویج اسلام آمریکایی، بحث فروپاشی اجتماعی را در سرلوحه تبلیغات خود قرار داده و همهپرسی را برای تغییر نوع نظام و حاکمیت پیشنهاد و اصرار بر آن داشت.

- ماجرای فتنه ۱۸ تیر ۸۷ و حوادث دانشگاه تهران و آتش زدن اموال مردم و ناامنی در خیابانها و شعار علیه مقدسات نظام و حضور مسئولان مشارکتی از جمله تاجزاده و حجاریان و برخی وزرا در همراهی با این جریان برانداز یکی دیگر از فرازهای نامههای تاریخی آقای عسکراولادی بود.

- مطبوعات زنجیرهای این جریان با پولهای سازمان سیه و بیتالمال یکی دیگر از خیانتهای این جریان بود که مثل قارچ صبحگاهان روئیده و قریب ۲۵ روزنامه تعطیل شده که با عناصر فراری و ساواکی و مزدوران سازمان سیاه اداره میشدند، هر روز بطور مشترک یک یا چند بحران ساختگی را علیه نظام تیتر زده و دل مردم را خالی میکردند.

https://www.shoma-weekly.ir/WICkko