سید بزرگواری یکی از کتابهای ایشان را که تازه از چاپ خارج شده بود، مطالعه میکند و پس از مطالعه اشکال میگیرد و به آقا ناسزا میگوید. به آقا خبر میدهند، ایشان با سعه صدری که داشتند هنگامی که آن سید بزرگوار را میبینند میگویند: اگر شرعا اجازه داشتم، دست شما را میبوسیدم! سپس اضافه میکنند شنیدهام که ناسزا گفتهای، این عمل شما از دو حال خارج نیست یا به حق است پس مرا بیدار کردهای و آگاه به اشتباهم نمودهای. یا به ناحق است پس بهانهای دست من دادهای که وقتی فردای قیامت دست مرا گرفتند و خواستند به سوی جهنم ببرند به همین بهانه جدت مرا یاری کند.

مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقا تهرانی، انسانی وارسته با کوهی از معرفت و دانش بود. اندام نحیف و قامت بلندش را گذر روزگار کمانی کرده بود. مفسری بزرگ که در فقه و اصول نیز از جایگاهی فرهیخته برخوردار بود. حالات معنوی عجیبی داشت.
سید بزرگواری یکی از کتابهای ایشان را که تازه از چاپ خارج شده بود، مطالعه میکند و پس از مطالعه اشکال میگیرد و به آقا ناسزا میگوید. به آقا خبر میدهند، ایشان با سعه صدری که داشتند هنگامی که آن سید بزرگوار را میبینند میگویند: اگر شرعا اجازه داشتم، دست شما را میبوسیدم! سپس اضافه میکنند شنیدهام که ناسزا گفتهای، این عمل شما از دو حال خارج نیست یا به حق است پس مرا بیدار کردهای و آگاه به اشتباهم نمودهای. یا به ناحق است پس بهانهای دست من دادهای که وقتی فردای قیامت دست مرا گرفتند و خواستند به سوی جهنم ببرند به همین بهانه جدت مرا یاری کند.