
محمد پورجواد- زمانی که رهبر فرزانه انقلاب در میانه فتنه 88 از ضرورت بازنگری در علوم انسانی سخن گفتند؛ بسیاری تحسین کردند؛ اما مع الاسف کمتر خروجی در این زمینه دیده شد. در این سالها که نگاه ویژه اقتصادی در دستور کار نظام است و "جهاد اقتصادی" ، تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی در کانون توجهات است؛ انتظار می رود در عرصه تولید علم نیز علم اقتصاد اولویت یابد. شاید آخرین اثر فاخر در این عرصه اقتصادنای شهید صدر باشد.
زمانی که دکتر محمد شوقی الفنجری، استاد اقتصاد دانشگاه قاهره، به دیدار سید محمد باقر صدر، در منزلش در نجف اشرف رفت، پیش از هرچیز، از او پرسید: دانش آموخته کدام یک از دانشگاههای جهان است؟ سید محمد باقر صدر پاسخ داد که در هیچ دانشگاهی نه در عراق و نه درخارج عراق، تحصیل نکرده و تنها در مساجد که محل برگزاری دروس حوزه علمیه است، تحصیل کرده است. دکتر شوقی الفنجری به وی گفت: حقا که مساجد بهتر از دانشگاههای اروپا است.
اقتصادنا از سه بخش تشکیل شده است: بخش اول و دوم به نقد نظام سرمایهداری و سوسیالیسم میپردازد و بخش سوم که مهمترین بخش این کتاب است، به اقتصاد اسلامی میپردازد. شاهکار شهید صدر، در همین بخش از کتاب تجلی یافته است. در این بخش که مورد نظر ما دراین گزارش است، مباحث مختلفی گنجانده شده است: در مقدمه این بخش که با عنوان "نشانههای کلان و اساسی اقتصاد اسلامی" نام گرفته، تأملاتی روششناختی آمده است و پس از آن، بخش عمدهای به نظریه توزیع پیش از تولید و نظریه توزیع پس از تولید، اختصاص داده شده و پس از آن به نظریه تولید و سپس به مسئولیت دولت در نظام اقتصاد اسلامی پرداخته شده است.
از دیدگاه شهید صدر، کاری که دین میکند، این است که نزاع میان فرد و جامعه را حل میکند، (زیرا دین قدرتی معنوی است که می تواند چشم پوشی انسان را از لذائذ موقت دنیوی جبران کند و او را به فداکاری در راه اهداف متعالی تشویق کند و از سود و زیان مفهومی فراتر از محاسبات تجاریاش در اندیشه انسان خلق کند.)
شهید صدر معتقد است که اقتصاد اسلامی، بر عکس اقتصاد مارکسیستی که مدعی علمیت است ، علم نیست. (اقتصاد اسلامی از این حیث شبیه مکتب اقتصادی سرمایهداری است که کارش تغییر واقعیت است و نه تفسیر آن، زیرا وظیفه مکتب اقتصادی اسلام کشف سیمای کامل حیات اقتصادی براساس شریعت اسلام و مطالعه افکار و مفاهیمی است که از پس این سیما پرتو افشانی می کنند). شهید صدرمعقتد است که اقتصاد اسلامی ادعای علمی بودن ندارد، بلکه از اهداف اجتماعی آغاز می شود و سپس واقعیت اقتصادی را با آن در میآمیزد. وی توضیح میدهد که اسلام بر خلاف مارکسیسم رابطهای میان تحولات شیوههای تولید و تحولات در روابط اجتماعی و روابط تولید نمیبیند.
شهید صدر دو مفهوم "مکتب" و "علم" را از هم تفکیک میکند. مکتب، راهی است که یک جامعه در تکامل اقتصادی و درمان مشکلات عملیاش میپیماید و علم، زندگی اقتصادی و روابط موجود میان حقایق اقتصادی و عوامل از پیش تعیین شده را شرح میدهد. پس از این تفکیک محوری، شهید صدر چهار فرضیه را مطرح میکند:
1. اینکه اقتصاد اسلامی، مکتب است؛ نه علم. مکتبی است که راهی را که پیروانش باید در اقتصاد بپیمایند، تبیین میکند.
2. اقتصاد اسلامی بر مبنای ایدهی عدالت استوار است و از آن رو که مفهوم عدالت هم به جهان علم منتسب نیست، پس شگفت نیست که اقتصاد اسلامی علم نباشد، زیرا جوهر عدالت، ارزیابی و ارزشگذاری اخلاقی است؛ از این رو شهید صدر در پایان این بخش میگوید: بنابراین مالکیت خصوصی یا آزادی اقتصادی یا حذف بهره و ملی کردن ابزارهای تولید...، همگی در دایره مکتب میگنجند، زیرا با ایدهی عدالت ارتباط دارند؛ اما اموری مانند قانون عرضه و تقاضا و قانون آهنین مزدها...، از قوانین علمیاند.
3. فرضیهی سوم این است که شریعت اسلام، راه نخست اکتشاف اقتصاد اسلامی است.
4. فرضیهی چهارم آن است که اقتصاد اسلامی بر اکتشاف استوار است؛ نه تکوین. از این رو عالم اسلامی از آزادی کمتری نسبت به دیگران برخوردار است؛ و گزینههای فرا روی او به حیطهی قوانین اسلامی محدود است که بر اقتصاد حاکم است.در این مختصر قصد بررسی دیدگاه های شهید صدر نیست که قطعا آن کتاب نیز در جای خود نیاز به موشکافی و بررسی و ارزیابی دارد؛ تنها نگاهی کوتاه برای بازشناسی یک ضرروت در مواجهه با اقتصاد در عرصه های علمی کشور مورد تاکید این نوشته است؛ چیزی که از همین بازخوانی مختصر می توان تفاوت نگاه یک فقیه اقتصاددان را با یک اقتصاددان دانش آموخته در مکاتب شرقی و غربی درک کرد.با این وصف باید گفت انتظار در این عرصه از حوزه های علمیه همتی مضاعف و تلاشی در حد ایجاد یک مکتب اقتصادی جدید است. شاید اگر شهید صدر این کتاب را ننوشته بود؛ این انتظار در این سطح ایجاد نمی گشت.