گفتگوی ویژه

اصالت سرمایه یا اصالت ارزش­ها

این ارزش است که وقتی یک نفر در کارخانه ­ای کار می­کند، احساس نکند که آقایی که در راس کارخانه است، دنبال دزدیدن حق این کارگر است. او که در راس کار است بگوید این برادر من است، من باید نزد خدا پاسخ دهم. کارگر نزد کارفرمای اسلامی جزو خانواده­اش است.
امیر زینلی در اقتصاد مقاومتی، نقش کارگر غیرقابل تردید است. هفته گذشته مقام معظم رهبری صحبت های مهمی در دیدار با کارگران ابعادی از این موضوع را تبیین فرمودند. با دکتر اسد الله بادامچیان که خود دغدغه های فراوانی در زمینه نظام کار و کارگر دارد گفتگو کرده ایم. گفتگوی «شما» را با نایب رئیس شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی می خوانید.

***

تفاوت ارزش در گفتمان انقلاب اسلامی با گفتمان منفعت محور غرب در مواجهه با کارگر چیست؟

کارگران از طبقه­ مستضعف جامعه هستند. این­ها که زمان طاغوت را دیده اند، آن زورگویی­ها، آن فشار­ها، آن بی­تربیتی­ها، آن غرور­ها و آن ابزار شهوت­رانی رژیم گذشته و دار و دسته درباری گذشته را دیده اند، بیشتر از همه لذت و مزه نظام اسلامی را چشیده اند. پس اصل این است که ما و نظام و مسئولان ما به کارگران توجه داشته باشیم، درست است، اما چرا هنوز که هنوز است ما دچار این مشکلات اقتصادی هستیم؟

مقام معظم رهبری این را مطرح می­کنند که در نظام غربی ارزش چیز دیگری است و من در تحلیل صحبت­های ایشان می­گویم که ایشان می­خواهند روشن ­کنند که در نظام غرب، سرمایه وسرمایه داری ارزش است و کارگر فدای سرمایه و سرمایه­د­ار است. ذهن غربی ذهن کاپیتالیستی است و می­گوید که هر کس سرمایه دارد باید به او میدان بدهند و آزاد باشد، لیبرالیسم برقرار باشد تا او بتواند پول را زیاد کند، تا کار را بالا ببرد، و کارگر هم پول بیشتری نصیبش شود. برای غرب ارزش اصلی سرمایه­داری است، ارزش اصلی لذت انسانی است. محور، منفعت محوری است. ارزشی در آن نیست. در حالی که در اسلام، ارزش­های الهی و انسانی محور است. چه انسانی­اش و چه الهی­اش.به همین علت است که آقا می­فرمایند در اسلام کار ارزش است.

و تفاوت این ارزش با ارزش های غرب در چیست؟

این کار یک کار مثل مارکسیسم نیست که بگوید پرولتاریا، که می گوید کارگر صنعتی است و بعد در تضاد با خودش قرار ­گیرد و این کارگر را در تضاد با پیشه­ور و تاجر و کاسب و پولدار و بی­پول و همه قرار می­دهد. می­فرماید هر نوع کاری که در جامعه در جهت صحیح انجام می­شود ارزش است. کدام کار خوب است؟ کدام مطلوب؟ و کدام قبول؟ اصلا اینجا مبنا ارزش است. آنجا مبنا سرمایه است. لذا آنجا می­گوید کارگر تا زمانی که برای من به درد می­­خورد، باید به او رسیدگی کنم. اینجا می­گوید کارگر یک انسان است، این انسان خلیفه الله است، به قول امام (ره) خدا هم کارگر است و بعد پیغمبر اسلام (ص) که خدا عالم هستی را به خاطر او آفریده، دست کارگری که کار صحیح می­کند را می­بوسد. می­گوید این دست مقدس است، پس کار، مقدس است. لذا در اسلام کار مقدس شمرده می­شود و بی­کاری ضد ارزش است. لذا در حدیث می­فرماید « ان الله یبغض الفارغ البالی». اصلا خدا آدم بیکاره­ای که وقتش را همین طور می­گذراند، با او بغض و کینه دارد. به او گفته است تو انسانی، این همه امکانات به تو داده­ام، گفته ام «سخر لکم ما فی السماوات و الارض». برو کار کن، هم خودت استفاده کن هم به دیگران استفاده برسان، هم نظام هستی را شکوفا کن.

این که بیکاری در اسلام مذمت شده، کدام بیکاری مد نظر است؟

کسی که کار نمی­کند و حتی حاضر نیست که در باغچه منزلش یا در گلدان خانه­اش، گیاه بکارد تا در تابستان از آن استفاده کند، معلوم است که فقط مصرف کننده است. این از نظر اسلام ملعون و مورد لعنت خداست. خیلی صریح است: «ملعون من القی کَلّه علی الناس». چنین انسانی دلش می­خواهد فقط استفاده کند، صبح تخم مرغ درشت، کره ناب، پنیر بسیار ارزشمند، مربای بسیار خوب، عسل مصفا و همه چیز داشته باشد و بخورد اما هیچ خدمتی نکند، هیچ کاری نکند. فقط مفت بخورد و بخوابد. این کسی است که از نظر اسلام ملعون است. ملعون است کسی که آب دارد، زمین دارد ولی کشاورزی­اش رونق ندارد. پس می­بینید که کار در اسلام یک ارزش الهی است. این کار هم فقط کار کارگری نیست، کار یک استاد، کار خدماتی، کارهای صنعتی، کار کشاورزی، کار در منزل و کار در هر طبقه دیگری که فکرش را بکنید، اینها همه کارگرند.

حالا اگر انسان این موضوع را قبول کرد که باید کار کند و نباید بی­کار بماند، ونباید کَل­اش را بر جامعه بیندازد، آنگاه این کاری که می­خواهد انجام دهد، اینکه چگونه می­خواهد انجام دهد و نیت و انگیزه­اش چیست، مهم است. یک موقع برای پول کار می­کنیم و قصد کسب پولی را داریم، همان طور که تجارت هم یک کار است ولی این همه تاجر و کاسب به جای اینکه حبیب الله باشد، فقط نوکر پول است و همه چیز برایش در پول خلاصه می­شود. این شرک است، شرک خفی. اسمش مسلمان است، نماز هم می­خواند ولی چون همه چیزش برای پول است و هدفش نیز برای پول است، پس بنابراین عبدالپول است. یعنی عبدالله نیست. آن تاجری ارزشمند است که عبدالله است، بنده خداست. اگر تجارت می­کند برای این است که نیاز بندگان خدا رفع شود، مثلا کالایی که این کشور ندارد را بیاورد و کالایی که این کشور دارد، برای جای دیگر ببرد و این را بر مبنای ارزش­های الهی انجام بدهد.

یکی از دغدغه های شما تشریح رفتار کمونیستی با کارگر است که آن را در تقابل با اسلام می دانید. یعنی ما همچنان در کشورمان به سبک کمونیستی، اقتصاد را اداره و با کارگر رفتار می کنیم؟

از ابتدای انقلاب تا کنون همچنان افراد مسلمان زیادی وجود دارند که از نظر اقتصادی تحت تأثیر غرب باشند. فرد مسلمانی بعد از پیروزی انقلاب، افکارش چپ بود و تحت تاثیر افکار شرقی و کمونیستی و سوسیالیستی بود و هنوز هم که هنوز است از او در مورد نگاه اقتصادی­اش بپرسی، خواهد گفت سوسیال دموکرات هستم. همه افرادی که در این ممکلت هستند وقتی به آنها بگوییم مگر شما مسلمان نیستید، می­گویند بله. از آنها می­پرسیم در کدامین خط هستید؟ و می­گویند خط امام خمینی (ره). و از آنها می­پرسیم تفکر اقتصادی­تان کدام است؟ می­گوبند سوسیال دموکرات هستیم. ولیکن خط امام خمینی(ره) خط سوسیال دموکراتیک نیست! خط سوسیال دموکراتیک، پول و کار جمعی را ارزش می­داند که دولت باید پول کار جمعی را جمع کرده و به این دسته بدهد. و شعارشان این است: « هر کس به اندازه توانش کار کند و هر کس به اندازه نیازش بردارد». اما وقتی کسی متدین است، می­گوید من باید این کار را تا آخرین مرحله خوب انجام بدهم، بهترین جنس را بفروشم، تمیزترین جنس را بدهم، همه کارها را به بهترین نحو انجام بدهم، خدا پاداشش را به من می­دهد. پس این یک پشتوانه الهی دارد. انگیزه دارد کار کند. با خودش می­گوید من فردا در بهشت الهی متنعم هستم، خدا از من راضی است.

این ارزش است که وقتی یک نفر در کارخانه ­ای کار می­کند، احساس نکند که آقایی که در راس کارخانه است، دنبال دزدیدن حق این کارگر است. او که در راس کار است بگوید این برادر من است، من باید نزد خدا پاسخ دهم. کارگر نزد کارفرمای اسلامی جزو خانواده­اش است.

توصیه شما به کارفرمایان در برخورد با کارگران چیست؟

یک کارفرمایی که در درون کارگری­اش می­گوید کارگر محبوب خداست، کاری که داریم می­کنیم کار ارزشی است، کار را باید حلال انجام دهیم، خوب هم باید انجام بدهیم، من هم باید ببینم حقوق این کارگر چه قدر است و چه قدر باید به او بدهم. خودم هم اگر درآمد دارم آن را خرج تجمل و اِطراف و اسراف نکنم. به زندگی این­ها رسیدگی کنم. نتیجه اش چه می­شود؟ اصلا این­ها با هم می­جوشند و صفا پیدا می­کنند.

https://www.shoma-weekly.ir/pxprDj