
***
تفاوت ارزش در گفتمان انقلاب اسلامی با گفتمان منفعت محور غرب در مواجهه با کارگر چیست؟
کارگران از طبقه مستضعف جامعه هستند. اینها که زمان طاغوت را دیده اند، آن زورگوییها، آن فشارها، آن بیتربیتیها، آن غرورها و آن ابزار شهوترانی رژیم گذشته و دار و دسته درباری گذشته را دیده اند، بیشتر از همه لذت و مزه نظام اسلامی را چشیده اند. پس اصل این است که ما و نظام و مسئولان ما به کارگران توجه داشته باشیم، درست است، اما چرا هنوز که هنوز است ما دچار این مشکلات اقتصادی هستیم؟
مقام معظم رهبری این را مطرح میکنند که در نظام غربی ارزش چیز دیگری است و من در تحلیل صحبتهای ایشان میگویم که ایشان میخواهند روشن کنند که در نظام غرب، سرمایه وسرمایه داری ارزش است و کارگر فدای سرمایه و سرمایهدار است. ذهن غربی ذهن کاپیتالیستی است و میگوید که هر کس سرمایه دارد باید به او میدان بدهند و آزاد باشد، لیبرالیسم برقرار باشد تا او بتواند پول را زیاد کند، تا کار را بالا ببرد، و کارگر هم پول بیشتری نصیبش شود. برای غرب ارزش اصلی سرمایهداری است، ارزش اصلی لذت انسانی است. محور، منفعت محوری است. ارزشی در آن نیست. در حالی که در اسلام، ارزشهای الهی و انسانی محور است. چه انسانیاش و چه الهیاش.به همین علت است که آقا میفرمایند در اسلام کار ارزش است.
و تفاوت این ارزش با ارزش های غرب در چیست؟
این کار یک کار مثل مارکسیسم نیست که بگوید پرولتاریا، که می گوید کارگر صنعتی است و بعد در تضاد با خودش قرار گیرد و این کارگر را در تضاد با پیشهور و تاجر و کاسب و پولدار و بیپول و همه قرار میدهد. میفرماید هر نوع کاری که در جامعه در جهت صحیح انجام میشود ارزش است. کدام کار خوب است؟ کدام مطلوب؟ و کدام قبول؟ اصلا اینجا مبنا ارزش است. آنجا مبنا سرمایه است. لذا آنجا میگوید کارگر تا زمانی که برای من به درد میخورد، باید به او رسیدگی کنم. اینجا میگوید کارگر یک انسان است، این انسان خلیفه الله است، به قول امام (ره) خدا هم کارگر است و بعد پیغمبر اسلام (ص) که خدا عالم هستی را به خاطر او آفریده، دست کارگری که کار صحیح میکند را میبوسد. میگوید این دست مقدس است، پس کار، مقدس است. لذا در اسلام کار مقدس شمرده میشود و بیکاری ضد ارزش است. لذا در حدیث میفرماید « ان الله یبغض الفارغ البالی». اصلا خدا آدم بیکارهای که وقتش را همین طور میگذراند، با او بغض و کینه دارد. به او گفته است تو انسانی، این همه امکانات به تو دادهام، گفته ام «سخر لکم ما فی السماوات و الارض». برو کار کن، هم خودت استفاده کن هم به دیگران استفاده برسان، هم نظام هستی را شکوفا کن.
این که بیکاری در اسلام مذمت شده، کدام بیکاری مد نظر است؟
کسی که کار نمیکند و حتی حاضر نیست که در باغچه منزلش یا در گلدان خانهاش، گیاه بکارد تا در تابستان از آن استفاده کند، معلوم است که فقط مصرف کننده است. این از نظر اسلام ملعون و مورد لعنت خداست. خیلی صریح است: «ملعون من القی کَلّه علی الناس». چنین انسانی دلش میخواهد فقط استفاده کند، صبح تخم مرغ درشت، کره ناب، پنیر بسیار ارزشمند، مربای بسیار خوب، عسل مصفا و همه چیز داشته باشد و بخورد اما هیچ خدمتی نکند، هیچ کاری نکند. فقط مفت بخورد و بخوابد. این کسی است که از نظر اسلام ملعون است. ملعون است کسی که آب دارد، زمین دارد ولی کشاورزیاش رونق ندارد. پس میبینید که کار در اسلام یک ارزش الهی است. این کار هم فقط کار کارگری نیست، کار یک استاد، کار خدماتی، کارهای صنعتی، کار کشاورزی، کار در منزل و کار در هر طبقه دیگری که فکرش را بکنید، اینها همه کارگرند.
حالا اگر انسان این موضوع را قبول کرد که باید کار کند و نباید بیکار بماند، ونباید کَلاش را بر جامعه بیندازد، آنگاه این کاری که میخواهد انجام دهد، اینکه چگونه میخواهد انجام دهد و نیت و انگیزهاش چیست، مهم است. یک موقع برای پول کار میکنیم و قصد کسب پولی را داریم، همان طور که تجارت هم یک کار است ولی این همه تاجر و کاسب به جای اینکه حبیب الله باشد، فقط نوکر پول است و همه چیز برایش در پول خلاصه میشود. این شرک است، شرک خفی. اسمش مسلمان است، نماز هم میخواند ولی چون همه چیزش برای پول است و هدفش نیز برای پول است، پس بنابراین عبدالپول است. یعنی عبدالله نیست. آن تاجری ارزشمند است که عبدالله است، بنده خداست. اگر تجارت میکند برای این است که نیاز بندگان خدا رفع شود، مثلا کالایی که این کشور ندارد را بیاورد و کالایی که این کشور دارد، برای جای دیگر ببرد و این را بر مبنای ارزشهای الهی انجام بدهد.
یکی از دغدغه های شما تشریح رفتار کمونیستی با کارگر است که آن را در تقابل با اسلام می دانید. یعنی ما همچنان در کشورمان به سبک کمونیستی، اقتصاد را اداره و با کارگر رفتار می کنیم؟
از ابتدای انقلاب تا کنون همچنان افراد مسلمان زیادی وجود دارند که از نظر اقتصادی تحت تأثیر غرب باشند. فرد مسلمانی بعد از پیروزی انقلاب، افکارش چپ بود و تحت تاثیر افکار شرقی و کمونیستی و سوسیالیستی بود و هنوز هم که هنوز است از او در مورد نگاه اقتصادیاش بپرسی، خواهد گفت سوسیال دموکرات هستم. همه افرادی که در این ممکلت هستند وقتی به آنها بگوییم مگر شما مسلمان نیستید، میگویند بله. از آنها میپرسیم در کدامین خط هستید؟ و میگویند خط امام خمینی (ره). و از آنها میپرسیم تفکر اقتصادیتان کدام است؟ میگوبند سوسیال دموکرات هستیم. ولیکن خط امام خمینی(ره) خط سوسیال دموکراتیک نیست! خط سوسیال دموکراتیک، پول و کار جمعی را ارزش میداند که دولت باید پول کار جمعی را جمع کرده و به این دسته بدهد. و شعارشان این است: « هر کس به اندازه توانش کار کند و هر کس به اندازه نیازش بردارد». اما وقتی کسی متدین است، میگوید من باید این کار را تا آخرین مرحله خوب انجام بدهم، بهترین جنس را بفروشم، تمیزترین جنس را بدهم، همه کارها را به بهترین نحو انجام بدهم، خدا پاداشش را به من میدهد. پس این یک پشتوانه الهی دارد. انگیزه دارد کار کند. با خودش میگوید من فردا در بهشت الهی متنعم هستم، خدا از من راضی است.
این ارزش است که وقتی یک نفر در کارخانه ای کار میکند، احساس نکند که آقایی که در راس کارخانه است، دنبال دزدیدن حق این کارگر است. او که در راس کار است بگوید این برادر من است، من باید نزد خدا پاسخ دهم. کارگر نزد کارفرمای اسلامی جزو خانوادهاش است.
توصیه شما به کارفرمایان در برخورد با کارگران چیست؟
یک کارفرمایی که در درون کارگریاش میگوید کارگر محبوب خداست، کاری که داریم میکنیم کار ارزشی است، کار را باید حلال انجام دهیم، خوب هم باید انجام بدهیم، من هم باید ببینم حقوق این کارگر چه قدر است و چه قدر باید به او بدهم. خودم هم اگر درآمد دارم آن را خرج تجمل و اِطراف و اسراف نکنم. به زندگی اینها رسیدگی کنم. نتیجه اش چه میشود؟ اصلا اینها با هم میجوشند و صفا پیدا میکنند.