گزیدهای از بیانات استاد محمد شجاعی درباره اراده:
«برای اِراده در فلسـفه تعریف جامع و روشنی نیامده است. صدر المتـألهین میگوید از لحاظ عقـلی و فلسفی نمیتوان برای اراده تعـریفی بیان کرد. او میگوید: اراده چیـزی است که برای همه شنــاخته شده و بدیهـــی است و نمیتــوان تعریفی فلسـفی برای آن آورد.
اراده در اصطلاح سلــوک بدین معنـا است که سـالک بخواهد از دلبستگیها و وابستگیها منقطـع شود و از عـادتها و آنچه به آن خــو کرده و جـداشدن از آن بر وی دشـوار است، رهــایی یابد و هر مـانع را از سر راه خویـش کنــار زند و... . از آنجا که تعلــقها، وابستگیها و عــادات در مسیر سلوک مــزاحم و مانــع حـرکت است، ســـالک باید در بــریدن و برطـرفکردن آنها بکوشـد و این تلاش پیـگیر، مرهون همان امــری است که از آن به اراده یــاد میشود و تا هنــگامی که سالک اراده نکـند تا از تعلـقها ببــرد و از عـادتهایی که به آنها خــو کرده رهــا شود، سلوک برای او امکــانپذیر نخواهد بود. از این رو ارباب سـلوک میگویند که اراده همـان چیزی است که انسـان را در این راه از عـادتها خــلاص میکند.
برخی نیــز گفتهاند که اراده همان چیزی است که انســان را از اســارت در تعلــقها و شهوات و تمــایلات نجـات میبخشـد. عـدهای نیز در تعـریف صـاحب اراده چنین بیــانی دارند که مـــرید (صاحب اراده) کسی است که مـراد و خواستهای جــز حـق تعالـی نداشته باشد. داشتن اراده، کاری بسیار دشـوار است و یکی از سختــیهای راه سلوک نیز در همیــن دشــوار بودن اراده است و چنین امـری تنها در مقــام عمـل برای سـالک روشـن میشود و در این هنــگام است که سالک مییــابد که به چه سبب تــزکیه نفـس دشوار و چرا از آن به جهــاد اکبــر یاد شده است.خواجه عبدالله انصاری در تعـریف اراده میگوید: «الارده من قوانین هذا العلم و جوامع ابنیته و هی الاجابه لدواعی الحقیقه طوعاً»؛ ارادت از قوانیـن و اصـولِ استـوار عرفـان و بهمعنــای پذیــرفتن مشتــاقـانه نــدای حقیقــت است.
بیــان خواجه به این معنـا است که ســالک باید هوشیــار باشد و از هر عــاملی که او را به خدا نزدیک میکند، بهــره گیرد یا اگر دانست که عـاملی مـانع از رسیدن او به مقصــود است، آن را بـرطــرف کند. روشــن است که اگر کسـی چنیـن نبــاشد و با وجـود دانستـن این عـوامل، به اجـابت آنها همـت نگمـارد، اراده نخــواهد داشت.
انسانی که از بـایدها و نبــایدها آگــاه است؛ ولی در پــی عمـــل و التــزام به آنها نیست در حقیقـت ناتـــوان نیست؛ بلکه نمیخــواهد و اراده نمــیکند؛ بنابراین وقتــی در خود پیشـرفتی مشاهده نکرد، نباید از کسی غیــر از خـود شکایت کنـد...
