سیاسی

احزاب باید دستفروشان سیاسی را جمع کنند

عضو شورای مرکزی و رییس سابق مرکز مطالعات و برنامه ریزی حزب موتلفه اسلامی
به نظر شما سند چشم‌انداز از احزاب چه توقعاتی دارد؟
حزب کارکردهایی دارد که در تحقق اهداف سند چشم‌انداز متبلور می‌شود، یعنی حزب فی نفسه به عنوان حزب، یک ارزش یا هدف تلقی نمی‌شود، بلکه یک ابزار درست برای رسیدن به یک هدف یا رسالت است. بنابراین حزب فی نفسه هدف تلقی نمی‌شود. این ابزار برای این که آن اهداف را محقق کند، باید مسیری را طی کند که اهداف آن در سند چشم‌انداز آمده است. طبیعتاً الزامات تحقق چشم‌انداز می‌شود نقشه راهی که یک حزب باید طی کند.
حزب تعدیل کننده قدرت و موجب حفظ اتصال صاحبان قدرت با بطن مردم است. یعنی ضامن تداوم حضور مردم در مقدراتی که توسط منتخبانشان رقم می خورد، است. حزب برقرار کننده ارتباط بخش حاکمه کشور با مردم است و می تواند هم محافظت کننده منافع عامه مردم و هم آموزش مردم برای چگونگی حفاظت از منافع ملی باشد. از این رو حزب ابزاری برای دست یافتن به اهداف سند چشم انداز است.

در سند چشم‌انداز نقش احزاب کمرنگ نیست؟
حزب به خودی خود و فی نفسه هدف نیست، بلکه ابزار است. در سند چشم‌انداز هیچ‌وقت به ابزار اهمیت نمی‌دهند، بلکه به اهداف بها می‌دهند. در الزامات تحقق چشم‌انداز ابزارها هم معنا می‌یابند.

اگر بخواهیم از نگاه احزاب به سند چشم‌انداز نگاه کنیم، آنها چه کمکی می‌توانند برای تحقق اهداف این سند بکنند؟
احزاب اگر برنامه‌هایشان و اهدافی که تعریف می‌کنند در راستای اهداف چشم‌انداز باشد، ابزار بسیار کارآمدی هستند که هم افزایی ایجاد می کنند، «ید الله مع الجماعه» که در تعالیم دینی ما هم موجود است در این راستا می باشد. ثواب نماز واجب هم به جماعت بیشتر و مؤثرتر است. حزب هم به این معنا است، یعنی افراد یکدیگر را در امر خیر و صحیحی که دارند پیگیری می‌کنند، تقویت کنند و از آن طرف همدیگر را نقد می‌کنند و سعی دارند جلوی انحرافات و کج‌روی‌ها را بگیرند، همه اینها در قالب حزب عمل می‌شود.
 این که کشور دچار کج‌سلیقگی‌ها و کج‌فهمی‌ها باشد، در عملکرد فردی محتمل‌تر است تا در عملکرد جمعی. البته به شرطها و شروطها که عملکرد جمعی واقعاً جمعی باشد، یعنی مجموعه‌ای با ظرفیت گفتمان اقناعی در درون خود باشد و اندیشه‌اش را متعالی و اهدافش را پیگیری کند.

اگر بخواهیم کاربردی صحبت کنیم، در بحث تربیت نیروهای متعهد و کارآمد، احزاب، چه کمکی می توانند به این اهداف داشته باشند؟
هدف حزب باید ارتقای سطح دانش و شخصیت افراد باشد. یک آدم می‌تواند شخصیت مشکل‌داری داشته، اما دانش زیادی هم داشته باشد. بنابراین ارتقای سطح دانش و شخصیت افراد باید کارکرد عینی حزب برای اعضایش باشد، یعنی فردی که عضو یک حزب می‌شود، احساس کند دارد رشد می‌کند. این به‌طور طبیعی آن بخش‌های مختلف را در تربیت نیروی انسانی از سطوح پایین‌ تا بالا برای اداره جامعه تأمین خواهد کرد.
 این که بگوییم می‌خواهیم یک وزیر یا رئیس‌جمهور تربیت کنیم، حرف غلطی است، بلکه فردی که در یک حزب قرار می‌گیرد، از نظر علمی، اخلاقی و... رشد می‌کند، به‌طور طبیعی مورد اقبال جامعه قرار می گیرد و وقتی جایی خالی است، افراد طبیعتاً در جای خود قرار می‌گیرند. این حزب نیست که افراد را در جای خاصی می‌گمارد، بلکه صلاحیت‌ها هستند که افراد را در جای خود قرار می‌دهند. بنابراین اگر احزاب صرفاً بخواهند برای اشغال جایگاه‌های قدرت کار کنند، نه می‌توانند نیروی کارآمدی تربیت کنند و نه حزب رو به تعالی‌ای خواهند داشت، ولی اگر در جهت ارتقای کیفی و شخصیتی، دانش، سطح فکر افراد و به فعلیت رساندن ظرفیت‌های بالقوه آنها عمل کنند، عملکرد و کادرسازی به‌طور طبیعی انجام می پذیرد.

نقش احزاب برای تحول در جامعه در جهت نیل به اهداف سند چشم انداز، از طریق معرفی آن اهداف به نخبگان چگونه است؟
هنوز تعبیر دقیقی از نخبه در ذهن من شکل نگرفته است. اگر منظور این است که افرادی که در کشور در مسند قدرت قرار گرفته‌اند و تصمیم‌گیرنده هستند، اگر حزب بتواند ادبیات و منطق خود را برای آنها قابل فهم کند، زودتر می‌تواند در جامعه تحول ایجاد کند.

کارکردهایی که تا به حال داشته‌ایم و بعضی از آنها در حال حاضر هم فعال‌ هستند، واقعاً چقدر به این سمت حرکت کرده‌اند؟
می‌توان این را در جامعه مشاهده کرد. اگر اقبال اجتماعی و خرد جمعی جامعه ما به آنها جلب شده باشد، آنها درست عمل کرده‌اند، اگر دفع شده است و پذیرش ندارند، معلوم است مشکلاتی دارند.

به نظر شما جذب شده است یا دفع؟
به اعتقاد من تجربه حزب تا کنون در کشور ما تجربه موفقی نبوده و البته این نقطه ضعف اجتماعی ما است. معتقدم کسانی که می‌خواهند در عرصه اجتماعی فعالیت کنند، باید شناسنامه‌دار باشند و یکی از روش‌های شناسنامه‌دار بودن افراد این است که پیشینه فکری آنها باید مشخص باشد و هر از چند گاهی نخواهند اندیشه‌شان را تغییر بدهند که هم جامعه و هم کشور متضرر شوند. آنچه که تا به حال دیده‌ایم، افراد با سعی و خطا آمده و پیش رفته‌اند.
 یک رئیس‌جمهور در اول دوره یک تفکر داشته و در آخر دوره تفکر دیگری را از خود بروز داده است. مثلاً فردی در اقتصاد به دیدگاه دیگری معتقد بوده و در آخر دیدگاهش 180 درجه تغییر کرده است و کسی هم نیست از اینها سئوال کند که شما بودی که با آن طرز تفکرات چنین سیاستی را اعمال کردی و حالا خودت مخالف آن هستی! پس تاوان سیاست قبلی را چه کسی باید بدهد؟ این افراد حالت دستفروش‌های سیاسی را دارند که مقطعی می‌آیند و در قدرت قرار می‌گیرند.
حزب مثل کارخانه ای ست که اگر کالای بی کیفیت عرضه نماید، تعطیل می شود و مشتری به سراغش نمی‌آید. به نظر من بودن حزب خوب است، اما تا به حال در کشور ما اقبال عمومی  نداشته است.

اگر قرار است به قدرت اول منطقه تبدیل شویم، با این وضعیتی که احزاب ما تا به حال داشته‌اند، امکان‌پذیر هست یا خیر؟
جامعه ما ظرفیت‌های اجتماعی و فرهنگی بسیار بالایی دارد و می‌تواند به اهداف چشم‌انداز دست یابد. معتقدم اگر حرکت خرد جمعی کشور در سامان مناسبی در تصمیم‌گیری‌های تصمیم‌گیرندگان کشور تأثیرگذار باشد و تصمیمات و سیاست‌هایی که اتخاذ می‌شود، مبتنی و متکی بر خرد جمعی کشور ما باشد، قابلیت تبدیل شدن به قدرت اول منطقه را داریم. به این که بگوییم اگر حزب قوی داشته باشیم به قدرت یک منطقه تبدیل می‌شویم و اگر نداشته باشیم نمی‌شویم، اعتقادی ندارم ؛ البته این روند اگر در چارچوبهایی نظیر احزاب کارآمد و متعهد انجام پذیرد، سرعت بیشتری می گیرد.


https://www.shoma-weekly.ir/3j4WZY