
با توجه به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مدارس فعلی ما تا چه حد در پرورش روحیه مسئولیتپذیری دانشآموزان موفق عمل کردهاند؟
هنوز در مدارس فعلی سند تحول بنیادین بهطور کامل اجرا نشده است. اگر بخواهیم ارزشیابی کنیم، باید برنامه اجرایی سند تحول بنیادین و زیرسندهایش تکمیل، زیرنظامهایش تدوین و برنامه اجرایی آن تنظیم و سپس اجرا شود. بنابراین الان ارزیابی بر اساس سند تحول بنیادین ممکن نیست، چون زیرنظامهایش بهغیر از دو مورد آن آماده نشده است، لکن در مورد مسئولیتپذیری کارهایی انجام شده است. تشکلها و بسیج دانشآموزی و امثال اینها شکل گرفتهاند که دانشآموز را مسئولیتپذیر میکند، اما چون کار گروهی آموزش داده نمیشود و محتوایی تحت عنوان کار گروهی وجود ندارد هنوز نتوانسته است بهطور موفق نمود یابد. لازم است در این باره بیشتر کار شود.
کرامت نفس چطور؟
شیوه تدریس فعلی ما دانشآموز را صرفاً یک ضبط صوت میداند و معلم به عنوان متکلم وحده تدریس میکند و دانشآموز را فردی میبیند که باید انباشت اطلاعات کند. نه فردی که صاحب تشخیص است و باید از نظر علمی به کشف و شهودی برسد. این روند موجب ایجاد و پرورش کرامت نفس دانشآموزان نمیشود. در عین حال ارزشیابیها هم همینطور هستند. متأسفانه از این لحاظ در آموزش و پرورش بحران داریم و باید این ایراد را اصلاح کنیم.
از لحاظ خودباوری و پرهیز از غربگرایی و غربزدگی چطور؟
خودباوری به سایر بخشها غیر از آموزش و پرورش برمیگردد. در برنامههای اقتصادی، عرصه هنر و رسانه و برخی برنامههای فرهنگی متأسفانه در جامعه ما بزرگنمایی نسبت به دستاوردهای غرب هست. این امر غربباوری فکری را در نوجوان و جوان ما ایجاد میکند. غربستیزی در حد شعار، مراسم و مناسک باقی مانده است، در حالی که باید به باور تبدیل شود. البته در بسیاری از بخشها نظیر پیشرفتهای علمی و تولید علم غربستیزی شکل گرفته است، اما باید سایر بخشها نظیر هنر و رسانه و بخشهای فرهنگی و حتی برنامهریزیهای اقتصادی به این سمت سوق یابند.
آیا مدارس ما در ایجاد روحیه ایثارگری و جهادی عمل کردن دانشآموزان موفق عمل کردهاند؟
در این باره متأسفانه هر چه از دفاع مقدس فاصله گرفتیم این روحیه تضعیف شده و فرهنگ مادیگرایی و مصرفی موضوع را تحتالشعاع قرار داده است. در آموزش و پرورش هم کارمندی نگاه کردن به قضیه و بخشنامهای عمل کردن روحیه جهادی را تضعیف کرده است که باید این روحیه دو باره احیا شود. در برخی مجموعهها که روحیه ایثارگری و جهادگری هست با توجه به موضوعات و مأموریتهای جدیدی که در جامعه ما مطرح شدهاند و حضور مغتنم و مبارک شهدای مدافع حرم این فضا برای ما ایجاد شده است که این روحیه را در بچههایمان احیا کنیم.
و قانون گرایی چطور؟
نظام آموزش و پرورش بر اساس یک تربیت سازماندهی شده بنا شده، اما هنوز در باره قانونگرایی برنامه مشخص تربیتی دیده نشده است که میبایست این کار انجام شود.
محتوای کتب درسی فعلی را تا چه اندازه در راستای ارزشها و تعالیم تربیتی اسلامی و انقلابی میدانید؟
در این خصوص سند تدوین برنامه درسی ملی تنظیم شده که لازم است بر مبنای آن کتابهای درسی بازنگری و تدوین شوند. این کار در حال انجام است و باید با دقت و رصد بیشتری دنبال شود. هنوز بهطور کامل انجام نشده است و گاهی اوقات میبینیم کجسلیقگیهایی در آنها صورت میگیرد که باید در آن بیشتر مداقه شود.
مربیان و معلمانمان تا چه اندازه مروج و آموزشدهنده تعالیم اسلامی و انقلابی به دانشآموزان هستند؟ سند تحول چقدر در تربیت معلمان همجهت با آموزههای اسلامی و انقلابی مؤثر است؟
به دلیل مشکلات عمده معیشتی که این قشر از جامعه دارند و مضافاً بر اینکه نبود ثبات نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری در آموزش و پرورش که مدام با تغییر مدیران مواجه است، معلمین در این عرصه نمیتوانند چندان موفق عمل کنند. البته قرار بود در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش شش زیرنظام تدوین شود که یکی از اینها تربیت معلم و نیروی انسانی بود و تدوین نشده و مشکل اصلی هم همین جاست که از این نقطه باید شروع میشد و منتظریم این زیرنظام چه زمانی تدوین میشود.
آیا خروجی مدارس ما افرادی خودارزیاب، مسئول و پاسخگو هستند؟
متأسفانه خیر، هنوز آموزش خودارزیابی در مدارس ما چه معلمین و چه دانشآموزان جریان نیافته است. نمیدانیم بچهها تا چه حد مسئولیتپذیر بار میآیند. ضمن اینکه اصولاً در آموزش و پرورش فرافکنی هم وجود دارد که با متهم کردن سایرین از زیر بار این مسئولیت شانه خالی میکنند. هنوز خودارزیابی در نظام تعلیم و تربیت آموزش داده نمیشود.
چقدر بچهها در مدارس اهمیت فعالیتهای جمعی و پرهیز از تکروی را میآموزند؟
خیلی از مدارس برنامههایشان را بر این اساس تنظیم میکنند. در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم تمهیدات مشخصی در این زمینه دیده شده، اما به دو علت این قضیه شکل نگرفته است. اول اینکه در نظام آموزش و پرورش ما ارزشیابیها فردی هستند و ارزشیابی گروهی نداریم. به ندرت ارزشیابی گروهی اتفاق میافتد. دوم اینکه خروجی نهایی سیستم آموزشی ما منتهی به کنکور میشود که ارزشیابی و رقابت فردی است. کنکور سیطرهاش را بر کل جریان تعلیم و تربیت تحمیل کرده است. در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اصلاً آزمونی به نام کنکور دیده نشده و حتی یک بار هم اسمش نیامده است، ولی کنکور با وجودی که ورای قانون و سندهای تعلیم و تربیت کشور است سیطرهاش را بر کل ساختار آموزش و پرورش تحمیل میکند و باید به این معضل نگاه همهجانبه شود تا به مسائل جزئیتر تبدیل و این معضل حل شود. به این ترتیب نظام آموزش و پرورش از سیطره این جریان غیر رسمی کشور خارج خواهد شد.
آیا میزان بهرهگیری از فناوریهای نوین مثل استفاده از اینترنت در پیشرفتهای تحصیلی بچهها در مدارس در نظر گرفته شده است؟ آیا بچهها در مدارس راههای استفاده صحیح از اینترنت و فضای مجازی را یاد میگیرند؟
چون این قضیه جدید است بسیاری از معلمین راه استفاده از آن را نمیدانند. متأسفانه سندی در این زمینه تدوین نشده است، در حالی که این موضوع اهمیت بسیاری دارد. به خاطر بیاطلاعی معلمان و آموزش ندیدن بچهها معلمان به بهانه تحقیق بچهها را به فضای پرخطر اینترنت پرت و آنها را در این فضا رها میکنند. آسیبهای این امر بیش از فوایدش است. باید برای این موضوع سندی تدوین و به معلمان و دانشآموزان آموزش داده شود تا آسیبهایش به حداقل برسد و بشود از مزایایش استفاده کرد.
در مدارس ما بچهها چقدر برای حضور فعال در عرصههای اجتماعی و مواجهه منطقی با مسائل روز تربیت میشوند و آموزش میبینند؟
در یکی از زیرنظامهای سند تغییر و تحول که سند برنامه درسی ملی است به این موضوع بهطور مشخص پرداخته شده است. در سرفصل یادگیری علوم اجتماعی در سند برنامه درسی ملی ذکر و تأکید شده است که موضوعات علوم اجتماعی باید با حضور در جامعه تعلیم داده شوند. اردوهای جهادی و کارهای خیریهای که بچهها انجام میدهند از مصادیقش هست، اما متأسفانه در این زمینه بخشنامهها و قوانین دست و پا را میبندند. مثلاً اردویی میروند و تصادفی اتفاق میافتد ـ که ممکن است برای همه پیش بیاید ـ آنگاه تمامی اردوهای آموزش و پرورش لغو میشوند. اگر معلمی بخواهد ریسک کند و در باره موضوع اجتماعی بچهها را در محیطی اجتماعی قرار بدهد، چون ممکن است آسیبهایی داشته باشد همین مانع اجرای این امر میشود. حساسیتهای اجتماعی دیگری هم وجود دارند که آنها هم مانع میشوند و گاهی معلمان و اولیای مدارس احتیاط میکنند و وارد این حوزهها نمیشوند. بنابراین بچهها در این زمینه ضعیف بار میآیند.