
اوباما در دور دوم مسئلهای بود که با دکتر لاسجردی کارشناس مسایل بین الملل و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی مطرح کردیم:
رویکرد اوباما در مسائل سیاست خارجی بالاخص منطقه خاورمیانه چه خواهد بود؟
برای ما به عنوان مردم خاورمیانه مهم این است که بتوانیم درک کنیم که اوباما در دور دوم چه نوع سیاستی را برای خاورمیانه در دستور کار قرار می دهد. به نظر میرسد با توجه به مجموعه حوادث و اتفاقاتی که در دوره اخیر صورت گرفته اوباما چند مسئله را پیگیری خواهد کرد.
اول تعامل با همه کشورها و ملت های هوادار آمریکا هستند همچون کشورهایی مثل مصر و تونس که از گذشته با سیاست های آنها همراهی کرده اند ولو اینکه در حال حاضر در معرض انقلاب یا بیداری اسلامی قرار گرفته باشند.
نکته دوم و آنچه که مهمتر است اتخاذ سیاست های آمریکا در خاورمیانه به دلیل مواجهه این کشور با بحران های منطقه است، که به دلیل وجود رقبای بزرگی مثل روسیه و چین و قدرت های منطقه ای مثل ایران و عربستان در مجموع باید سیاست تعامل چند جانبه را برای خود در نظر بگیرد.
از طرفی اوباما در دوران دوم حکومت خود به دنبال ارتقای وجهه آمریکا است و چون برای ارتقای وجهه مجبور است هزینه های زیادی را بدهد تلاش می کند که اصطلاحاً از سبد کشورهای دیگر یا رقبای خود استفاده و بهره گیری کند.
مسئله دیگری که در سیاست های منطقه ای اوباما مهم است نگاه به اسرائیل است. اسرائیل همواره متحد و مورد توجه ایالات متحده قرار داشته است. اوباما تلاش می کند که بتواند تفکر تعاملی را در منطقه خاورمیانه اجرا کند، هرچند در برابر آن یک مسئله خیلی مهم وجود دارد و آن اتخاذ سیاست های سخت در حوزه تصمیم سازی های مربوط به خاورمیانه به ویژه در بحث مدیریت انرژی است.
شما از اتخاذ سیاست های تعاملی صحبت میکنید در حالی که آمریکا همواره ثابت کرده که درباره مسائل اسرائیل خط قرمز دارد و دعوای آنها همان دعوای زرگری است.
واقعیت روابط آمریکا و اسرائیل حمایت همه جانبه است، لذا آمریکا نمیتواند با اسرائیل ضدیت داشته باشد، اما باید به این مسئله اشاره کرد که واقعیت روابط بین المللی و دیپلماتیک پیوستاری به هم وابسته است پس آمریکا همواره سیاست های حمایتی خود را از این رژیم خواهد داشت.
اما نکته قابلتوجه این است که اوباما به اندازه بوش به اسرائیل اجازه بازیگری در منطقه و جهان را نخواهد داد، این مسئله بیشتر در حوزه تاکتیک است و نه استراتژی چراکه اوباما نمی خواهد سیاست انتظار و تماشا را در خاورمیانه داشته باشد که فرصت بازیگری را به یک طرف به صورت مطلق بدهد و به دیگری اصلاً فرصت ارائه نقش ندهد.
در دولت بوش سیاست یکجانبه گرایی آمریکا به طرف اسرائیل حرکت می کرد اما اوباما تلاش کرد که با نیم نگاهی به تشکیلات خودگردان و فلسطینی ها بحث تعامل را در فلسطین مورد ملاحظه قرار دهد.
در همین راستا جان کری هم اولین برنامه خود را سفر به اسرائیل و فلسطین ذکر کرده تا برای احیای روند صلح اقداماتی را انجام دهد. ما در رفتار اوباما نوعی آهستگی و کممحتوایی را می بینیم و به نظر می رسد اوباما تلاش میکند که به اسرائیلی ها نشان دهد که باید با سیاست های گفتگو محور و مذاکره محور در دوران جدید دولت وی کنار بیایند.
همین روند مذاکره را اوباما برای حل مسئله هسته ای ایران هم پیشنهاد کرده بود.
در بحث انرژی هسته ای ایران روند مذاکره پیگیری میشود، اما چون برنامه هسته ای ایران محل مناقشه چند دولت بزرگ است مدل این گفتگو فرق می کند.
یعنی در بحث گفتگوها میان اسرائیل و فلسطین چون 2 رقیب شناخته شده با ظرفیت متفاوت و دارای نگاه متعدد است نوع بازی هم متفاوت خواهد بود اما چون در پرونده هسته ای جمهوری اسلامی چند قدرت بزرگ جهانی با تعدد نگاه، تعدد منافع و همچنین دیدگاه های متعدد وجود دارند مدل گفتگو متفاوت شده است.
در زمانی که آمریکا بتواند حرف مستقلی بزند این عمل را انجام می دهد و زمانی که از این قدرت برخوردار نیست خودشان را در قالب گروه 1+5 وارد بازی می کنند، به همین جهت به نظر می رسد آمریکا در بحث وضعیت اسرائیل و فلسطین بسیار شفاف تر از مسئله پرونده هسته ای کشورمان وارد می شود.