
پیوستن ایران به سازمانهای اقتصادی بینالمللی آیا برای کشور سودی در پی دارد؟
اگر به شکل واقعی بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم، باید بگوییم که این موضوع زمانی اهمیت مییابد که کشور آمادگی آن را داشته باشد. همانگونه که میدانید حدود 180 کشور در حال حاضر خام فروشی میکنند و مواد معدنی و پتروشیمی و... را به دنیا صادر میکنند که ایران نیز در ردیف این کشورها قرار دارد. اتفاقی که شاهد آن هستیم این است که در خصوص این کالاها نیز اشباع جهانی بهوجود آمده و آنجایی هم که اشباع جهانی وجود ندارد، عملا بهوجود آوردهاند؛ شما الان نفت را ببینید که با چه قیمتی به شما میفروشند؛ این نشاندهنده آن است که نیرویی که در سطح بازارهای جهانی فعالیت میکنند، به نفع کشورهای صنعتی عمل میکنند که نیازمند مواد اولیه هستند. زمانی که فضا اینگونه است، پیوستن به این بازار، چه حسنی برای کشوری مثل ایران میتواند داشته باشد؟! نتیجهاش این میشود که وضع موجود کشور از لحاظ اقتصادی را تشدید میکند؛ همانند وضعیت 180 کشور دیگر. اما اگر ما به کشوری تبدیل بشویم که به جای فروش مواد پتروشیمی، محصولات پتروشیمی و کالاهای ساخته شده صادر کنیم یا فرآوردههای نفتی را به شکلهای پیشرفتهتر، نه به صورت معمولی صادر کنیم؛ همچنین اگر بتوانیم مواد معدنی را با تکنولوژی بالا به محصولات نهایی تبدیل کنیم که امکان این کار را هم داریم، حجم تولید ما بالا میرود و در آن صورت دیگر نمیشود به کشورهای همسایه اکتفا کرد و برای فروش محصولاتمان مجبوریم که کشورهای دیگر را هم مورد توجه قرار دهیم.
بحث پیوستن به سازمانهای تجارت جهانی، آیا با موضوع جهانیشدن که غرب به دنبال آن است، ارتباطی دارد یا خیر؟
بله؛ این بحث، دنباله همان موضوع جهانیسازی است. ببینید؛ حدود دویست و اندی سال است که سرمایهداری با صنعتیشدن و ماشینیشدن تولید بهوجود آمده است. وقتی تولید ماشینی میشود، دو ویژگی عمده پیدا میکند؛ نخست اینکه تولید انبوه انجام میگیرد؛ چون ماشین است و محدودیتهای فیزیکی انسان را ندارد. در پی این تولید انبوه، باید بازار وجود داشته باشد و به قدر کافی وجود ندارد؛ بنابراین شرایط بهوجود آمده اقتضا میکند که کشورهای دیگر، تولید نکنند و این کالاها را بخرند. ویژگی دوم این است که مصرف مواد اولیه تولید ماشینی بسیار بالا است؛ چون تولیداتش زیاد است، طبیعتا به سوخت و مواد اولیه زیادی هم احتیاج دارد. بنابراین کشورهای دیگر نباید مواد اولیه را خودشان مصرف کنند؛ بلکه باید در اختیار آن کشورها قرار دهند. تا قبل از این داستان، همه کشورها از جمله کشور ایران از لحاظ اقتصادی مستقل بودند، ولی از آن زمان به بعد، به تدریج نیازهای کشورهای صنعتی و سرمایهداری افزایش یافت؛ مخصوصا اینکه وقوع جنگ جهانی اول و دوم هم به خاطر همین موضوع بازارها بود که هفتاد میلیون انسان هم کشته شد؛ اما آنها اکنون با هم توافق کردهاند که با هم نجنگند و کشورهای جهان سوم را کنترل کنند تا صنعتی نشوند؛ این کنترل را هم از طریق روشهای گوناگونی از جمله کودتا، دخالتهای نظامی، انقلابهای مخملین و... دنبال میکنند. به همین خاطر است که در حال حاضر، ما تعداد معینی کشور صنعتی در دنیا داریم. غرب نمیخواهد به تعداد کشورهای مستقل اضافه شود؛ چون محدودیت بیشتری در ارتباط با بازار و دسترسی به مواد اولیه برایشان بهوجود میآید. از طرفی دیگر، آمریکاییها از حدود 40 سال پیش که به بحران بزرگی برخورد کردند، موضوع جهانیشدن را با همراهکردن چند کشور دیگر مطرح کردند و شعارشان این است که هر کشور، صرفا آن چیزی را تولید کند که میتواند و امکانش را دارد. خب منظور آنها چیست؟ منظور آنها، تولید مواد اولیه توسط کشورهای غیرصنعتی مثل ایران است و سپس صادرکردن این مواد به کشورهای صنعتی. به این خاطر است که تقریبا به هیچ کشوری اجازه نمیدهند که به سمت صنعتیشدن حرکت کند.
با توجه به شرایطی که شما ترسیم کردید، پیگیری پیوستن به سازمانهای اقتصادی جهانی از سوی مسئولین ما، چه دلیلی میتواند داشته باشد؟
متأسفانه برخی از مسئولین ما خیلی شیفته این موضوع هستند، حال اگر ما به این سازمانها بپیوندیم؛ با توجه به شرایطی که کشور ما دارد، وضع اقتصادی موجود تشدید میشود؛ یعنی روند وارادات کالاهای مصرفی و صدور محصولات خام ادامه مییابد تا زمانی که این محصولات به اتمام برسند. مسئله دیگری که در پی این پیوستن بهوجود میآید این است که گردانندگان کشورما، با بازار بینالمللی بیشتر اُخت میشوند؛ یا به تعبیر دیگر منافع آنها را تأمین میکنند. به عبارتی، اگر نمایندگان کشورهای صنعتی به کشور ما بیایند، به دلیل تفاوتهای فرهنگی و... نمیتوانند کشور را اداره کنند، اما از طریق مدیران بومی به راحتی میتوانند این کار را بکنند.
به نظر میرسد که این مسئله، در راستای همان پروژه نفوذ قابل تعریف است؛ در این خصوص بیشتر توضیح میدهید؟
زمانی که گردانندگان اقتصادی کشور ما (ابتدا مدیران اقتصادی) به آمریکا و کشورهای غربی گرایش پیدا میکنند که در حال حاضر بخشی از آنها اینگونهاند، آنگاه سایر مدیران نیز، از مدیران فرهنگی و مدیران رادیو و تلویزیون گرفته تا سایر مدیران، همه و همه به سمتی میروند که توجیهگر این سیاست و روند میشوند. در مرحله بعد، این نیروها شرایطی را بهوجود میآورند که از لحاظ سیاسی، همان روندی در پیش گرفته شود که مدنظر غربیها است. آنها بالاخره برای این کارها برنامهریزی کردهاند. به همین خاطر است که ما شاهد این همه فقر و بیکاری و بیخانمانی در جهان هستیم؛ اینها لازمه ایجاد نظام سرمایهداری است. درواقع آنها به دنبال بهوجودآمدن مسئولینی هستند که به نیابت از کشورهای صنعتی، ایران را اداره کنند. شکل استعمار عوض شده است؛ قبلا با ترور و نیروی نظامی و گماشتن نیروهای خودشان در کشورها به اداره آنها میپرداختند؛ اما اکنون به استعمار نو روی آوردهاند و در کشورها به دنبال افرادی هستند که با زبان محلی و دین آن کشور، همان داستان را پیگیری کنند؛ یعنی مواد اولیه را به خارج بفرستند و کالای مصرفی وارد کنند.