دكتر اسدالله بادامچيان:
با تاييد جامعتين فهرست جبهه متحد حجت آور است
دكتر اسدالله بادامچيان در گفتگو با شما ضمن بررسي ائتلاف هاي انتخاباتي در دوره هاي مختلف، مروري بر آرايش انتخاباتي مجلس نهم دارد:
کد خبر: ۵۰۳
تاريخ: ۰۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۷

حضرتعالي بعد از پيروزي انقلاب از شكل‌گيري اولين مجلس شوراي اسلامي تا به امروز در تدارك فهرست انقلاب مثل حزب جمهوري، اصول‌گرايان و جامعه روحانيت بوده‌ايد. مجلس نهم چه رويكرد جديدي بايد داشته باشد كه در هشت مجلس گذشته يا مغفول مانده يا نياز به تداوم دارد؟
انتخابات مجلس در اين هشت دوره، هيچ‌كدامشان مثل انتخابات مجلس برخي كشورها ـ‌كه تأثيري در دنيا ندارندـ يك انتخابات عادي نبوده و هميشه انتخابات حساسي بوده است. هرچه انقلاب اسلامي ما قوي‌تر، محكم‌تر و مقتدرتر شده حساسيتش هم بيشتر شده است و بعد از اين بيشتر هم خواهد شد. يعني اگر 20 سال قبل انتخاباتي داشتيم كه تأثيرش در دنيا 50% بود، الان كه سي و سومين سال را گذرانده‌ايم و آغاز سي و چهارمين بهار آزادي اسلامي است و ايران اسلامي در عرصه فضا و دانش برتر و همه مسائل به اقتدار عظيمي رسيده است، بدون مبالغه، تأثير انتخابات ما در سطح جهان بالاي 70% خواهد شد. اگر فردا اقتدار ايران بيشتر و راه انقلاب سالم‌تر و نهضت بيداري اسلامي در جهان بيشتر و فروپاشي دروني غرب سريع‌تر شود، مسلماً انتخابات ما حساس‌تر خواهد شد. همان‌طور كه فرموديد در انتخابات مجلس اول درگيري پنهاني عميق و گسترده‌اي بين خط بني‌صدر به عنوان خط استكبار مثل خط فتنه 88، مثل خط جريان انحرافي و خط امام برقرار بود و همه عناصر گوناگون التقاطي و انحرافي و يا قدرت‌طلب دور او را گرفتند‌. در جمع روحانيت مبارز برخي دوستان مانند آقاي شهيد محلاتي اول به آقاي بني‌صدر حسن نظر داشتند و بعد كه متوجه حقايق شدند محكم‌تر از ما ايستادند. برخي مثل ابوشريف به عنوان فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دقيقاً در خدمت بني‌صدر بود. او به حزب آمد و به من گفت: «من آمده‌ام كمك كنم كه يك تفاهمي ايجاد شود» و در اين قضايا متوجه شدم كه ايشان تحت تأثير بني‌صدر آمده كه قضيه را به نفع بني‌صدر تمام كند. مرحوم آيت‌الله شهيد دكتر بهشتي از طرف حزب مرا به جامعه روحانيت مبارز فرستاد. همان‌جا حجت‌الاسلام والمسلمين جناب آقاي مرواريد با همه سوابقي كه با ما داشت و آن زمان حُسن نظري به بني‌صدر داشت ـ‌البته با حسن نيت، چون من ايشان را جزو بهترين نيروها مي‌دانم‌ـ عصباني شد و داد و بيداد كرد كه شما چرا آمدي؟ بعد هم شب آخر سال ـ‌كه هيچ‌گونه امكان پاسخ دادن نداشت‌ـ عليه من مقاله تندي را در روزنامه اطلاعات چاپ كرد كه يك بازاري را فرستاده‌اند جامعه روحانيت، ولي با وجود اين مرحوم آيت‌الله شهيد بهشتي مرا فرستاد و گفت: «امكان ندارد كه غير از ايشان را بفرستم». آنجا كه رفتم تقريباً دو شبانه‌روز در جامعه روحانيت مبارز ماندم و نخوابيدم تا بالاخره در مرحله‌اي مسئله را آوردم پايين و با هوشياري اعضاي محترم جامعه روحانيت مبارز، اين توطئه بني‌صدر كه مي‌خواست با جامعه روحانيت مبارز همراه شود خنثي شد. در واقع بني‌صدر و دار و دسته‌اش مي‌خواستند با ابوشريف , بچه‌هاي سپاه آن روزگار به‌اضافه همه اين گروه‌ها در صحنه باشند و چه كساني كنار بمانند؟ شهيد بهشتي، مقام معظم رهبري، شهيد باهنر، آيت‌الله موسوي‌ اردبيلي و آيت‌الله هاشمي رفسنجاني. در حقيقت بين روحانيت اختلاف بيندازد. همان طرحي كه الان مي‌بينيد بعضي‌ها دنبال اينند كه بين آيت‌الله مصباح و آيت‌الله مهدوي‌كني و آيت‌الله يزدي و ديگران اختلاف بيندازند. آن زمان بعد از اينكه تقريباً اين قضيه داشت شكل مي‌گرفت، از شهيد محلاتي، شهيد شاه‌آبادي، آيت‌الله انواري و آيت‌الله امامي‌كاشاني مهلت خواستم و بعد از دو ساعت استراحت كه دو باره با آقايان شروع به ادامه فعاليت كرديم، به آنها گفتم كه شما مي‌خواهيد از آقاي بهشتي و امثالهم جدا شويد. يك بخش از روحانيت انقلاب آقاي بهشتي و سايرين هستند و يك بخشش هم شما كه هر دو با هم در اصول يكي هستيد، اما سلايق مختلفي داريد. مسئله اين است كه از هم جدا نباشيد.
من با شهيد اسلامي و آقاي محمد هاشمي رفسنجاني از طرف حزب آنجا رفته بودم و آن شب نتوانستم آنها را راضي كنم. در شبستان مدرسه شهيد مطهري بوديم كه در پايان به آقايان گفتم: «بالاخره راه شما رفت طرف بني‌صدر، حزب جمهوري هم زير بار اين موضوع نمي‌رود، اما آيا از هم جدا هستيد يا نه؟ چون فردا انتخابات مجلس را پيش‌رو داريم. آيا مي‌خواهيد با هم باشيم يا نه؟» شهيد محلاتي گفت: «ما هميشه با بهشتي هستيم. در اينجا هم در باره اين موضوع با هم اختلاف‌نظر داريم».
اين چيزي نيست كه خيال كنيم همين امروز به وجود آمده، بلكه اين طرح‌‌ها هميشه بوده است و خيلي‌ها از ياران خوب و صادق كه ساده هم نيستند و آدم‌هاي سياسي‌اي هستند كه به پيچيدگي‌هاي خاص سياست توجه نمي‌كنند، گرفتار مشكلات مي‌شوند، يا از اين طرف يا آن طرف. آنهايي كه مسلط به مسائل‌اند بايد به اين نقشه‌هاي پنهاني دقت كنند. به همين علت شما مي‌‌بينيد مؤتلفه اسلامي از آغاز پيدايش جبهه پايداري چندين بار با آيت‌الله مصباح ديدار مي‌كند و نشريه «شما» كه ارگان مؤتلفه است با آيت‌الله مصباح مصاحبه بزرگي را انجام مي‌دهد. نظر ما اين نيست كه آيت‌الله مصباح و آيت‌الله مهدوي‌كني و سايرين به عنوان روحانيت دو جبهه شوند. اينها دو جبهه نيستند. آنها اشتباه مي‌كنند كه تصور مي‌كنند اگر جبهه پايداري به وجود آمد و خود را به آيت‌الله مصباح منتسب كرد و يا از اين طرف جبهه متحدي پديد آمد و تحت نظر جامعتين فعاليت كرد، پس دو جبهه داريم. نه! اين‌طور نيست كه بگوييم يك جبهه، جبهه آيت‌الله مصباح است و يك جبهه، جبهه آيت‌الله مهدوي‌كني و ديگران و اينها مقابل هم‌اند. اينها با همديگر دعوا نمي‌كنند و احترام همديگر را دارند، به همين علت است كه هرچه دارد پيش مي‌رود قضيه روشن است. طرح استكباري شكستن آيت‌الله مصباح است كه از نظر مسائل روشنگري و شناخت خطوط انحرافي يكي از چهره‌هاي مؤثر بوده و هست و مي‌خواهند اين شخصيت را مقابل آيت‌الله مهدوي‌كني كه از نظر تيزبيني و شناخت هر گونه التقاط و انحراف و حتي در بازي‌هاي سياسي يكي از برجسته‌ترين علماي اين مملكت و بسيار انسان تيز و باهوشي است، قرار بدهند تا اين دو شخصيت دو تا شوند و مقابل هم بايستند.
اگر مسائل سياسي‌ـ‌اجتماعي در جامعه حل شود و جبهه متحد اصول‌گرايان دقيقاً تابع و همراه آيت‌الله مهدوي‌كني و جبهه پايداري همراه و كاملاً تابع آيت‌الله مصباح‌يزدي باشد، در نهايت اختلاف‌نظر و استنباط و برداشت فقهاي ما آسيب نمي‌زند. ما بايد مراقب اين باشيم كه اين بزرگان فقهاي ما با هم اختلاف نكنند.

به نظر حضرتعالي اختلافات موجود مربوط به بعضي از افراد غير مطيع هست.
اصلش دو سليقه است. سليقه آيت‌الله مصباح كه هميشه در وظايف خود آن سليقه را به كار برده است، اما آيت‌الله مصباح همواره تأكيد كرده كه احترام آيت‌الله مهدوي‌كني و آيت‌الله يزدي لازم است. آيت‌الله مهدوي‌كني هم همين‌طور است و احترام آنها را نگه مي‌دارد. نكته مهم در اين قضايا اين است كه اگر مراقب باشيم مشكلي پيش نمي‌آيد. خيلي‌ها كه اين كارها را مي‌كنند مي‌كوشند بين بهشتي، مقام رهبري (حضرت آيت‌الله خامنه‌اي)، آيت‌الله هاشمي، مرحوم شهيد حجت‌الاسلام والمسلمين باهنر و آيت‌الله مطهري در حزب و حجج و آيات اسلام رباني املشي، موحدي كرماني، دري و ناطق دعوا شود. اين نقشه خيلي خطرناكي است. ما همه بايد احترام بزرگان و روحانيونمان را نگه داريم، منتهي ترجيحاً و حتماً بنده و ديگران همگي در جبهه متحد اصول‌گرايان تابع آيت‌الله مهدوي‌كني هستيم. اگر تابعيت از آيت‌الله مهدوي‌كني را نگه داريم و حفظ كنيم هيچ مشكلي نداريم. چرا؟ چون سليقه‌هاي مختلف ما در درون اصول‌گرايان در يك جا بايد به وحدت برسد. چگونه مي‌توانيم به وحدت برسيم؟ ممكن است دوستانمان كه در اينجا اكثراً آدم‌هاي مخلص، متدين و خاطرجمع هستند، نتوانند همديگر را اقناع كنند، اما يك خط ولايت داريم و يك روحانيت. خط ولايت، هر چه مقام رهبري بگويد همه‌شان با هم وحدت پيدا مي‌كنند. كساني كه در دوره انتخابات 88 از مجموعه اصول‌گرايان به‌شدت با آقاي احمدي‌نژاد مخالف بودند، چه در مؤتلفه و چه در جاهاي ديگر، وقتي احساس كردند وظيفه شرعي و ولايي‌شان رأي به احمدي‌نژاد است، همه صادقانه كار كردند و به وظيفه‌شان عمل كردند. خط ولايت ما را به وحدت مي‌رساند. اگر مصلحت نظام يا مصلحت‌ديد ولايت امر به اين باشد كه خودشان نخواهند حضور جدي پيدا كنند، چه كسي است؟ آن كسي كه مي‌تواند آخرين حجت شرعي بر ما باشد، حضرت آيت‌الله مهدوي‌كني و حضرت آيت‌الله يزدي (جامعتين) هستند. اين ما را به وحدت مي‌رساند. وقتي حضرت آيت‌الله مهدوي‌كني بفرمايند نظر من اين است كه بايد به اين سي نفر جبهه متحد اصول‌گرايي رأي داد، متدينين تابع‌اند و مي‌گويند بعد از خدا حجت نزد آيت‌الله مهدوي‌كني است و رأي هم مي‌دهند. شخص من هم همين‌طور. ممكن است شخصاً اگر به اختيار من باشد جاي بعضي از اين دوستان جايگزين كنم، ولي اگر نظر مبارك آيت‌الله مهدوي‌كني اين باشد كه شما به اينها رأي بده، به هر سي نفر رأي خواهم داد. اين نكته مهمي است. «سر خمّ می سلامت شکند اگر سبویی». اصلاً يك جا بايد فصل‌الخطاب داشته باشيم كه هدفمان را نگه دارد. آن وحدتمان بايد از فقاهت، روحانيت، ولايت‌پذيري، تيزهوشي و پيچيدگي سياسي برخوردار باشد و من همه اينها را در حضرت آيت‌الله مهدوي‌كني سال‌هاست آزموده‌ام، لذاست كه امام در باره ايشان مي‌فرمايند: «آيت‌الله مهدوي‌كني از كساني است كه ما به او ارادت داشته، داريم و خواهيم داشت». بنابراين آنچه كه در انتخابات مهم است، اين مسئله است. ما با محوريت جامعتين و شخص آيت‌الله مهدوي‌كني مي‌توانيم وحدت را در بين بدنة جامعه با رضايت خاطر در انجام وظيفه شرعي و حجت الهي به دست بياوريم و وحدت بين بدنه و جبهه‌مان را حفظ كنيم. احترام آيت‌الله مصباح را داشته باشيم. حساب آيت‌الله مصباح يزدي از حساب بعضي برنامه‌هاي سياسي كه گروه پايداري انجام مي‌دهد جداست. اگر به حضرت آيت‌الله مصباح مراجعه كنيد ايشان هم احترام آيت‌الله مهدوي‌كني و ديگران را دارد.

با اين حساب مي‌فرماييد حجت‌آور براي مردم ليست جبهه متحد است.
به شرط تأييد كامل آيت‌الله مهدوي‌كني و آيت‌الله يزدي.
 
اما بعضي از مردم احساسشان اين است كه ممكن است بعضي از اين چهره‌ها را قبول نداشته باشند و بخواهند بعضي‌ها را جايگزين كنند يا حتي به فهرست ديگري رأي بدهند. به عنوان نمونه عرض مي‌كنم، به علت دل‌مشغولي‌هايي كه نسبت به عملكرد دولت دارند به جبهه منتقدين دولت رأي بدهند كه با شعار «جبهه صداي ملت، منتقدين دولت» به ميدان آمده‌اند. يا به گروه‌هاي ديگري رأي بدهند كه به نظر آنها خالص‌ترند يا موارد ديگر. جمع‌بندي حضرتعالي در اين زمينه چيست كه چه حجت بيّنه‌اي هست كه ما از آنها عبور كنيم و به اين سي نفر رأي بدهيم؟
اينجا همان بحث اساسي و اصولي ماست. فرق مؤتلفه اسلامي با بقيه گروه‌هاي سياسي اين مملكت همين‌جاست. مؤتلفه سه محور دارد: فقاهت، روحانيت و ولايت كه هر سه به هم مرتبط‌اند، يعني آن ولايت‌فقيه است، اين روحانيت پاسدار فقه است و فقه است كه ما را به روحانيت و ولايت هدايت مي‌كند. اگر در هنگام انتخابات آيت‌الله مهدوي‌كني و آيت‌الله يزدي به ما بفرمايند كه تكليفتان اين است دقيقاً به اين سي نفر رأي بدهيد، آيا يك جا بايد وحدت را حفظ كرد يا نه؟ همين‌جاست. مصلحتاً يا صلاحيتاً. اگر از نظر فقهي، سياسي و ولايي حجت شرعي داشته باشيم، به نظر آيت‌الله مهدوي‌كني رأي مي‌دهيم. يك موقع هست كه آيت‌الله مهدوي‌كني يا وليّ امر مي‌فرمايند شما بايد برويد به آن كسي كه مي‌يابيد و مي‌توانيد نزد خدا جواب بدهيد رأي بدهيد، ترجيحاً اعلام مي‌كنم به جبهه متحد اصول‌گرايان رأي بدهيد، اما آن حكم را نمي‌كنم. كما اينكه در انتخابات مجلس هشتم در دور دوم ايشان فرمودند:‌ «من به 11 نفر رأي مي‌دهم». وظيفه ما شد كه به 11 نفر رأي بدهيم و رفتيم رأي داديم. ده تايشان رأي آوردند و يكي‌شان رأي نياورد. آنچه كه الان داريم بحث مي‌كنيم، اين اطمينان را ـ‌كه ما حجت شرعي داشته باشيم‌ـ چه كسي مي‌تواند بدهد؟‌ آيت‌الله مهدوي‌كني. امام دست ما را باز گذاشت. وليّ امر فرمودند: «آن كسي كه احساس مي‌كند نزد خدا بايد وظيفه شرعي‌اش را انجام بدهد، رأي بدهد». ما احترام ترجيح آيت‌الله مهدوي‌كني را كه جبهه متحد اصول‌گرايان هست، نمي‌شكنيم، اما پاي صندوق رأي كه رفتيم به‌جاي آن چند نفري كه شرعاً ـ‌‌نه سليقه سياسي‌ـ‌ نمي‌توانيم به آنها رأي بدهيم، از بين ديگراني كه واجد شرايط بيشتري هستند جايگزين مي‌كنيم و مطمئنيم اگر اين افراد به مجلس بروند، از نظر فقاهت، روحانيت و ولايت بر ديگران ارحج‌اند. ما از اين موضوع احساس اطمينان و سپس انتخاب مي‌كنيم، اما اگر نظر آيت‌الله مهدوي‌كني را ديديم و دلمان خواست به كسي كه در مجلس موضع ضد دولتي داشته يا مغاير خيلي از موارد بوده، رأي بدهيم، اين براي ما حجت شرعي نيست. حجت شرعي‌مان را آنجا مشخص مي‌كنند كه آيت‌الله مهدوي‌كني مي‌فرمايند برو از بين آنهايي كه لازم مي‌دانيد بهتر به درد فقاهت، ولايت، روحانيت، نظام و مردم مي‌خورند به آن افراد رأي بده. اين مي‌شود حجت و در اينجا تشخيص من شرط مي‌شود. چرا؟ چون آيت‌الله مهدوي‌كني نفرمود فقط به اين حكم رأي بده، بلكه راه تشخيص مرا باز گذاشت. به قول طلاب منطقة‌الفراق پديد آمد و شرعاً بايد بروم و به آن كسي كه اصلح مي‌دانم رأي بدهم. حالا از كجا انتخاب كنم؟ چون فهرست جناب آقاي علي مطهري كه چهره برجسته انتقاد از دولت در مجلس هشتم است، براي من حجت شرعي نيست، براي من حجت شرعي اين هست كه تشخيص بدهم بر حسب نظر مبارك آيت‌الله مهدوي‌كني و مقام معظم رهبري كه مي‌فرمايند اگر نرسيدي خودت بايد رأي بدهي و حتماً بايد جايگزين كنم و تشخيص شخصي ديني من است، نه تشخيص باندي، تشكيلاتي و حزبي من. آن براي من حجت نيست.
اگر حجت شرعي را براي ملتمان جا بيندازيم و آن را در اختيار سليقه‌هاي خودمان نگذاريم، در اختيار «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ» بگذاريد، خدمت مولايمان عرض ادب كرده‌ايم. حالا صد بار بخوان «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِيِّكَ الْفَرَج»، بعد حكم نائب امام‌زمان(عج) را كه «مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ» است، «صَائِناً لِنَفْسِهِ» است، «حَافِظاً لِدِینِهِ» است، «مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ» است، گوش ندهيم، مثل اين است كه حرف امام‌زمان(عج) را گوش نداده‌ايم. اين حديث از امام‌حسن عسكري(ع) و بين همه فقهاي شيعه مسلم است.
اين صحبت مربوط به اين انتخابات نيست، بلكه براي انتخابات‌هاي بعدي هم هست. بحث و گفتگو، صحبت كردن، اظهارنظر كردن، مخالفت كردن، موافقت كردن، جوش زدن و خدمت آيت‌الله مهدوي‌كني رفتن، خدمت آيت‌الله يزدي رفتن، خدمت آيت‌الله مصباح رفتن و خدمت مقام معظم رهبري رفتن سر جايش محفوظ است، نهايت چيست؟ نهايت اين است كه مجلسي كه برخاسته از انجام وظيفه الهي و ولايي و سياست برخاسته از ديانت اسلامي و تأييد «مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ» باشد، مجلسي برخاسته از «الله‌اكبر»هاي مردم مي‌شود كه امام به آن اميد داشت، نه مجلسي برخاسته از اين جبهه يا آن جبهه.
چرا اسمتان در ليست‌هاي ديگر نيست؟
نمي‌دانم، به خاطر اينكه در جبهه متحد اصول‌گرايان هستم و تا الان سياست مؤتلفه اين است كه اسمم در ليست‌هاي ديگر نباشد، لذا با تشكر از همه كساني كه به من محبت دارند، اسم من و سه نفر ديگرمان در جبهه متحد اصول‌گرايي است. بعضي‌ها به ما مي‌گويند اگر اسمتان در بقيه فهرست‌ها نباشد، رأيتان پايين مي‌آيد. خوب! بيايد. ما يك حزب خداخواه، ولايي و فقاهتي داريم كه نيم قرن با تجربه ثابت كرده كه در خط خدمت به ملت، خط فقاهت و ولايت و روحانيت است و ما بايد وظيفه‌مان را در اين حزب انجام بدهيم. اگر مردم رأي بدهند به مجلس مي‌رويم. البته تشكر عميق دارم كه همه در فهرست‌هاي گوناگون محبت فرمودند و به ريش سفيد ما احترام گذاشتند و به خاطر سوابق ما اظهارنظر كردند، خيلي‌هايشان گفته‌اند كه حتماً به شما رأي خواهيم داد، حتي جالب است كه بعضي از گروه‌هاي ديگر به خاطر مشي معتدل انقلابي ما در مجلس و مدارا با همه اين عزيزان و محبت‌‌هاي ديگر و اعتمادي كه دارند، حتي بعضي از اصلاح‌طلب‌ها به صراحت گفتند به شما رأي مي‌دهيم، منتهي بنا به نظر مؤتلفه اسلامي اسمم در فهرست جبهه متحد اصول‌گرايي است.  

برنامه شما براي مجلس نهم چيست و اصول‌گرايان بايد چه برنامه‌اي براي مجلس نهم داشته باشند؟
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. مجلس نهم مجلس بسيار مهم و سرنوشت‌سازي است و بستگي به تركيب مجلس دارد. اگر نمايندگان از عناصر متدين و متعهد و هماهنگ با ولايت و فقاهت و روحانيت باشد، مجلس نهم خواهد توانست آن نقش و رسالت تاريخي‌اش را ايفا كند. اولين وظيفه‌اي كه فكر مي‌كنم نمايندگان مجلس نهم دارند، اين است كه به يك تفاهم وحدت در خط ولايت، روحانيت و فقاهت برسند و با هم همراه شوند تا از اصطكاك‌هاي سليقه‌اي، باندي، تشكيلاتي، قوميتي، نژادي، زباني و... جلوگيري شود. در اين صورت همه نيروهاي نمايندگان ملت در خدمت به ملت و نظام جمهوري اسلامي با آهنگ ولايت جمع مي‌شوند. اگر افتخار اين را يافتم كه مردم به من رأي دادند، ان‌شاءالله سعي مي‌كنم در مجلس اولين وظيفه را به‌خوبي انجام بدهم.
نقش دوم كه رسالت عمده هست، اين است كه ما در اين سي و سه سال خيلي تجربه‌ها، كارها، خدمات، خطاها و اشتباهات را داشتيم، «ديكته ننوشته هم غلط ندارد». وظيفه دوممان بررسي عملكرد‌مان در سي و سه سال گذشته و تقويت نقاط قوت و تقويت آنها و پرهيز از نقاط ضعفمان و چاره‌جويي براي‌ آنهاست.
وظيفه سوممان اين است كه با استفاده از همه نيروهاي تحصيلكرده حوزوي و دانشگاهي و همه تجربه‌آموخته‌ها و استفاده از ديدگاه‌هاي مردم و بهره‌گيري از تشكيلات بسيار ارزشمندي كه داريم و تجربه و حضور شخصيت‌‌هاي ارزشمند و مركز مطالعات و مركز سياسي كه كمتر در ساير احزاب اين‌گونه هست، بتوانيم به‌جاي طرح‌هاي مقطعي و ضربتي كه ناچار و ضرورتاً در طول اين سال‌ها داشتيم، به طرح‌هاي جامع برسيم تا مشكلات مملكت به‌طور جامع و علمي حل شود و پيشرفت‌هاي كشور در طرح‌هاي جامع تكامل يابد.
طرح‌هاي جامع يعني چه؟ يعني الان طرح مسكن مهر يك طرح مُسكّن و ضربتي است و اشكالات فراواني هم ايجاد مي‌كند و در آينده هم ايجاد خواهد كرد، ولي در عين حال بخشي از مشكلات مردم را حل مي‌كند و به مردم مسكن مي‌دهد. طرح مسكن مهر طرح مفيدي است، اما كامل نيست. اگر خواستيم طرح جامع بدهيم، بايد به اين نتيجه برسيم كه در ايران يك ميليون و ششصد و خرده‌اي هزار كيلومترمربع مساحت و 75 ميليون نفر جمعيت داريم، تا چند سال ديگر جمعيت مي‌شود 100 ميليون نفر. ما براي اسكان صد ميليون نفر در پهنه اين كشور، چه طرحي داريم؟ بايد طرح جامع توزيع جمعيت را در كشور پيگيري كنيم. اگر محاسبه كرديم اين ميزان از جمعيت كشاورز ما در اين مناطق كشاورزي بايد تقويت شود، كار شود تا كشاورزي شكل بگيرد، اين طرح جامع توزيع علمي و صحيح جامعه در كشور است كه مي‌تواند بخش كشاورزي ما را در جاي خودش قرار بدهد، بخش صنعتي‌مان را در نقاط خودش قرار بدهد، ميزان جمعيت در هر يك از مناطق و گسترشي كه مي‌تواند زندگي و معيشت اينها را تأمين كند، در اين طرح در نظر گرفته مي‌شود و حائز اهميت است.
مسئله كشور ما خشك‌آبي است و كشور ما جزو كشورهاي نيمه‌خشك دنياست، اما واقعيت اين است كه اين كشور به اندازه كافي آب دارد. طبق آنچه كه از رژيم گذشته تا به حال موجود است، ما در سال 480 ميليارد مترمكعب استحصال آب داريم. 340 ميليارد مترمكعب آن تبخير مي‌شود و هدر مي‌رود و 140 ميليارد مترمكعب آن قابل مهار شدن است. در رژيم گذشته اين ميزان 60 و خرده‌اي ميليارد مترمكعب بود. ما تا به حال اين رقم را به 93 ميليارد مترمكعب رسانده‌ايم. 47 ميليارد مترمكعب، يعني يك‌سوم آبي كه در سال در كشور قابل استفاده است، هدر مي‌رود. اگر يك طرح جامع توزيع آب در سراسر كشور بدهيم، ديگر كشاورز ما دچار خشكسالي، شهرنشين ما دچار كمبود آب شرب، صنعتگر ما دچار كمبود آب صنعتي و ساير موارد نخواهد شد.
لابد بايد در آن طرح جامع خشك نشدن درياچه اروميه روشن ‌شود.
همه روشن مي‌شود. ما طرح مقطعي را پياده كرديم و اطراف درياچه اروميه سد ساختيم. اين سد باعث مي‌شود آب نمي‌‌آيد، نزول باران هم در سال كم مي‌شود و در نتيجه درياچه اروميه خشك مي‌شود. چرا؟ چون طرح جامع توزيع آب در سراسر كشور شكل نگرفته است.
چرا بعد از سي و سال اين طرح شكل نگرفته درحالي كه هشت مجلس گذشته.
اينكه مي‌گوييد چرا، درست است، اما واقعيت اين است كه در آغازي كه انقلاب كرديم، كشورداري بلد بوديم؟ من با مرحوم آقاي بهشتي از سال 41 در كارهاي تحقيقاتي فعاليت كردم. همه عمرم در اين قضايا گذشته است، با طراحان و گروه‌ها ارتباط داشتم. در همه اين كارها هم هستم، در اقتصاد حوزوي واردم، در اقتصاد دانشگاهي مسلطم، در اقتصاد اداري كشور در اين سال‌ها مسلط شدم، ولي آنچه الان مي‌فهمم و رويش كار مي‌كنم، همان‌هايي است كه 15 سال پيش مي‌فهميدم؟ نه! صادقانه به ملتمان مي‌گويم، روزي كه انقلاب پيروز شده بود، ما حتي بلد نبوديم چه‌جوري زندانمان را شكل بدهيم. طاغوتي‌ها را گرفته بوديم در مدرسه رفاه. بعد فكر كرديم آقاي بازرگان و دار و دسته‌اش حداقل به خاطر سوابقشان اداره كشور را بلدند. متوجه شديم كه آنها از ما پياده‌ترند. مسئله دوم، اين طرح‌ها بايد بومي باشد. زمان شاه كه اين طرح‌ها را انجام ندادند.
شما مي‌فرماييد چطور شد يكمرتبه بعد از سي و دو سال توانستيم ماهواره به فضا بفرستيم؟ معلوم است. چرا 15 سال پيش نتوانستيم؟ امكان ندارد، يك انقلاب كه هيچ جاي دنيا به آن كمك نمي‌كند، مي‌خواهد سر پا بايستد و بعد همه اينها را انجام بدهد. مي‌شود؟
به نظر حضرتعالي آيا الان مجلس نهم مي‌تواند طرح جامع بياورد؟
بله، الان جمع شده است و همه به اين رسيدند كه طرح‌هاي مقطعي و ضربتي در درازمدت كارساز نيست.
در مسئله سيستم و سياست‌هاي بانكي ما همه زحمت كشيده‌اند، اما آيا الان سيستم بانكي ما سيستم بانكي اسلامي است؟ عواقب نزول و اين مسائل را ندارد؟ ما آمديم از نظر تطبيق با موازين اسلامي بررسي كرديم. ما بايد طرح جامع نظام پولي و بانكي كشور را ارائه دهيم. بايد روي اين كار بكنيم تا مشكلي نداشته باشيم. در مسئله صنعت كشور، طرح جامع صنعت داشته باشيم. در مشكلاتي كه مردم در ساختار قضايي و اداري مي‌بينند، مگر در رأس اين ادارات آدم‌هاي متدين نيستند؟ مگر در رأس قوه قضاييه فقها نيستند؟ مگر قاضي‌هاي خوب نداريم؟ مگر تربيت‌شده‌ها نيستند؟ چه چيزي موجب مي‌شود كه اينها نمي‌توانند قضاي اسلامي را اجرا كنند؟ ما نياز به يك طرح جامع قضايي داريم. لذا اولويت اصلي بعدي ما قضاست. ضمن اينكه اين اولويت‌ها را داريم بايد به طرح‌هاي ضربتي، مقطعي و رفع مشكلات جاري و رسيدگي مخصوصاً به مشكل معيشتي مردم با دو رويكرد بپردازيم: 1) ما گرفتار اشرافيت و قطب‌هاي ثروت نشويم. با شعار عليه اشرافيت و حمايت از مستضعفين كه كاري از پيش نمي‌رود. شعار جاي خودش محفوظ است و خيلي هم لازم است و ما را به آرمان‌خواهي مي‌كشاند، اما شعار بايستي با برنامه اساسي و اصولي باشد. 2) بايد مشكل معيشت كم‌درآمدها حل شود. مگر مي‌شود در يك كشور گراني به حدي برسد كه يك خانواده كم‌درآمد دچار مشكلات خانوادگي و حتي كمبود تغذيه مطلوب شود؟ نبايد بشود. همه هم دائم شعار بدهند، مثل دوستان ديگر ما كه شعارهاي فقاهتي ندارند و دائم از اين تيپ شعارها مي‌دهند. ضمن اينكه فقط ياد گرفته‌اند نقد كنند كه آقا! فلان كارخانه خوابيد يا چنين و چنان شد. فقط نقد مي‌كنند. چرا نقد مي‌كنيد؟ كشور مال خودمان است، اشتباه كرديم، يك راهكار بگو، به‌جاي نقد راه‌حل بگو. ما اگر نقد مي‌كنيم مي‌گوييم مي‌شود به‌راحتي معيشت مردم را حل كرد. سرمايه‌اش را داريم، ارز را داريم، زمينه‌اش را داريم، منتهي مشكل مديريت داريم. نقص مديريت‌هايي كه آدم‌هاي خوبي هستند، اما مسلط نيستند، نقص كساني كه ديدگاه دولتي دارند، نقص كساني كه ديدگاه فردي دارند، نقص كساني كه هنوز بر آنها تفكر چپ حاكم است، نقص كساني كه هنوز تفكر غرب‌زده بر آنها حاكم است و براي رفع مشكلات مردم نسخه غربي مي‌پيچند. نسخه غربي مثل خوراك خرچنگ درست كردن براي بيمار ماست! دائم بگويند اين مفيد است، اما حال بيمار به هم مي‌خورد و نمي‌شود. خوراك چپي يعني همان چيزي كه كمونيست‌‌ها را به بدبختي كشاند.
ما بايد آن راهكار اساسي، اصولي و سالم را انجام بدهيم. زمان براي اين كار مناسب و آماده است. در مجلس دوم طرح ماليات بر ارزش افزوده يا ماليات بر مصرف را در كميسيون اقتصادي مطرح كردم. شرايط درآمد ارزي كشور با 7، 8 ميليارد دلار نمي‌گذاشت اين كار انجام بشود. لذا نشد. اين طرح ماند تا بالاخره در مجلس هفتم بحث شد و در مجلس هشتم آزمايشي شكل گرفت و حالا نواقصي دارد كه به مردم فشار مي‌آيد. ضمن اينكه در شيوه گرفتن ماليات بر ارزش افزوده با اين دوستان اختلاف داريم. مثل هدفمند كردن يارانه‌ها. دولت آقاي احمدي‌نژاد جرئت كرد و مطرح كرد و خواست يك ساله انجام بدهد. ما در مجلس هشتم به او توصيه كرديم، پنج‌ ساله انجام بده. كسي كه اين‌جوري يك ساله انجام مي‌دهد دچار مشكلاتش مي‌شود كه خودش هم در اين مشكلات مانده و جالب است كه هنوز هم حاضر نيست با نظر صاحب‌نظران پخته‌اي كه اندك منفعتي در آن ندارند، اين مشكلات را حل كند. ضمن اينكه مشكلات قابل حل‌اند. آن وقت يكدفعه مي‌گويد ده ميليون را از گرفتن يارانه‌ها معاف كنيد، درحالي كه طرف روي اين پول حساب كرده است و بايد زمينه يك درآمد را برايش جور كني. بايد در اكثريت زمينه تراز بودن هزينه زندگي با درآمد افراد را سامان بدهي تا بتواني به اقليت كمك كني كه اين طرح اجرا بشود. هر چه به اين آقا مي‌گويي توجهي نمي‌كند، ولي ان‌شاءالله اگر مجلس نهم بتواند مجلسي قوي با اين تيپ اشخاص شكل بگيرد و مردم در رأيشان دنبال همين باشند مجلس خوبي خواهد شد. البته يك‌مقدار هم مصلحت سياسي است و همه اينهايي هم كه معرفي مي‌شوند اين‌جوري نيستند، ولي ان‌شاءالله بتوانيم آنها را به يك تفاهم برسانيم كه با طرح‌هاي جامع كار كنند، به نظرم مي‌آيد مي‌توانيم بخش عمده را در اين مجلس شروع و در مجلس دهم كامل كنيم.
در دستور جلسه فراكسيون مؤتلفه در مجلس آينده چنين چيزي خواهد بود؟
حتماً. با يك انسجام تشكيلاتي بيشتر، ولو اينكه تعدادي كه الان داشته كمتر شود.
در اين دوره چند نماينده داشتيد؟
ما دو نوع عضو داشتيم، يكي عضوي كه كارت عضويت ما را امضا كرد و به او كارت داديم و ديگري همكار بدون عضويت، به خاطر بعضي مشكلات مثلاً طرف قاضي بود و نمي‌توانست عضو شود، اين فرد كارت همكاري بدون عضويت داشت. 118 نفر بودند.
مجموع عضو و غيرعضو.
بله، البته در آنجا هيچ نوع محدوديت‌هاي تشكيلاتي با اينها نداشتيم، چون اينها نماينده ملت‌اند و اختيارات نمايندگي ملت را داشتيم. نماينده عضو تشكيلات غير از عضو تشكيلاتي عادي ماست، ولي در مجلس نهم ـ‌اگر خدا توفيق بدهد‌ـ تصميم داريم انسجام تشكيلاتي را بيشتر كنيم.
آخرين سئوال بنده مربوط به دغدغه‌اي است كه چندي پيش مقام معظم رهبري مطرح فرمودند و آن، حضور پرشور مردم در انتخابات بود كه منجر به ثبات و امنيت كشور مي‌شود و تلاش دشمن را براي تبديل اين نقطه قوت به يك آشوب و بلواي جديد بيان كردند. حضرتعالي نگراني تجديد فتنه جديدي را در انتخابات آينده از چه زاويه‌اي مي‌بينيد؟ ما بايد كجا را مراقب باشيم و رصد كنيم؟
اينكه رهبري بر ضرورت پرشور و دشمن‌شكن و انتخاب نمايندگان قوي، صالح و سالم تأكيد مي‌كنند تكليفي الهي مي‌دانم. كسي نمي‌تواند بگويد من مي‌نشينم در خانه و حال ندارم و نمي‌خواهم به اين افراد رأي بدهم و اگر من يك نفر نيايم چه مي‌شود؟ مثل اينكه يك نفر بگويد من يك نفر نماز نخوانم چه مي‌شود؟ هيچي نمي‌شود. خدا نيازي به نماز ما ندارد. توده عظيم مردم ما در صحنه هستند، ولي كسي كه نماز نخواند خودش آخرتش را به باد داده است. در نظام جمهوري اسلامي كه شرعاً، عقلاً و سياستاً بايد برود و رأي بدهد در مقابل خدا مسئول است. كسي كه به تكليف شرعي‌اش در آمدن و رأي دادن عمل نمي‌كند، اصلاً بركت الهي از زندگي‌اش مي‌رود. اين موضوع مثل نماز خواندن است و واجب است، مخصوصاً در شرايط فعلي كه چشم اميد همه بيدارشدگان اسلامي در نهضت بيداري اسلامي كشورهاي منطقه به پشتوانه حمايتي منطقي و معنوي ايران است. اگر آنها ببينند در ايران يك انتخابات پرشور مثل راه‌پيمايي 22 بهمن انجام شده است، محكم مي‌شوند. مظلومين بحرين، اعم از زن و مرد و طفل كوچك و مردم غزه ـ‌كه اسرائيل دو باره مي‌خواهد به آن حمله كند‌ـ پشتوانه پيدا مي‌كنند. از آن طرف در غرب كساني كه بيدار شده‌اند و بيداري فرهنگي جديدي در غرب دارد شكل مي‌گيرد كه غربي‌ها وحشيانه مي‌زنند، سركوب مي‌كنند، شنود مي‌گذارند و همه نگران‌اند، آنها هم دلگرم مي‌شوند. چرا با حضور در انتخابات به اين بيداري‌هاي مردمي كمك نكنيم؟ هر كسي هم به هر كس كه خواست رأي بدهد. الان در تهران در مقابل هر يك نفر 19 نفر داوطلب داريم. در سراسر كشور براي هر يك نماينده مجلس از 290 نفر 12 كانديدا داريم. مهم هست به چه كسي رأي مي‌دهيم، اما مهم‌تر از آن اين است كه حتماً در انتخابات شركت كنيم. طبيعي است نارضايتي‌هاي قومي، محلي، طايفگي، سليقگي و گاهي وجود بعضي عناصري كه اگر رأي نياورند خيلي ناراحت مي‌شوند، در انتخابات‌هاي گذشته بوده، در اين انتخابات هست و در آينده هم خواهد بود. همچنان كه گفتم ما يك فهرست اصلي داريم كه متعلق به جامعتين و همين فهرست جبهه متحد اصول‌گرايان است و كنارش چند تا فهرست فرعي هم درمي‌آيد. شايد نخواهند بعضي‌ها را بگذارند و مردم از بين آنها انتخاب مي‌كنند، اما اين امر خيلي اصل قضايا را تغيير نمي‌دهد. بنابراين اينكه دشمن بخواهد بحث و درگيري‌اي انجام بدهد يا بعضي تعصبات خاص محلي صورت بگيرد، هست، منتهي اينها آسيب‌زننده كلان نيستند. گرچه بايد بكوشيم كه حتي يك موردش هم انجام نشود و اين يك وظيفه همگاني است، مخصوصاً آنهايي كه در اين قضيه هستند بدانند، همان‌طور كه آقا فرمود كلاهي كه سر فتنه هشت و هشتادي‌ها رفت، سر اينها نرود. آنها اين دوره نماينده نشدند، حوصله كنند دو باره دور بعدي مي‌توانند نماينده شوند، اما اگر فتنه‌گري كنند مي‌شوند همين كساني كه از ديد مردم چنان مي‌افتند كه نمي‌توانند حضور پيدا كنند. چه كسي الان هست كه بگويد مردم! من چون در فتنه 88 بودم به من رأي بدهيد؟ هيچ‌كس نيست. بعد بگويد چون من منتقد دولتم به من رأي بدهيد بروم به مجلس كه منتقد دولت باشم. اين مجلس چقدر با اين دولت خواهد بود، ولي به هر حال اين غير از آن است. الان كسي بگويد من با جريان انحرافي هستم، آيا به او رأي مي‌دهند؟ معلوم است كه نمي‌دهند، چون مردم شناخته‌اند. حالا دوستاني بگويند جريان انحرافي موهوم و خيالي است، درحالي كه واقعيت است و مردم فهميده‌اند. آنها به‌جاي اين قضيه بايد بروند و جبران و خودشان را به اقيانوس مردم متصل كنند.
آسيبي كه موجب نگراني است كدام نقطه است؟
هر چيز نامناسب مجلس.
آن فتنه‌اي كه دشمن ممكن است ايجاد كند، از كجا ممكن است باشد؟
دشمن هميشه در حال فتنه است. ما بايد دائماً مراقب باشيم.
از كجا مراقب باشيم؟
از همين آگاهي‌ كه يك گروه بيايد، يك روز بلافاصله شلوغ كند، يك روز دعوا كند، يك روز جنگ كند، چون همان نامزدهايش را شكانده كه ولو اينها سياسي‌اند، اما نامزدند و در اين مملكت‌اند و آن آسيب مي‌بيند. در جريان فتنه 88 چقدر از نيروها آسيب ديدند؟ نيروها داراي سليقه خاص غيرمنطبق با نظام بودند، اما داشتند كار مي‌كردند. الان مي‌گويند ما معتدليم و اصلاح‌طلبان در چهارچوب نظام هستيم. اينها از چهارچوب نظام بيرون رفتند. بعد كه از چهارچوب نظام بيرون برود چه مي‌شود؟ نمي‌تواند در كشور زندگي كند، مجبور است مثل بعضي‌ها لندن‌نشين يا مثل بعضي‌ها آمريكا‌نشين شود. روز به روز آبرويش از دست مي‌رود. بعد در خانواده‌اش بحران ايجاد مي‌شود و بچه‌‌هايش گرفتار عقده‌هاي گوناگون مي‌شوند، خانواده‌اش دچار مشكل مي‌شود، در فاميلش دچار مشكل مي‌شود. چرا فتنه كند؟‌ من به آن معنا نگران اين مسائل نيستم. ان‌شاءالله دشمن مثل 25 بهمن ناكام بماند كه عجب راه‌پيمايي‌اي در پياده‌روها كردند. به‌حدي مسخره بود كه اعلام كردند 25 بهمن ساعت 3 بعدازظهر از ميدان امام‌حسين(ع) در پياده‌روها راه برويد، درحالي كه آن موقع مردم از اداره و مدرسه‌شان آمده‌اند و در پياده‌روها راه مي‌روند.