گفت و گو با يكي از بازماندگان واقعه غرق اتوبوس دریایی
سقوط بهمن سهل انگاری در هرمز
بررسي اين قبيل حوادث مي تواند راهگشايي براي پرهيز از تكرار آن باشد. تا ديگر شاهد حادثه ای اينگونه نباشيم که ...
کد خبر: ۳۴۹
تاريخ: ۱۶ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۲:۳۱
اول ماه جاری خبر یک سانحه، درفضای خبری کشور پیچید:«غرق شدن یک اتوبوس دریایی در نزدیکی جزیره هرمز و مرگ 16 نفر از هم وطنانمان». بعد از مخابره خبرهای اولیه ، طبق روال سیستم مقصر یابی به راه افتاد و باز هم طبق رویه دستگاه های مسئول، بازی کی بود؟ کی بود؟ من نبودم آنها شروع شد. همه به نوعی تقصیر را به گردن یکدیگر می انداختند ، به گونه ای که مرکز تجسس و نجات اداره‌ کل بنادر و دریانوردی استان هرمزگان ساعاتی پس از وقوع این حادثه،‌ علت بروز آن را عدم توجه ناخدای اتوبوس دریایی به هشدارها و همچنین اصرار مسافران برای جدا شدن این شناور از اسکله هرمز در شرایط نامساعد دریا، ذکر کرده است! از این رو بر آن شدیم تا برای آگاهی بیشتر مخاطبان «شما» گفت و گویی با یکی از بازماندگان حادثه به نام  مهدي نوفرصتي داشته باشیم. با اين مصاحبه قصد قضاوت نداريم و آماده انتشار پاسخ مقامات مسئول نيز خواهيم بود؛ اما بررسي اين قبيل حوادث مي تواند راهگشايي براي پرهيز از تكرار آن باشد. تا ديگر شاهد حادثه ای اينگونه نباشيم که در ابتدا با کمک ساده یک کشتی مبنی بر دادن سوخت، یا سوار کردن مسافران در زمان آرامش دریا و يا گام هاي ديگري همچون الزامي كردن حمل سوخت کافی و تنها نگذاشتن مسافران توسط ناخدای اتوبوس دریایی كه تجربه بيشتري داشت،  قابل پيشگيري بود؛ گام هاي ساده اي كه با عدم انجام آن و با گذشت زمان و سهل انگاری همچون یک تکه برف كه در سراشیبی کوهستان به سقوط یک بهمن بزرگ تبدیل می کند، حوادثي دردناك و تلخ را رقم مي زند.
گفت و گو: مهدی ده مرده

* شروع ماجرا به چه شکل صورت گرفت؟
شنبه صبح وارد اسكله بندرعباس شديم. علاوه برما مسافران ديگري نيز منتظر سفر به جزيره هاي كيش، قشم و هرمز بودند. صف شلوغي براي تهيه بليط بود. از آنجائي كه مرحوم حسين پرتوئي از قبل بليط هاي ما را رزرو كرده بود به سرعت وارد اتوبوس دريائي شديم كه تنها ناخدا در آن حضور داشت. پس از استقراراعضاي گروه، اتوبوس دريائي به سمت جزيره هرمز حركت كرد.
به جزيره كه رسيديم در اطراف آن گشتي زديم و ناخدا ما را كنار قلعه پرتقالي ها پياده كرد و خود به بندر عباس برگشت. ازرانندگان قايقهاي موتوري كه در اطراف جزيره در حال جابجائي مسافران بودند، شنيديم كه بعداز ظهر هوا توفاني مي شود.

 * واکنش شما به این وضعیت چه بود؟
 اعضاي تور به اين نتيجه رسيدند كه اگر ناخدا قبول كرد به علت بدي آب و هوا شب را در جزيره بمانند و فردا به سمت بندر عباس حركت كنند. حوالي ساعت 16 ناخدا به جزيره رسيد . موضوع را با او در ميان گذاشتيم ، گفت آب و هوا بد است اما من شما را به سلامت مي رسانم . سوار شديم و حركت كرديم. ناخدا با سرعت زياد حركت مي كرد به طوري كه براي ما ايجاد مشكل كرد ، اعتراض كرديم توجهي نكرد.  به نظرم زماني كه درست به ميانه راه رسيديم ناگهان اتوبوس دريائي خاموش شد.

 * به چه علت؟
 ناخدا كه اين بار كسي هم او را همراهي مي كرد گفت بنزين تمام كرده ايم.

 * وضعیت هوا در زمانی که بنزین تمام کردید چه طور بود؟
 هنوز روشن بود و دريا نيز نسبتا ً آرام . با كساني تماس گرفت . نمي دانم كه بودند اما گفتند كه ما در اسكله نيستيم و امكان آن را نداريم كه براي شما سوخت بياوريم .

 * کشتی های عبوری به شما کمک نکردند؟
در همان لحظات يك كشتي از كنار ما رد شد. ناخدا از او خواست به ما سوخت بدهد، اما آنها قبول نكردند و حتي حاضر نشدند ما را سوار كنند و همراه خود ببرند.

 * ناخدای کشتی برای کمک دست به اقدام دیگری نزد؟
 ناخدا لنگر را به آب انداخت تا تلاطم امواج قايق را از حالت تعادل خارج نكند.بالاخره پس از كش و قوس هاي فراوان ناخدا توانست با نيروهاي امداد تماس بگيرد و از آنها تقاضاي كمك بكند. هوا داشت طوفاني مي شد و گاه موج وارد اتوبوس دريائي مي شد كه ترس ماها را در پي داشت.

 * آيا نیروهای امداد به سرعت وارد عمل شدند؟
پس از حدود 45 دقيقه نيروهاي امداد با كشتي اي كه نسبت به اتوبوس دريائي  بزرگتر بود رسيدند. ديگر هوا تاريك شده بود و دريا طوفاني  . خواستند پهلو بگيرند نتوانستند و به كشتي ضربه زدند . از سمت ديگر امتحان كردند باز هم موفق نشدند و به اتوبوس دريائي برخورد كردند.همه نا اميد شديم.
تصميم بر اين شد كه ما را يدك كنند لذا لنگر را كشيدند و طنابي به اتوبوس دريائي وصل كردند و قايق را يدك كردند . نور اميد در دل همه  ما دوباره زنده شد. پنجاه متري حركت كرديم كه يكباره از عقب اتوبوس دريائي همراهان گفتند كه آب وارد كشتي مي شود و هر لحظه بر حجم آن افزوده مي شود . برخي معتقد بودند به علت ضربات كشتي امداد اتوبوس دريائي سوراخ شده اما خود من به شخصه چنين چيزي را نديدم.

 * ناخدا در این لحظه برای نجات جان شما و کشتی چه کار کرد؟
 به ناخدا گفتيم ابتدا قبول نمي كرد اما با اصرار ما به عقب اتوبوس دريائي آمد و منظره را ديد . سريع از ما خواست كه جليقه نجات بپوشيم و رفت. جليقه ها كم بود و به برخي از جمله من نرسيد.

 * یعنی شما را تنها گذاشت و جان خودش را نجات داد؟
بله.

 * بقیه مسافران چه کار کردند؟
 مادرم بي تابي مي كرد گفتم شنا بلدم واز پس خودم بر مي آيم . ديگر عقب قايق سنگين شده بود و به يك سمت متمايل مي شد . من به همراه چند نفر ديگر در جلوي اتوبوس دريائي قرار داشتيم كه يكباره كشتي ما برگشت و من به همراه دو سه نفرديگر بيرون پرتاب شديم. ما بقي هنوز در داخل كشتي بودند . تلاطم آب من را به زير آب برد اما به هر زحمتي بود خود را به سطح آب رسانده و طنابي كه از سوي كشتي امداد به اتوبوس دريائي متصل بود را گرفتم و خودم را بالا كشيدم . با كمك نيروهاي حاضربه داخل كشتي امداد رفتم .

 * نیروهای امداد برای نجات بقیه مسافران چه کردند؟
من را كه كشيدند طناب را پاره كردند. هرچه فرياد زدم كه به سايرين هم كمك كنيد، گفتند از ما كاري بر نمي آيد. ديديم كسي بر پشت اتوبوس دريائي واژگون شده سوار است با كمك يك قايق بادي او را نجات دادند . ناخدا بود. پس از نجات به همكارانش گفت من ديدم كه همه از قايق خارج شدند در حالي كه اين طور نبود كه اگر غیر از این بود، صورت پدرم كه براي نجات خود را به بدنه قايق مي زد متلاشي نمي شد. هرچه فرياد زدم كسي قبول نكرد. ديگر همه غرق شدند.

 * از اعضای خانواده شما چند نفر زنده ماندند؟
حالا من مانده ام و يك خواهر هفت ساله كه هنوز منتظراست تا  پدر و مادرم براي او عروسك بياورند و هزاران اگر كه اگر آنها براي ما سوخت مي آوردند ؟ كه اگر در همان ابتدا آن كشتي به ما كمك مي كرد ؟ كه اگر نيروهاي امدادي مهارت لازم را داشتند ؟ كه اگر ناخدا سوخت به اندازه كافي به همراه مي داشت ؟ آنوقت لازم نبود امروز چشمان منتظر خواهر كوچكم را به در خانه دوخته ببينم. آن وقت همه فاميل من امروز داغدار نبود .

 * با بقیه مسافران هم نسبت فامیلی داشتید ؟
 همه با هم فاميل بودند. برادر ، خواهر ، پسر عمو ، پسر خاله ، زن عمو ، زن دايي،كه حالا ديگر نيستند .

 *  وحرف آخر؟
اميد دارم كه هيچ كسي مثل من شاهد  دست و پا زدن پدر و مادر و خاله و عمو و دايي اش در برابر چشمانش نباشد و دست آخر در ميان جنازه هايشان تنها نماند.