اما بسیاری جداییها پس از سالها زندگی مشترک اتفاق میافتند؛ انگار دو تا آدم که حالا محصول رابطهشان یکی دو تا بچه قد و نیم قد و یا حتی نوجوان است؛ بعد از کلی سایهنشینی زیر یک سقف به این نتیجه رسیدهاند که به درد هم نمیخورند یا به قول قدیمیها راستکار یکدیگر نیستند دکتر ساره مدنی؛ مطالعات زنان خوانده و مدت طولانی در حوزه دلایل جدایی در زوجهای دارای سابقه زندگی بیش از پنج سال پژوهش کرده است او مهمترین دلایل جدایی پس از سالها زندگی را اینطور عنوان میکند: عدم مسئولیتپذیری و انجام ندادن وظایف نقش همسری، تعارض نقش و تقسیمکار نامناسب، برآورده نشدن نیازها و انتظارات، چشموهمچشمی و مصرفگرایی، استفاده نادرست از فضای مجازی، معاشرتهای غیراخلاقی و ناپسند، اعتیاد به مواد مخدر، مصرف مشروبات الکلی و خیانت زن و مرد از عملکردهای نامطلوب همسران است که باعث طلاق میشوند. برای کاهش طلاقهای اینچنینی باید با شناسایی این همسران و ارائه دورههای آموزشی و خدمات مشاورهای، عملکرد آنها را اصلاح کرد.
در روزگار فعلی که البته بنا به دشوارها و تنگناهای اقتصادی کمتر کسی تن به ازدواج میدهد؛ زندگیهایی هم به این واسطه از یکدیگر میپاشد، وجود شرایط نامطلوب اقتصادی مثل چالش تأمین هزینههای خانواده به دلیل تورم، عدم امنیت شغلی، بیکار شدن مرد و عدم توانایی تأمین مسکن مناسب است که در این موارد متولیان اقتصادی باید آستین بالا بزنند و با تدوین سیاستهای مناسب اقتصادی؛ برای ایجاد شغل و تأمین رفاه خانواده کاری کارستان کنند.
بههرحال به همان میزان که طلاق پیامدهای منفی برای فرد و جامعه در پی دارد کاهش ازدواج و عدم تمایل به تشکیل خانواده آنهم بنا به دلایل عمدهای که پایه اصلی آن اقتصادی زمینه ایجاد ناهنجاریهای فردی و اجتماعی را مهیا میکند؛ بنابراین اکنونکه زنگ خطر توسط این آمارها به صدا درآمده مسئولین و سیاستگذاران باید بهجای انکار به فکر راه چارهای برای برونرفت از این مشکل باشند.