۳۰ دی سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان است. مهدی بازرگان در سال ۱۲۸۶ هجری شمسی در تهران متولد شد. سال ۱۳۰۶ شمسی، به کشور فرانسه رفت و مدت هفت سال در آن کشور تحصیل نمود.
حضور بازرگان در غرب موجبات بوجود آمدن علاقه شدید وی نسبت به تمدن مغرب زمین را فراهم آورد و تأثیرات عمیقی بروی گذاشت. بازرگان پس از بازگشت از غرب رسالت خود را الگوگیری از غرب با هدف نجات ایران از مشکلات و جبران عقب ماندگیهای کشور دانست و تا آخر عمر بدین رسالت، وفادار ماند. بارزترین اقدام وی، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، بهره گیری از فضای باز بوجود آمده در اوان دهه چهل و تأسیس نهضت آزادی ایران بود. با حاکم گشتن اختناق در کشور، رژیم شاه فعالیتهای نرم و در چارچوب قانون سلطنتی را نیز برنتابیده و سران نهضت آزادی را بازداشت نمود و بازرگان به ده سال زندان محکوم گشت. بازرگان به هنگام دستگیری و محاکمه در دادگاه گفت: «نظریات ما در مورد سلطنت هم بر رونق و دوام مقام سلطنت خواهد افزود و هم اجازه تولید نیروهای فوقالعاده ملی را میدهد... ما واقعا طرفدار و موافق آن سلطنت هستیم. پیوندی که نهضت آزادی با شریعتمداری برقرار نمودموجبات رهایی بازرگان از زندان در پی عفو ملوکانه شاه رقم زد که از نکات مبهم در خصوص ایشان است. او پس از آزادی به مدت ده سال، مبارزه سیاسی را کنار گذارد و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به عرصه سیاسی بازگشت.
او به شدت با وقوع پدیدهای به نام «انقلاب» تحت هر شرایطی مخالف بود و همواره مردم و امام را از ادامه نهضت برحذر میداشت. وی در ملاقاتی که به همراه یدالله سحابی و توسلی با مأمور سیاسی سفارت امریکا در تاریخ 9/3/۱۳۵۶ داشته، چنین گفته است: نهضت آزادی به قانون اساسی معتقد است اگر شاه حاضر باشد که تمام موارد قانون اساسی را به اجرا در آورد ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم. بازرگان در ایام بازداشت (18/6/1357 تا 26/6/1357) درمصاحبهای کهساواکبا وی انجامدادهبر اختلافاتخود با آیتالله خمینی تصریح میکند و میگوید: «در حالحاضر رهبری فعالیتها از دست ما گردانندگان سابقخارج شدهو جوانان هستند که با اعتقاد بهمبارزه و جهاد که بیشتر از افکار خمینی الهاممیگیرند، کارها را در دستدارند.
بازرگان در اواخر مهر ۵۷ در پاریس خدمتامامرسید و تلاشکرد تا مواضعامامرا تعدیل کند. وی در حضور امامخمینی سه انگشتش را جلو امام گذاشت و گفت: آقا! ایران سه رکن دارد: شاه، ارتش و آمریکا. شما میگویید شاهبرود، اولاً کجابرود؟ شاهرفتنی نیست، بهفرضبرود، با آمریکا و ارتشچهمیکنید؟ فکر این دو رکنرا کردهاید؟ حضرت امام با تبسّم فرمودند: شما بگویید شاه باید برود، با مردم هم صدا بشوید، وقتی رفت ، ارتش فرزندان همین مردمند، بهدامنانقلاببرمیگردند، آمریکاهم گورش را گم میکند. شما غصّهی اینها را نخورید، شما موضعملّترا بپذیرید که شاهباید برود.
بازرگان در آستانه پیروزی انقلاب و پس از ملاقات با امام در پاریس و طی جلساتی با شهید بهشتی و پس از شنیدن «نه» قاطع امام نسبت به مواضع خود، تغییر تاکتیک داده و، پیوستن خود را به خط امام اعلام میدارد. یک هفته قبل از پیروزی انقلاب، بازرگان به نخست وزیری دولت مؤقت برگزیده شد و بمدت ۹ ماه به عنوان نخست وزیر مشغول به کار بود. بازرگان و همفکرانش اعتقادی به اصل ولایت فقیه نداشتند و با گذشت چند ماه از روی کار آمدن دولت موقت، اختلاف خط امام و دولت به وضوح آشکار شد.
نخست وزیر به جای عمل کردن به توصیهها و رهنمودهای دلسوزانه امام، همواره از افعال انقلابیون و امام شکایت میکرد. بازرگان از انتقادها و اعتراضهای فراگیر مردم نسبت به روشهای غیر انقلابی دولت موقت به نق زدن و چوب لای چرخ گذاشتن تعبیر میکرد و از دخالت مردم گلایه داشت. او کمیتههای انقلاب را که از متن مردم برخاسته بود، به سوسک تشبیه کرد و ملت را موجوداتی ضعیف و ناتوان خواند که دست و پا در آوردهاند یک روز پس از فتح لانه جاسوسی بازرگان از سمت نخستوزیری استعفا داد. در اولین انتخابات مجلس، به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد و در فراکسیون اقلیت، مخالفتهایی را علیه جریان مذهبی مجلس ابراز نمود. وی در سخنرانی ۱۵ مهر۱۳۶۰ دستگیر شدگان عضو سازمان مجاهدین خلق را نونهالانی توصیف کرد که جگر گوشگان و پرورش یافتگان امید این مملکت بودهاند، عاشق وار و یا دیوانه وار، فداکار یا گناهکار در طاس لغزندهای افتادهاند. «وی ضمن رد اتهام اینکه محاربان علیه نظام آمریکاییاند، اعضا و هواداران سازمان را» جوانان جانباز «خواند که نمیتوان آنها را» مزدور دانست .
بازرگان در خارج مجلس از طریق فعالیت در نهضت آزادی و نوشتن مقاله و سخنرانی و نامههای سرگشاده به مقامات در برابر برخی موکدات امام اعتراض مینمود. بازرگان پس از کناره گیری از نخست وزیری تلاش برای محو اصل رهبری در انقلاب را آغاز نمود که کتاب انقلاب ایران در دو حرکت به خوبی گویای قضاوت ایشان در خصوص رابطه و نقش نهضت ازادی در قبال انقلاب است. وی در این کتاب حرکت اول را حرکتی میداند که عمدتا در پی تلاشهای وی و هم فکرانش به وقوع پیوسته و در آن حرکت نیروهای مخالف شاه به سمت وحدت و یکپارچگی سیر میکردند. و در جالب توجهترین بخش، حرکت امام خمینی و روحانیت را «الحاق و اجابتی به دعوت پی گیر ملیّون» میداند.
اندیشه سیاسی بازرگان:
بارزترین اندیشه سیاسی و دینی بازرگان را میتوان گرایش شدید وی به غرب توصیف نمود. بازرگان نواقص زیربنایی و روبنایی غرب را نادیده میانگارد و به دنبال نوعی الگو سازی از غرب بود تا چارهای برای عقب ماندگی ایرانیان اندیشیده باشد. اعتقاد بازرگان به لیبرالیسم و گرایشات اومانیستی وی و تسری آن به نوع حکومت در لوای اسلام از جمله اندیشهای وی بشمار میآید. نقش پر رنگ آمریکا برای نجات ملت از استبداد قائل بود که این اندیشه در برابر اعتقاد امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه آمریکا ریشه تمام مشکلات است قرار داشت. عدم اعتقاد به اجرای احکام اسلامی توسط حکومت و تاثیر پذیری از اندیشههای اومانیستی به تقابل با روحانیت و در راس آن امام خمینی (ره) انجامید. پس از استعفای دولت موقت، هر چه به روزهای پایانی عمر مهندس بازرگان نزدیک میشویم روند حداقلی شدن نقش دین در اندیشههای وی شدت مییابد. و سکولاریزم را سرلوحه افکار خود قرار میدهد.
بازرگان همچنین به تفاسیر پوزیتیویستی از آیات قرآن پرداخت. احادیث و سیره ائمه علیهم السلام نیز از این نگاههای غیر ژرف در امان نمیماند نقد تفاسیر مهندس بازرگان از آیات قرآن، نشانگر عدم احاطه کامل ایشان بر علوم اسلامی بویژه تفسیر میباشد. امام خمینی (ره) این نوع نگاه را «دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه» میدانستند و فرمودند؛ نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامیآشنایی ندارند.
مهندس بازرگان، که سال ۱۳۷۳ جهت درمان بیماری قلبی عازم آمریکا بود، حین توقف هواپیما در زوریخ، در سن ۸۸ سالگی درگذشت.