محسن مجتبایی
گرگها از پوستین گوسفند بیرون آمدهاند، دندان تیز کردهاند و آماده دریدناند، نقاب حقوق بشر را کنار زدهاند و بی پروا از به مسلخ بردن انسان سخن میگویند؛ نمونهاش برنامه تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که با آب و تاب از نقشههایشان برای قتل دانشمندان هستهای کشورمان میگویند؛ ریچارد جان ریک سنتورم، سناتور اسبق آمریکا یکی از اینها است که در کمپین تبلیغاتیاش گفت: «صادقانه(!) بگویم که این موضوع (ترور دانشمندان ایران) بسیار کار جالبی است».
این را بگذارید کنار پیغام و پسغامهای فراوان بر سر آن سه جاسوس آمریکایی که متأسفانه آزاد شدند، نتیجه این دو رویه میشود اینکه اگر جاسوس آمریکایی به قصد جاسوسی و اگر بتواند خرابکاری و ترور به حریم کشور تجاوز کند باید به سلامت به کشورش برگردد اما جوان دانشمندی که تمام نام و اعتبار علم خود را گذاشته تا بدون اتکا به «ترکمانچای زادهها» در این کشور خانهای را روشن کند و کارخانهای را به جریان بیندازد، باید به بدترین شکل ممکن از میان برداشته شود.
ظاهراً غرب احمق تصور کرده که میتواند رابطه ما با خودشان را ببرد به همان دهه چهل و کاپیتولاسیون و... یعنی همان دوره و توطئهای که پیرمرد فرزانه ما انتهایش را در خشت خام دید و برای آنکه جامعه را متوجه کند که چه خیانتی در کار است، گفت: «اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد، مؤاخذه میکنند [اما] چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد.
او آن روز از اسرائیل هم گفت، اینکه «تمام گرفتاریهای ما از اسرائیل است»، اینکه «اسرائیل هم از آمریکا است» و...
این گرفتاری هنوز هم هست نه اینکه پرزور است و پر طمطراق، نه، نفسهای آخر را میکشد اما حکایتش حکایت غرق شدهای است که حاضر است نجات غریقش را هم در آب فرو کند تا خود را نجات دهد یعنی همان بلایی که سالهاست بر سر آمریکا آورده.
«افرائیم انبار» از مسئولان امنیتی رژیم صهیونیستی در گفتگو با فیگارو، نام پروژه ترور دانشمندان ایرانی را هم «لو» داد؛ «زدن چمن» که لابد وجه انتخابش برای این بوده که پیش خودشان گفتهاند که اگر اینها را بزنیم ایران از طراوت میافتد؛ هر چه که هست آمریکا و متحدان اروپاییاش بر سر اجرای این برنامه توافق کردهاند و کار را هم دادهاند دست اسرائیل؛ بی خود نیست که فردای ترور شهید احمدی روشن، اوباما زنگ میزند به نتانیاهو؛ حتماً خواسته دست مریزاد بگوید.
تازه همان موقع ژنرال «یوآو مردخای» سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی در وبلاگش نوشت: «ترور دانشمند هستهای ایران برای انتقام بوده است...»؛ این را که خواندم یاد «موشه دایان» افتادم که جنگ شش روزه را انتقام خیبر خوانده بود.
لابد منظور این مردک، انتقام از جنگهای 33 روزه و 22 روزه است و... بگذریم. آن خیال خام و هوس آلوده – کاپیتولاسیون را میگویم – که بر سر سردمداران لیبرالیسم افتاده عجیب است، خیلی عجیب؛ آخر اگر آن روز ملت ایران یک «بخارایی» داشت با یک «کلت» کوچک که رویش نوشته بود: «ملت، استعمار را نمیپذیرد، جاوید اسلام دین جهانی» امروز میلیونها «بخارایی» آمادهاند تا گلوی کفر را بفشارند و آن «کلت» کوچک هم تبدیل شده به هزاران موشک که به وقتش کارشان را به نحو احسن انجام خواهند داد.
میخواستم این یادداشت را با همان عبارت «بخارایی ها آماده باشند» به پایان ببرم اما نشد یعنی نتوانستم، چرا؟ میگویم... وقتی موضوع بسته شدن تنگه هرمز بالا گرفت، فرمانده عملیات نیروی دریایی آمریکا گفته بود: «نام ایران شبهایم را ناآرام کرده است» و چند روز پیش از مادر شهید مصطفی احمدی روشن شنیدم که گفته بودند: «تا وقتی مصطفیها در این کشور زندهاند، خوابهایتان ناآرام خواهد بود».