دكتر حسن لاسجردي
باراك اوباما رئيس جمهوري آمريكا اخيراً قانون تحريم بانك مركزي ايران را در قالب برنامهاي تحت عنوان «دفاع در برابر تهديدات تروريستي» كه توسط كنگره ارائه شده بود، را امضاء كرد.
صرف نظر از چرايي اين اقدام خصمانه حاكمان كاخ سفيد، بنظر ميرسد چرايي امضاء شدن اين قانون پس از مدتها حائز اهميت فراوان است چرا كه موضوع تحريم بانكي ايران از مدتها پيش در دستور كاخ سفيد قرار داشت ولي همزمان با تشديد تحريمها عليه ايران در فضاي جديد، موضوع تحريم بانكهاي ايراني نيز دركانون تصميمات واشنگتن قرار گرفت كه موضوعي حائز اهميت است.
اهميت اين بعد از تحريمها در قالب تحريم بانكي از آن جهت اهميت دارد كه آمريكا با همراهي اروپا مدتهاست مذاكرات هستهاي را متوقف نموده و سعي در وادار كردن تهران به واكنش خاضعانه در برابر مطالعات 1+5 دارند. در عين حال كشورهاي اروپايي اگرچه در بيان و كلام سعي در وحدت كلمه در برابر اقدامات تهران دارند ولي در واقع جبهه واحدي عليه تهران تا كنون به ثبت نرساندند.
تحريم بانكي يا به بيان بهتر تشديد تحريمها از سوي آمريكا نشانگر عدم دستيابي غرب به اهداف قبلي تحريمها و يا ناكارآمدي واقعي اقدامات و روشهاي اعمال خصومت غرب عليه ايران است، چرا كه ساليان سال از موضوع تحريم ميگذرد و ادبيات تحريم امروز نقل محافل مختلف غربي ماست.
تحريم بانكي در عين حال حربه تبليغاتي آغاز انتخابات رياست جمهوري نيز ميتواند قلمداد شود چرا كه اگر چه تحريم و افزايش فشارها عليه ايران مدتهاست ورد زبان مقامات كاخ سفيد و ديگر محافل آمريكا بوده است ولي امضاي همزمان اين قانون توسط اوباما در آستانه سال جديد ميلادي و از همه مهمتر در بدو ورود احزاب آمريكا در انتخابات نفسگير رياست جمهوري معنا و مفهومي ويژه در شكلدهي به ذهن مخاطبان و افكار عمومي در آمريكا دارد.
تحريم بانكي همچنين ميتواند معنا و مفهوم ديگري نيز به خود بگيرد كه همانا بي مفهوم بودن شعار تغيير اوباما است كه عامل پيروزي حزب دموكرات در انتخابات قبلي بود. اينك پس از 4 سال همه متوجه شدند كه اين شعار پيرايهاي بيش براي تسلط بر افكار عمومي و تودهها نبوده است.
چرا كه اوباما در بلند كردن پرچم تغيير يكي از موارد آن را تغيير رفتار آمريكا در برابر ايران عنوان كرده كه راهي جز مسير بوش را خواهد پيمود و لذا اينك امضاي خصمانه بر قوانيني زدن راهي جز بي ثمر بودن شعارهاي انتخاباتي و تو خالي بودن آن معناي ديگري ندارد.
تحريم بانكي همچنين ميتواند معناي عميق ديگري در ادبيات ساختار قدرت فعلي آمريكا را به نمايش بگذارد و آن همانا مستأصل ماندن و يا رو دست خوردن دموكراتها از جمهوريخواهان كنگره است چرا كه بر حسب معمول رويه دموكراتها بيشتر در حفظ منافع عمومي و در خدمت اقليتها و اقشار مختلف جامعه بوده و تحريم يك كشور كه با آمريكا مراوده آنچنان ندارد فقط ميتواند سبب افزايش هزينههاي رواني جامعه و تشويش افكار عمومي گردد كه بيشتر در شرايط تزلزل فعلي در برگيرنده گروهها و طيفهاي مختلف پايين جامعه آمريكا هستند.
علاوه بر اينها تحريم بانكي ميتواند به عنوان قله دشمني آمريكا عليه ملت ايران تفسير شود كه سياستمداران كاخ سفيد اينك در كورس يك ماراتن انتخاباتي ديگر ميتوانند به آن متمسك شوند تا از آن براي خود پلهاي براي حضور در كاخ سفيد بسازند و به نوعي موضوع ايران بدون در نظر گرفتن چرا، و چگونگي تحريمها، اينك دستمايه رقابت انتخاباتي نامزدهاي رياست جمهوري آمريكا شده است كه اين مسأله نيز به خودي خود موضوعي حساسيت برانگيز و همراه با هزينههاي احتمالي است. در هر صورت امضاي اوباما بر صفحه خصومت روابط با ملت ايران اينك به ثبت رسيده است و شعارهاي اغوا كننده تغيير و تحول نيز به انتهاي خود نزديك ميشود ولي آنچه امروز در حافظه تاريخي ملت ايران باقي مانده است مشي واحد دولتمردان كاخ سفيد پس از مانورهاي بسيار و ژستهاي انساندوستانه در گذر زمان است كه بنظر ميرسد ديگر در درون ايران جايگاهي ندارد، پس بهتر است پس از اين همه نوسان و فراز و نشيب، مردان سياست در واشنگتن به خود آيند و طرحي نو دراندازند كه اين نيز بگذرد.